Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
debase
U
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debased
U
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debases
U
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debasing
U
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lasted
U
پایین ترین درجه یا مقام
lasts
U
پایین ترین درجه یا مقام
last
U
پایین ترین درجه یا مقام
declassifying
U
مقام اجتماعی کسی را از بین بردن
declassified
U
مقام اجتماعی کسی را از بین بردن
declassifies
U
مقام اجتماعی کسی را از بین بردن
declassify
U
مقام اجتماعی کسی را از بین بردن
jigging
U
بالا و پایین بردن طعمه در اب
halliard
U
طناب ویژه بالا و پایین بردن بادبان یاپرچم
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
U
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
plate milling stand
U
مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
to sink in the scale
U
در مقام تنزل کردن
unmake
U
خلع مقام کردن
depress
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses
U
پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul
U
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
substitute
U
قائم مقام جایگزین کردن
to keep state
U
شان یا مقام خودراحفظ کردن
substituting
U
قائم مقام جایگزین کردن
subrogate
U
قائم مقام تعیین کردن
disseat
U
خلع مقام یاکرسی کردن
substituted
U
قائم مقام جایگزین کردن
dub
U
تفویض مقام کردن چرب کردن
dubs
U
تفویض مقام کردن چرب کردن
dubbed
U
تفویض مقام کردن چرب کردن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
down
U
سوی پایین بطرف پایین
go dan barai
U
رد کردن از پایین
to let down
U
پایین کردن
let down
U
پایین کردن
to come down with a run
U
پایین افتادن افت کردن
flag
U
سنگفرش کردن پایین افتادن
flags
U
سنگفرش کردن پایین افتادن
down line
U
بار کردن پایین خطی
cog down
U
به سمت پایین نورد کردن
to drive on dimmed
[dipped]
headlights
U
با نور پایین رانندگی کردن
remitted
U
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remits
U
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remitting
U
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remit
U
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
neutralised
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralize
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralising
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralises
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizes
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
neutralizing
U
بی اثر کردن خنثی کردن از بین بردن نفرات و وسایل دشمن
uncreate
U
نابود کردن نیست شدن معدوم کردن از میان بردن
bottom
U
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
to push down
U
بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
bottoms
U
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
commissioning
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
to weigh down
U
سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
timber hitch
U
گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
to switch on the dipped
[dimmed]
headlights
U
چراغ نور پایین
[ماشین]
را روشن کردن
take off
U
بردن کم کردن
compounding a felony
U
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
infer
U
استنباط کردن پی بردن به
inferred
U
استنباط کردن پی بردن به
inferring
U
استنباط کردن پی بردن به
infers
U
استنباط کردن پی بردن به
conducts
U
هدایت کردن بردن
conducted
U
هدایت کردن بردن
takes
U
لمس کردن بردن
conducting
U
هدایت کردن بردن
conduct
U
هدایت کردن بردن
take
U
لمس کردن بردن
to push out
U
پیش بردن جلو بردن
imbibed
U
تحلیل بردن فرو بردن
imbibes
U
تحلیل بردن فرو بردن
imbibing
U
تحلیل بردن فرو بردن
imbibe
U
تحلیل بردن فرو بردن
to wash offŠout or away
U
باشستش بردن یاپاک کردن
profits
U
سود بردن منفعت کردن
aminister
U
تهیه کردن بکار بردن
encouraged
U
تقویت کردن پیش بردن
encourage
U
تقویت کردن پیش بردن
liquidate
U
از بین بردن مایع کردن
pt down
U
منسوخ کردن از بین بردن
swoops
U
چپاول کردن از بین بردن
swooping
U
چپاول کردن از بین بردن
liquidated
U
از بین بردن مایع کردن
encourages
U
تقویت کردن پیش بردن
profited
U
سود بردن منفعت کردن
elate
U
بالا بردن محفوظ کردن
to show one to the door
U
کسیرا تا دم در بردن یارهنمایی کردن
liquidates
U
از بین بردن مایع کردن
encouage
U
پیش بردن دلگرم کردن
extirpate
U
ریشه کن کردن ازبین بردن
abolishing
U
ازمیان بردن منسوخ کردن
abolishes
U
ازمیان بردن منسوخ کردن
make for
U
کمک کردن پیش بردن
swoop
U
چپاول کردن از بین بردن
swooped
U
چپاول کردن از بین بردن
revel
U
عیاشی کردن لذت بردن
reveling
U
عیاشی کردن لذت بردن
forays
U
تهاجم کردن بیغما بردن
revelled
U
عیاشی کردن لذت بردن
foray
U
تهاجم کردن بیغما بردن
profit
U
سود بردن منفعت کردن
run (someone) in
<idiom>
U
به زندان بردن ،دستگیر کردن
reveled
U
عیاشی کردن لذت بردن
liquidating
U
از بین بردن مایع کردن
revelling
U
عیاشی کردن لذت بردن
revels
U
عیاشی کردن لذت بردن
masochism
U
لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
embassage
U
مقام سفارت مقام ایلچی سفارت
squaring
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
square
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
squared
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
squares
U
بتوان دوم بردن مجذور کردن
submerges
U
دراب فرو بردن زیر اب کردن
shoving
U
با زور پیش بردن پرتاب کردن
kills
U
تلفات منفجر کردن از بین بردن
shoves
U
با زور پیش بردن پرتاب کردن
palaver
U
از راه بدر بردن چاخان کردن
unlearn
U
محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
unlearns
U
محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
shove
U
با زور پیش بردن پرتاب کردن
submerge
U
دراب فرو بردن زیر اب کردن
priori
U
باب پی کردن بردن از علت به معلول
transposing
U
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
unlearnt
U
محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
transposes
U
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
submerged
U
دراب فرو بردن زیر اب کردن
submerging
U
دراب فرو بردن زیر اب کردن
transpose
U
به طرف دیگرمعامله بردن تبدیل کردن
kill
U
تلفات منفجر کردن از بین بردن
shoved
U
با زور پیش بردن پرتاب کردن
removal
U
از بین بردن برداشتن پیاده کردن
to occupy much space
U
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
deal lift
U
بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
removes
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
inflate
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
demoratize
U
بی جرات کردن ازمیان بردن حس شهامت وانتظامات ارتش
inflates
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
to make the most of
U
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
removing
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
inflating
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
to give one a lift
U
کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
paragons
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
to sit up and beg
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to beg
[of a dog holding up front paws]
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
gesticulates
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulate
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
theft
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
synonymize
U
الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
thefts
U
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
lifted
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifts
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
walking ring
U
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
zero
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros
U
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
target materials
U
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
squelch circuit
U
یک نوع مدار رادیویی است که وفیفه ان کم کردن صداهای اضافی متن پیامها و یا ازبین بردن خرخر صدای رادیواست
plunder
U
غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
plundering
U
غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
plunders
U
غارت کردن تاراج کردن یا به تاراج بردن
demoralising
U
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized
U
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes
U
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
carriages
U
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage
U
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
demoralised
U
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize
U
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing
U
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralises
U
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
placing
U
مقام
stature
U
مقام
stage
U
مقام
stages
U
مقام
pew
U
مقام
pews
U
مقام
functions
U
مقام
opposite number
U
هم مقام
settings
U
مقام
paripassu
U
هم مقام
function
U
مقام
setting
U
مقام
equipotential
U
هم مقام
functioned
U
مقام
rete
U
مقام
eminence
U
مقام
eminency
U
مقام
place
U
مقام
position
U
مقام
office
U
مقام
status
U
مقام
positioned
U
مقام
stand
U
مقام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com