Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
symposia
U
مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposium
U
مقالات گوناگون درباره یک موضوع
symposiums
U
مقالات گوناگون درباره یک موضوع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
monograph
U
رساله درباره یک موضوع
monographs
U
رساله درباره یک موضوع
cycle
U
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycled
U
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycles
U
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
significant
U
یاتی درباره یک موضوع بیان میکند , با انتساب مقدار به هر یک
significantly
U
یاتی درباره یک موضوع بیان میکند , با انتساب مقدار به هر یک
main
U
ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
FAQ
U
الات عمومی و پاسخ آنها درباره یک موضوع مربوطه استphantom
researches
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researched
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
research
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researching
U
توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
frequently
U
صفحه وب یا فایل کمک که حاوی سوالات متداول و پاسخ آن درباره یک موضوع مربوطه است
knowledge
U
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
CUG
U
ورودی محدود به پایگاه داده ها یا سیستم صفحه آگاهی درباره موضوع خاص برای کاربران مشخص و شناخته شده معمولاگ به وسیله کلمه رمز
to make a complaint
[about]
U
شکایت کردن
[درباره]
[مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
trilcgy
U
مقالات
reviewed
U
مقالات انتقادی نوشتن
reviewing
U
مقالات انتقادی نوشتن
review
U
مقالات انتقادی نوشتن
reviews
U
مقالات انتقادی نوشتن
queue
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access
U
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herrings
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition
U
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
itemizer
U
کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
publicists
U
نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
publicist
U
نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
helped
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helps
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
list
U
سرور در اینترنت که نامه خبری یا مقالات را به کاربران ثبت نام کرده می فرستد
reverse
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
penny a liner
U
کسیکه مقالات ارزان برای روزنامه می فرستد و ازروی سطر شماری پول می گیرد
circular
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
news reader
U
نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
multifarious
U
گوناگون
sundry
U
گوناگون
variate
U
گوناگون
sundries
U
گوناگون
varicolored
U
گوناگون
diverse
U
گوناگون
variegated
U
گوناگون
protean
U
گوناگون
mixtilineal
U
گوناگون خط
pied
U
گوناگون
varied
U
گوناگون
various
U
گوناگون
heterochromous
U
گوناگون
odd and ends
U
گوناگون
miscellaneous
U
گوناگون
multiple
U
گوناگون
multiple
U
چندلا گوناگون
versicolor
U
برنگهای گوناگون
varia
U
اشیا گوناگون
miscellaneously
U
بطور گوناگون
variegated colours
U
رنگهای گوناگون
under various titles
U
به عناوین گوناگون
undervarious
U
بعناوین گوناگون
varietal
U
گوناگون پر از تنوعات
varia
U
مطالب گوناگون
oddments
U
مواد گوناگون
here and there
<idiom>
U
درمکانهای گوناگون
diversify
U
گوناگون ساختن
diversified
U
گوناگون ساختن
diversifies
U
گوناگون ساختن
diversifying
U
گوناگون ساختن
variant
U
گوناگون مختلف
wide-ranging
U
متنوع - گوناگون
miscellany
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
sundry
U
اقلام متفرقه گوناگون
humoursomeness
U
حالات ویژه گوناگون
manifoldly
U
بطور متعدد یا گوناگون
variform
U
گوناگون مختلف الشکل
polyphagia
U
خورنده غذاهای گوناگون
miscellanies
U
مجموعهای از مطالب گوناگون
various books
U
کتابهای گوناگون یا مختلف
heterochromous
U
دارای رنگهای گوناگون
to compare apples and oranges
<idiom>
U
چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
catchall
U
فرف یامخزن اشیاء گوناگون
varied
U
دارای رنگهای گوناگون رنگارنگ
job lot
U
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
job lots
U
کالاهای گوناگون که یک جاخریداری میشود
polyvalent
U
دارای پادگن ها یا پادتنهای گوناگون
Reforms are needed in various directions.
U
تغییراتی ؟ رجهات گوناگون لازم است
moto scramble
U
مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
progressive attack
U
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
multi purpose vehicle
U
وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
redundancies
U
تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
combination carrier
U
کشتی که کالاهای گوناگون حمل مینماید
redundancy
U
تکراراطلاعات میان فایلهای گوناگون افزونگی
omnibus bill
U
لایحه قانونی که مسائل گوناگون در بر دارد
varriform
U
دارای چندین شکل گوناگون مختلف الشکل
He gets paid wering different hats .
U
به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
universal provider
U
سوداگری که در همه چیزیادرکالاهای گوناگون معامله میکند
to ring the changes
U
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
input output table
U
بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
hexapla
U
کتاب شش متنی که متنهای گوناگون رادرستونهای موازی نشان دهد
heteromorphic
U
جور بجور شونده دارای شکلهای گوناگون جانوران دگردیس
panopticon
U
نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
jumble shop
U
دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
montage
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
redundant information
U
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
instructional computing
U
فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
montages
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
maypole
U
تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
boilerplate
U
قطعهای از متن که بارهاکلمه به کلمه در سندهای گوناگون استفاده میشودورق اهن دیگ بخار
re
U
درباره .....
toward
U
درباره
re-
U
درباره .....
quoad
U
درباره
concerning
U
درباره
on
U
درباره
about
U
درباره
re-
U
درباره
in re
U
درباره
re
U
درباره
touching
U
درباره
towards
U
درباره مقارن
to reflect
[on]
U
فکرکردن
[درباره]
my sentiment toward him
U
عقیده من درباره او
respecting
U
درخصوص درباره
of
U
در سوی درباره
hypercard
U
نوعی محیط برنامه نویسی که تمام شکلهای گوناگون اطلاعات را به صورت پشته هایی از کارت شاخص دارسازمان میدهد هایپرکارت
p system
U
سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
compaq computer corporation
U
شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
gospel
U
بشارت درباره مسیح
gospels
U
بشارت درباره مسیح
attend to
U
نظر دادن درباره
traversabel
U
سخنرانی درباره مسافرت
to think
[of]
U
فکر کردن
[درباره]
nomographer
U
نویسنده کتاب درباره
book review
U
مقاله درباره کتاب
price expectation
U
انتظارات درباره قیمت
as respects ...
U
درباره ...
[با توجه به اینکه... ]
I am hopeful about the future.
U
درباره آینده امیدوارهستم
all about
U
همه چیز درباره
to nag
[about something]
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
U
قر زدن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
U
قر زدن
[درباره چیزی]
to gripe
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to reflect
[on]
U
تامل کردن
[درباره]
to grouch
U
قر زدن
[درباره چیزی]
to grouch
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to moan
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
travelogs
U
سخنرانی درباره مسافرت
travelogue
U
سخنرانی درباره مسافرت
to bitch
[American E]
[about something]
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
U
قر زدن
[درباره چیزی]
to gripe
U
قر زدن
[درباره چیزی]
to moan
U
قر زدن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
U
قر زدن
[درباره چیزی]
to bitch
[American E]
[about something]
U
قر زدن
[درباره چیزی]
I am certain of it.
U
من درباره اش مطمئن هستم.
travelogues
U
سخنرانی درباره مسافرت
the incidents of a journey
U
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
to bitch
[American E]
[about something]
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to bitch
[American E]
[about something]
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to moan
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to gripe
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
To put something to the vote.
U
درباره چیزی رأی گرفتن
to grouch
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
To investigate something.
U
درباره چیزی تحقیق کردن
render judgement on
U
حکم کردن درباره کسی
To comment on something ( someone ) .
U
درباره چیزی ( کسی ) نظردادن
to crab
[American E]
[about something]
U
گله کردن
[درباره چیزی]
parley
U
مذاکره درباره صلح موقت
parleyed
U
مذاکره درباره صلح موقت
parleying
U
مذاکره درباره صلح موقت
idylls
U
چکامه درباره زندگی روستایی
idyll
U
چکامه درباره زندگی روستایی
to obtaini. on anything
U
درباره چیزی اگاهی یافتن
parleys
U
مذاکره درباره صلح موقت
to sit
U
درباره موضوعی جلسه کردن
to put something to the vote
U
درباره چیزی رای دادن
leader
U
درباره سایر رکوردهای فایل
leaders
U
درباره سایر رکوردهای فایل
shoptald
U
گفتگو درباره وضع کسب
to grouch
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to bitch
[American E]
[about something]
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com