English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transfer interpreter U مفسر انتقال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scholiast U مفسر مفسر اثار ادبی کهن
interpreters U مفسر عکس هوایی مفسر
interpreter U مفسر عکس هوایی مفسر
annotator U مفسر
characteristic U مفسر
commentators U مفسر
commentator U مفسر
interpreters U مفسر
characteristically U مفسر
glossographer U مفسر
exegete U مفسر
explicator U مفسر
paraphraser U مفسر
paraphrast U مفسر
interpreter U مفسر
expounder U مفسر
glossator U مفسر
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
image interpreter U مفسر عکس
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
spotter U کمک مفسر رادیویی
mystagogue U مفسر اسرار دین
Perl U زبان برنامه نویسی مفسر
declarative statement U عبارتی در برنامه که به کامپایلر یا مفسر
practical extraction and report language U زبان برنامه نویسی مفسر
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
declaration U عبارتی در برنامه به کاپایلر یا مفسر حالت
declarations U عبارتی در برنامه به کاپایلر یا مفسر حالت
interpretative U کدی که توسط نامه مفسر به کار می رود
interpreting U زبان برنامه سازی که توسط مفسر اجرا میشود
interprets U زبان برنامه سازی که توسط مفسر اجرا میشود
interpreted U زبان برنامه سازی که توسط مفسر اجرا میشود
cross reference generator U بخشی از اسمبلر یا کامپایلر یا مفسر که لیستی از برچسبهای برنامه
interpret U زبان برنامه سازی که توسط مفسر اجرا میشود
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
glossarist U کسی که در پایان کتابی فهرست یا فرهنگی برای لغات دشوار ان تهیه میکند مفسر
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
commonest U داده یا دستور برنامه به صورت استاندارد که توسط سایر پردازنده ها یا کامپیوتر هاو مفسر ها قابل فهم است
commoners U داده یا دستور برنامه به صورت استاندارد که توسط سایر پردازنده ها یا کامپیوتر هاو مفسر ها قابل فهم است
common U داده یا دستور برنامه به صورت استاندارد که توسط سایر پردازنده ها یا کامپیوتر هاو مفسر ها قابل فهم است
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
command.com U در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
run duration U 1-کد برنامهای که کامپایل شده است و به صورتی است که مستقیماگ توسط کامپیوتر قابل اجرا است .2-برنامه مفسر تجاری که به همراه برنامه کاربردی زبان سطح بالا فروخته میشود که امکان اجرای آنرا فراهم میکند
conveyances U انتقال
downloading U انتقال
intuitions U انتقال
transmission U انتقال
transfer check U انتقال
transferring U انتقال
metabasis U انتقال
marque U انتقال
mittimus U انتقال
transfer line U خط انتقال
shift U انتقال
transformation U انتقال
translation U انتقال
conveys U انتقال
conductance U انتقال
move U انتقال
shift U انتقال
convey U انتقال
conveyed U انتقال
transmissions U انتقال
intuition U انتقال
transmission line U خط انتقال
transportation U انتقال
translations U انتقال
conveyance U انتقال
conveying U انتقال
bail arm U انتقال
transitions U انتقال
shifts U انتقال
transter U انتقال
devolution U انتقال
transference U انتقال
turn over U انتقال
conduction U انتقال
transfers U انتقال
displacement U انتقال
assignments U انتقال
assignment U انتقال
transfer U انتقال
transition U انتقال
migration U انتقال
negotiation U انتقال
negotiations U انتقال
abaloenation U انتقال
line shaft U انتقال
shifted U انتقال
grantee U انتقال گیرنده
demand shift U انتقال تقاضا
gold flow U انتقال طلا
energy transfer U انتقال انرژی
demographic transition U انتقال جمعیتی
energy transmission U انتقال انرژی
power transfer U انتقال انرژی
evocate U انتقال دادن
electron transition U انتقال الکترون
file transfer U انتقال فایل
doppler shift U انتقال دوپلری
heat transfer U انتقال حرارت
transfer U انتقال دادن
digital transmission U انتقال رقمی
digital transmission U انتقال دیجیتالی
descendible U قابل انتقال
demountable U قابل انتقال
deed of transfer U انتقال نامه
bail U واگذاری انتقال
transferred U انتقال یافته
gear U انتقال دادن
geared U انتقال دادن
gears U انتقال دادن
alienated U انتقال شده
negotiator U انتقال دهنده
negotiators U انتقال دهنده
alienable U قابل انتقال
convection U انتقال برق
convection U انتقال گرما
transfers U انتقال دادن
convect U انتقال یافتن
alienor U انتقال دهنده
assignment of contract U انتقال قرارداد
asynchronous transmission U انتقال غیرهمزمان
conditional transfer U انتقال شرطی
conductible U قابل انتقال
conveyable U قابل انتقال
conveying capacity U قدرت انتقال
counter transference U انتقال متقابل
crawl carry U انتقال خزشی
data communication U انتقال اطلاعات
data transfer U انتقال داده ها
change over U انتقال بانکی
cessionary U انتقال گیرنده
grantor U انتقال دهنده
block move U انتقال بلوک
block transfer U انتقال کندهای
block transfer U انتقال بلوک
capital flow U انتقال سرمایه
carry over U انتقال دادن
transferring U انتقال دادن
alienator U انتقال دهنده
deed of transfer U سند انتقال
heat transfer U انتقال گرما
transfer switch U کلید انتقال
transmission facility U وسیله انتقال
transmission line U سیم انتقال
transmission of sound U انتقال یاعبورصدا
transmission shaft U محور انتقال
transmission system U شبکه انتقال
transmission tower U برج انتقال
transmissive U قابل انتقال
transmissive U انتقال یافته
transmittal U انتقال سرایت
transmittance U انتقال سرایت
transmittancy U انتقال سرایت
transport number U عدد انتقال
voluntary assignment U انتقال ارادی
wireless transmission U انتقال بی سیم
transmissibility U قابلیت انتقال
transmination U انتقال امین
transfer table U میز انتقال
transfer time U زمان انتقال
transfer time U مدت انتقال
transferee U انتقال گیرنده
transferor U انتقال دهنده
transferrer U انتقال دهنده
transition moment U گشتاور انتقال
transition period U دوره انتقال
transition probability U احتمال انتقال
transition time U زمان انتقال
transitivity U انتقال پذیری
transmetalation U انتقال فلز
transfer number plate [British E] U پلاک انتقال
alacrity [speed] U سرعت انتقال
celerity U سرعت انتقال
easiness [quickness] U سرعت انتقال
fleetness U سرعت انتقال
nippiness U سرعت انتقال
promptitude U سرعت انتقال
promptness U سرعت انتقال
rapidity U سرعت انتقال
rapidness U سرعت انتقال
speediness U سرعت انتقال
speed of action U سرعت انتقال
swiftness U سرعت انتقال
transfer license plate [American E] U پلاک انتقال
velocity U سرعت انتقال
negotiability U انتقال پذیری
transferability U انتقال پذیری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com