English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
advantageaus U مفید باصرفه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
economic U باصرفه
valuable <adj.> U باصرفه
utilitarian [useful] <adj.> U باصرفه
utile [archaic] [useful] <adj.> U باصرفه
useful <adj.> U باصرفه
serviceable <adj.> U باصرفه
helpful <adj.> U باصرفه
advantageous <adj.> U باصرفه
handy [useful] <adj.> U باصرفه
expedient <adj.> U باصرفه
beneficial <adj.> U باصرفه
handy <adj.> U باصرفه
appropriate [for an occasion] <adj.> U باصرفه
convenient <adj.> U باصرفه
suitable <adj.> U باصرفه
purposive <adj.> U باصرفه
purposeful <adj.> U باصرفه
purpose-built <adj.> U باصرفه
proper <adj.> U باصرفه
practical <adj.> U باصرفه
practicable <adj.> U باصرفه
applicatory <adj.> U باصرفه
functional <adj.> U باصرفه
bargaining U معامله باصرفه
bargained U معامله باصرفه
bargains U معامله باصرفه
bargain U معامله باصرفه
economic mobilization U بسیج منابع اقتصادی باصرفه
pay gravel or dirt U شن یا خاک زردارشستن ان باصرفه باشد
pay gravel U شن یاسنگ زردارکه عمل کردن ان باصرفه باشد
nurses U شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
nursed U شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
nurse U شیر خوردن باصرفه جویی یا دقت بکاربردن
well off U مفید
remedial U مفید
benefactress U مفید
practicable <adj.> U مفید
profitable U مفید
helpful <adj.> U مفید
beneficial <adj.> U مفید
precise U مفید
handy [useful] <adj.> U مفید
suitable <adj.> U مفید
purposive <adj.> U مفید
purposeful <adj.> U مفید
proper <adj.> U مفید
practical <adj.> U مفید
functional <adj.> U مفید
appropriate [for an occasion] <adj.> U مفید
applicatory <adj.> U مفید
handy <adj.> U مفید
purpose-built <adj.> U مفید
convenient <adj.> U مفید
valuable <adj.> U مفید
utilitarian [useful] <adj.> U مفید
utile [archaic] [useful] <adj.> U مفید
serviceable <adj.> U مفید
expedient <adj.> U مفید
effective U مفید
advantageous <adj.> U مفید
useful <adj.> U مفید
fruitful U مفید
significance U مفید
effecting U مفید
effected U مفید
effect U مفید
gainful U مفید
useful power U قدرت مفید
useful load U فرفیت مفید
useful power U توان مفید
useful work U کار مفید
salubrity U مفید بودن
service load U بار مفید
utility function U تابع مفید
utility program U برنامه مفید
utilizable discharge U بده مفید
useable storage U ذخیره مفید
useful life U عمر مفید
useful load U بار مفید
use U مقدار مفید
uses U مقدار مفید
utility U مفید بودن
serviceably <adv.> U بطور مفید
beneficially <adv.> U بطور مفید
payload U بار مفید
payloads U بار مفید
profitably <adv.> U بطور مفید
advantage U مفید بودن
useful capacity U فرفیت مفید
poniter U توصیه مفید
available magnification U بزرگنمایی مفید
good U سودمند مفید
advantageously U بطور مفید
constructive U مفید ساختمانی
brake horsepower U توان مفید
effective storage U گنجایش مفید
active storage U گنجایش مفید
effective capacity U گنجایش مفید
effective depth U ارتفاع مفید
active capacity U گنجایش مفید
lacanic U مختصر و مفید
stead U مفید بودن
helpfully U بطور مفید
usefully U بطور مفید
syllabus U خلاصه مفید
syllabuses U خلاصه مفید
briefly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
compendiously <adv.> U بصورت مختصر و مفید
curtly <adv.> U بصورت مختصر و مفید
availability U شخص مفید دسترسی
asset U چیز با ارزش و مفید
application years U عمر مفید یک دستگاه
informative U حاوی اطلاعات مفید
efficiency U فعالیت مفید بازده
come in handy <idiom> U اثبات مفید بودن
availability U چیز مفید وسودمند
abbreviates U مختصر یا مفید کردن
man friday U مستخدم یا یارخیلی مفید
instrumental U مفید قابل استفاده
abbreviate U مختصر یا مفید کردن
payload space U فضای بار مفید
rated pay load U بار مفید نامی
vail U بکارخوردن مفید بودن
abbreviating U مختصر یا مفید کردن
available storage capacity U گنجایش مفید مخزن
useable reservoir storage U گنجایش مفید مخزن
average available discharge U بده متوسط مفید
benefiting U احسان کردن مفید بودن
multocular U مختصر و مفید کوتاه و سودمند
benefit U احسان کردن مفید بودن
pay load U فرفیت مفید وسیله نقلیه
benefited U احسان کردن مفید بودن
resource U گرافیکی که مفید هستند یا توسط چیزی استفاده می شوند
bargains U معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargain U معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargaining U معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
bargained U معامله شیرین چانه زدن در معامله معامله باصرفه انجام دادن
graphic U زبان برنامه نویس کامپیوتر با دستورات توکار و مفید حین نمایش گرافیک
language U زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
languages U زبان برنامه نویسی کامپیوتر با دستورات تو کار که برای نمایش گرافیک مفید هستند
library U تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
libraries U تعدا دتوابع مفید و مستقل که وارد هر برنامهای میشود تا مانع نوشتن برنامه شود
controlled thermonuclear reaction U جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
lifetimes U مدت زمانی که وسیلهای مفید است یا قدیمی نشده است
lifetime U مدت زمانی که وسیلهای مفید است یا قدیمی نشده است
help U تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
stops U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopping U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
helped U تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
stopped U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
helps U تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
stop U لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
dp U پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
throughput U نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
service U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
serviced U برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
utility U برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
helps U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped U پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
hits U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit U داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
groupware U نرم افزاری که توسط گروهی از افراد استفاده میشود که به شبکه وصل اند و به آنها کمک میکند تا کار خاصی را انجام دهند. حاوی توابع مفید مثل پست الکترونیکی است که توسط تمام کاربران قابل دستیابی است
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com