Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
crossecheck
U
مقابله مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
checkpoint restart
U
اغازگر مجدد نقطه مقابله
Other Matches
emergency drill
U
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
checked
U
مقابله کردن مقابله
checks
U
مقابله کردن مقابله
check
U
مقابله کردن مقابله
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
opposition
U
مقابله
contrasted
U
مقابله
contrasting
U
مقابله
bucking
U
مقابله
contrasts
U
مقابله
checking
U
مقابله
counterview
U
مقابله
confrontation
U
مقابله
transfer check
U
مقابله
confrontations
U
مقابله
controlment
U
مقابله
contrast
U
مقابله
collation
U
مقابله
check
U
مقابله
echo check
U
مقابله
checked
U
مقابله
checks
U
مقابله
collations
U
مقابله
marginal check
U
مقابله مرزی
parity check
U
مقابله ایستایی
repelling
U
مقابله کردن
modulo n check
U
مقابله به پیمانه
bucking coil
U
پیچک مقابله
twin check
U
مقابله توام
validity check
U
مقابله اعتبار
sum check
U
مقابله جمعی
built in check
U
مقابله توکار
sequence checking
U
مقابله ترتیبی
parity check
U
مقابله توازن
sequence check
U
مقابله ترتیب
selection check
U
مقابله گزینش
sight check
U
مقابله چشمی
sight check
U
مقابله نظری
opposability
U
مقابله پذیری
countering
U
مقابله کردن
overflow check
U
مقابله سرریز
acounter
U
مقابله کردن
countered
U
مقابله کردن
spell checker
U
مقابله گر املائی
arithmetic check
U
مقابله حسابی
counter
U
مقابله کردن
automatic check
U
مقابله خودکار
system check
U
مقابله سیستم
repelled
U
مقابله کردن
casting out nines
U
مقابله نه نهی
collated
U
مقابله کردن
visual check
U
مقابله بصری
limit check
U
مقابله حدود
data check
U
مقابله داده ها
parity checking
U
مقابله توازن
dynamic check
U
مقابله پویا
diagnostic check
U
مقابله تشخیصی
repels
U
مقابله کردن
repel
U
مقابله کردن
algebra
U
جبر و مقابله
beards
U
مقابله کردن
beard
U
مقابله کردن
collating
U
مقابله کردن
collates
U
مقابله کردن
collate
U
مقابله کردن
visual check
U
مقابله دیداری
cyclic check
U
مقابله چرخهای
check point
U
نقطه مقابله
checks and balance
U
کنترل و مقابله
cross-examinations
U
پرسش و مقابله
cross-examination
U
پرسش و مقابله
check list
U
سیاهه مقابله
check indicator
U
نماینده مقابله
loop checking
U
مقابله حلقه
checklist
U
سیاهه مقابله
reciprocity
U
مقابله به مثل
retaliation
U
مقابله به مثل
spot checks
U
مقابله موضعی
spot check
U
مقابله موضعی
check boxes
U
جعبههای مقابله
collate
U
مقابله وتطبیق کردن
collates
U
مقابله وتطبیق کردن
collated
U
مقابله وتطبیق کردن
checked
U
مقابله کردن بررسی
reciprocates
U
مقابله به مثل نمودن
reciprocated
U
مقابله به مثل نمودن
reciprocate
U
مقابله به مثل نمودن
collating
U
مقابله وتطبیق کردن
dump check
U
مقابله حین روبرداری
checks
U
مقابله کردن بررسی
check
U
مقابله کردن بررسی
tick off
U
نشان رسیدگی و مقابله
checking program
U
برنامه مقابله کننده
odd even check
U
مقابله فرد و زوج
vertical parity check
U
مقابله توان عمدی
longitudinal redundancy check
U
مقابله افزونگی طولی
counter military
U
مقابله باعملیات نظامی
syntax checker
U
مقابله نحوه گری
machine check interrupt
U
وقفه مقابله ماشین
check indicator
U
مشخص کننده مقابله
parity check
U
مقابله کردن توازن
duplication check
U
مقابله از راه تکرار
hardware check
U
مقابله سخت افزاری
disaster control
U
روش مقابله با سوانح و بلایا
i raked all algebra
U
جبر و مقابله را زیر و روکردم
Touché!
U
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
rencounter
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
lrc
U
Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
rencontre
U
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
desk checking
U
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
check-points
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoint
U
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
assistance
U
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
furthermore
U
مجدد
renewed
U
مجدد
seconding
U
مجدد
seconded
U
مجدد
furthered
U
مجدد
further on
U
مجدد
second
U
مجدد
furthers
U
مجدد
furthering
U
مجدد
further
U
مجدد
reflorescence
U
مجدد
seconds
U
مجدد
north atlantic treaty organization (nato
U
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
reissuing
U
چاپ مجدد
reebtry
U
ورود مجدد
remand
U
بازداشت مجدد
remands
U
بازداشت مجدد
remanded
U
بازداشت مجدد
redirection
U
راهنمایی مجدد
remanding
U
بازداشت مجدد
reebtry
U
تملک مجدد
reeducation
U
تربیت مجدد
reenlistment
U
سربازگیری مجدد
reassurance
U
اطمینان مجدد
remarriage
U
ازدواج مجدد
reissue
U
چاپ مجدد
reissued
U
چاپ مجدد
reissues
U
چاپ مجدد
reexport
U
صادرات مجدد
reallocation
U
تخصیص مجدد
reentrance
U
دخول مجدد
reebtry
U
دخول مجدد
rededication
U
تقدیم مجدد
recaption
U
توقیف مجدد
reactivation
U
فعالیت مجدد
re establishment
U
تاسیس مجدد
after shrinkage
U
انقباض مجدد
re claim
U
تقاضای مجدد
re attachment
U
توقیف مجدد
reproductions
U
تولید مجدد
reproduction
U
تولید مجدد
reinforcement
U
وضع مجدد
recurrences
U
رویدادن مجدد
recurrence
U
رویدادن مجدد
restatements
U
بیان مجدد
restatement
U
بیان مجدد
reassurances
U
اطمینان مجدد
recreations
U
خلق مجدد
recreation
U
خلق مجدد
recompile
U
کامپایل مجدد
reconversion
U
گرایش مجدد
rededication
U
اهدا مجدد
recrystallization
U
تبلور مجدد
subdivision
U
تقسیم مجدد
subdivisions
U
تقسیم مجدد
replenish
U
پرکردن مجدد
replenish
U
تدارک مجدد
replenished
U
پرکردن مجدد
replenished
U
تدارک مجدد
recoupment
U
کسب مجدد
replenishes
U
پرکردن مجدد
reapparition
U
فهور مجدد
replenishes
U
تدارک مجدد
reconviction
U
محکومیت مجدد
replenishing
U
پرکردن مجدد
replenishing
U
تدارک مجدد
reconveyance
U
اعاده مجدد
reconditioning
U
تعمیر مجدد
rerun
U
اجرای مجدد
resurvey
U
بررسی مجدد
resurgence
U
طغیان مجدد
resupply
U
اماد مجدد
remarriages
U
ازدواج مجدد
retransmission
U
مخابره مجدد
restoration
U
استقرار مجدد
retread process
U
تعمیر مجدد
reload
U
پر کردن مجدد
reload
U
بارکردن مجدد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com