Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
spot check
U
مقابله موضعی
spot checks
U
مقابله موضعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
emergency drill
U
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
checks
U
مقابله کردن مقابله
checked
U
مقابله کردن مقابله
check
U
مقابله کردن مقابله
focal
U
موضعی
topical
U
موضعی
regional
<adj.>
U
موضعی
local
<adj.>
U
موضعی
locals
U
موضعی
local
U
موضعی
gripe
U
تشنج موضعی
spot checks
U
بررسی موضعی
spasms
U
تشنج موضعی
position warfare
U
جنگ موضعی
position warfare
U
نبرد موضعی
spot check
U
بررسی موضعی
local
U
مکانی موضعی
spot lamp
U
لامپ موضعی
spasm
U
تشنج موضعی
position defense
U
دفاع موضعی
position correction
U
تصحیحات موضعی
local paraysis
U
فلج موضعی
local anasthesia
U
بیهوشی موضعی
ischmia
U
کم خونی موضعی
local velocity
U
سرعت موضعی
ischemia
U
کم خونی موضعی
localization
U
موضعی کردن
ischaemia
U
کم خونی موضعی
local oscillator
U
اوسیلاتور موضعی
locals
U
مکانی موضعی
locally
U
بطور موضعی
concentrated or single load
U
بار موضعی
local action
U
تخلیه موضعی باتری
depression
U
فرو رفتگی موضعی
focal seizure
U
حمله صرعی موضعی
transient ischemia
U
کم خونی موضعی موقت
local deformation
U
تغییر شکل موضعی
depressions
U
فرو رفتگی موضعی
localises
U
محلی کردن موضعی ساختن
asymmetric local deformation
U
تغییر شکل موضعی بی تقارن
localising
U
محلی کردن موضعی ساختن
localize
U
محلی کردن موضعی ساختن
localizing
U
محلی کردن موضعی ساختن
novocain
U
ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
to anaesthetize locally
U
سر کردن بیهوشی موضعی زدن
osteomyelitis
U
التهاب موضعی و مخرب استخوان
localizes
U
محلی کردن موضعی ساختن
napping
U
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
naps
U
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napped
U
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
nap
U
نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
vorticity
U
میزان برداری دوران موضعی سیال
nip
U
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped
U
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nips
U
فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
counterview
U
مقابله
check
U
مقابله
checking
U
مقابله
controlment
U
مقابله
contrast
U
مقابله
checked
U
مقابله
echo check
U
مقابله
contrasted
U
مقابله
collations
U
مقابله
contrasting
U
مقابله
contrasts
U
مقابله
collation
U
مقابله
opposition
U
مقابله
bucking
U
مقابله
transfer check
U
مقابله
checks
U
مقابله
confrontation
U
مقابله
confrontations
U
مقابله
waisting
U
کاهش موضعی قطر ناشی ازجریان برگشت ناپذیر حاصل از تنش در نقطه شکست
benzocaine
U
ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
system check
U
مقابله سیستم
cross-examination
U
پرسش و مقابله
visual check
U
مقابله دیداری
visual check
U
مقابله بصری
validity check
U
مقابله اعتبار
dynamic check
U
مقابله پویا
diagnostic check
U
مقابله تشخیصی
data check
U
مقابله داده ها
parity check
U
مقابله توازن
twin check
U
مقابله توام
cyclic check
U
مقابله چرخهای
crossecheck
U
مقابله مجدد
limit check
U
مقابله حدود
overflow check
U
مقابله سرریز
parity check
U
مقابله ایستایی
parity checking
U
مقابله توازن
modulo n check
U
مقابله به پیمانه
marginal check
U
مقابله مرزی
loop checking
U
مقابله حلقه
selection check
U
مقابله گزینش
sequence check
U
مقابله ترتیب
sequence checking
U
مقابله ترتیبی
sight check
U
مقابله چشمی
sight check
U
مقابله نظری
spell checker
U
مقابله گر املائی
sum check
U
مقابله جمعی
opposability
U
مقابله پذیری
algebra
U
جبر و مقابله
automatic check
U
مقابله خودکار
arithmetic check
U
مقابله حسابی
countering
U
مقابله کردن
collate
U
مقابله کردن
collated
U
مقابله کردن
countered
U
مقابله کردن
collates
U
مقابله کردن
counter
U
مقابله کردن
collating
U
مقابله کردن
beard
U
مقابله کردن
cross-examinations
U
پرسش و مقابله
repels
U
مقابله کردن
beards
U
مقابله کردن
repelling
U
مقابله کردن
repelled
U
مقابله کردن
repel
U
مقابله کردن
bucking coil
U
پیچک مقابله
built in check
U
مقابله توکار
checks and balance
U
کنترل و مقابله
retaliation
U
مقابله به مثل
reciprocity
U
مقابله به مثل
checklist
U
سیاهه مقابله
check point
U
نقطه مقابله
check list
U
سیاهه مقابله
acounter
U
مقابله کردن
casting out nines
U
مقابله نه نهی
check boxes
U
جعبههای مقابله
check indicator
U
نماینده مقابله
check
U
مقابله کردن بررسی
checks
U
مقابله کردن بررسی
vertical parity check
U
مقابله توان عمدی
syntax checker
U
مقابله نحوه گری
reciprocated
U
مقابله به مثل نمودن
collate
U
مقابله وتطبیق کردن
checked
U
مقابله کردن بررسی
collating
U
مقابله وتطبیق کردن
reciprocates
U
مقابله به مثل نمودن
collates
U
مقابله وتطبیق کردن
tick off
U
نشان رسیدگی و مقابله
reciprocate
U
مقابله به مثل نمودن
collated
U
مقابله وتطبیق کردن
dump check
U
مقابله حین روبرداری
duplication check
U
مقابله از راه تکرار
checking program
U
برنامه مقابله کننده
hardware check
U
مقابله سخت افزاری
check indicator
U
مشخص کننده مقابله
counter military
U
مقابله باعملیات نظامی
longitudinal redundancy check
U
مقابله افزونگی طولی
parity check
U
مقابله کردن توازن
odd even check
U
مقابله فرد و زوج
machine check interrupt
U
وقفه مقابله ماشین
nibbler
U
ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
disaster control
U
روش مقابله با سوانح و بلایا
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
checkpoint restart
U
اغازگر مجدد نقطه مقابله
Touché!
U
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
i raked all algebra
U
جبر و مقابله را زیر و روکردم
vortex line
U
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
rencounter
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
lrc
U
Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
rencontre
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
checkpoints
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking
U
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
checkpoint
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
superheterodyne
U
گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
assistance
U
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato
U
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
recaption
U
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
retaliation
U
تلافی کردن مقابله کردن به مثل
countering
U
مقابله کردن تلافی کردن
countered
U
مقابله کردن تلافی کردن
reluctate
U
مقابله کردن بی میلی کردن
counter
U
مقابله کردن تلافی کردن
resist
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resists
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisting
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
winterize
U
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com