Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overbear
U
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enlarges
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
slashed
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slash
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashes
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
enlarge
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarged
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarging
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
overset
U
زینت دادن زیاد بار کردن
religionize
U
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
KO
U
مغلوب کردن
beat
U
مغلوب کردن
things were at the
U
مغلوب کردن
KO's
U
مغلوب کردن
beats
U
مغلوب کردن
to put to the w
U
مغلوب کردن
fructify
U
میوه دادن
licks
U
تازیانه زدن مغلوب کردن
licked
U
تازیانه زدن مغلوب کردن
lick
U
تازیانه زدن مغلوب کردن
to bear fruit
U
باریا میوه دادن
bear
U
زاییدن میوه دادن
bears
U
زاییدن میوه دادن
fruit
U
فرزند میوه دادن
fruits
U
فرزند میوه دادن
squeezes
U
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeezed
U
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeeze
U
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
squeezing
U
اب میوه گرفتن بزورجا دادن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
indusium
U
پرده یا پوشش روی میوه غلاف میوه
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
overrates
U
زیاد اهمیت دادن به
pump handle
U
زیاد تکان دادن
luxuriates
U
اب وتاب زیاد دادن
luxuriated
U
اب وتاب زیاد دادن
overcolour
U
زیاد اب وروغن دادن
overrated
U
زیاد اهمیت دادن به
overrate
U
زیاد اهمیت دادن به
slashes
U
تخفیف زیاد دادن
slaughter
U
تخفیف زیاد دادن
slaughtered
U
تخفیف زیاد دادن
overrating
U
زیاد اهمیت دادن به
slash
U
تخفیف زیاد دادن
luxuriating
U
اب وتاب زیاد دادن
slaughters
U
تخفیف زیاد دادن
overcolour
U
زیاد لعاب دادن
wiredraw
U
زیاد طول دادن
luxuriate
U
اب وتاب زیاد دادن
slashed
U
تخفیف زیاد دادن
over expose
U
زیاد روشنایی دادن
to put it on
U
زیاد لعابش دادن
to space out
U
زیاد فاصله دادن گشادترکردن
wipe out
U
شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
anneal
U
حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
fused
U
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fuse
U
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
high
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highs
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highest
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
fructify
U
میوه دار کردن
beaten
U
مغلوب
conquered
U
مغلوب
vernalize
U
میوه اوری را تسریع کردن
conquerable
U
مغلوب شدنی
superable
U
مغلوب شدنی
vanquish
U
مغلوب ساختن
vanquished
U
مغلوب ساختن
vanquishes
U
مغلوب ساختن
defeated
U
مغلوب ساختن
vanquishing
U
مغلوب ساختن
invictive
U
مغلوب نشدنی
defeat
U
مغلوب ساختن
invincible
U
مغلوب نشدنی
defeats
U
مغلوب ساختن
defeating
U
مغلوب ساختن
unbeaten
U
شکست نخورده مغلوب نشده
trumps
U
مغلوب ساختن پیشی جستن
unbeatable
U
شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
trump
U
مغلوب ساختن پیشی جستن
overcome
U
پیروز شدن بر مغلوب ساختن
insuperable
U
شکست ناپذیر مغلوب نشدنی
to bring down somebody
[something]
U
کسی
[چیزی]
را مغلوب ساختن
unconquerable
U
شکست ناپذیر مغلوب نشده
overcomes
U
پیروز شدن بر مغلوب ساختن
to cause the downfall of somebody
[something]
U
کسی
[چیزی]
را مغلوب ساختن
hit and miss
U
گاهی موفق وگاهی مغلوب
overcoming
U
پیروز شدن بر مغلوب ساختن
get the worst of
<idiom>
U
رنج بردن ،مغلوب شدن
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
hologynic
U
منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
frequents
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequent
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
overspend
U
زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
grnish
U
زیاد کردن
increased
U
زیاد کردن
increases
U
زیاد کردن
overloads
U
زیاد پر کردن
heighten
U
زیاد کردن
overloaded
U
زیاد پر کردن
to run rup
U
زیاد کردن
heightening
U
زیاد کردن
overload
U
زیاد پر کردن
overstock
U
زیاد پر کردن
heightens
U
زیاد کردن
increase
U
زیاد کردن
add
زیاد کردن
heightened
U
زیاد کردن
intensification
U
زیاد کردن
propagate
U
زیاد کردن
propagates
U
زیاد کردن
propagating
U
زیاد کردن
propagated
U
زیاد کردن
expanded , capacity
U
زیاد کردن گنجایش
overcharges
U
زیاد حساب کردن
overcharging
U
زیاد حساب کردن
over excite
U
زیاد تحریک کردن
overheat
U
زیاد گرم کردن
overheats
U
زیاد گرم کردن
overheated
U
زیاد گرم کردن
propagating
U
زیاد کردن پروردن
oversimplifying
U
زیاد ساده کردن
overcharged
U
زیاد حساب کردن
ransacks
U
زیاد کاوش کردن
overrated
U
زیاد براورد کردن
overfreight
U
زیاد بار کردن
ransacked
U
زیاد کاوش کردن
overrates
U
زیاد براورد کردن
ransack
U
زیاد کاوش کردن
overrating
U
زیاد براورد کردن
overloaded
U
زیاد بار کردن
overcharge
U
زیاد حساب کردن
overpress
U
زیاد پافشاری کردن در
overrate
U
زیاد براورد کردن
ransacking
U
زیاد کاوش کردن
to overexert
U
تقلای زیاد کردن
overworking
U
کار زیاد کردن
overworked
U
کار زیاد کردن
adding
U
زیاد کردن برد
overwork
U
کار زیاد کردن
strain
U
کوشش زیاد کردن
strains
U
کوشش زیاد کردن
to overwork oneself
U
زیاد کار کردن
overestimate
U
زیاد براورد کردن
over refine
U
زیاد موشکافی کردن
overloads
U
زیاد بار کردن
make much of
U
استفاده زیاد کردن از
adds
U
زیاد کردن برد
overload
U
زیاد بار کردن
elevation of security
U
زیاد کردن تامین
to overstrain oneself
U
تقلای زیاد کردن
propagate
U
زیاد کردن پروردن
add
U
زیاد کردن برد
overestimated
U
زیاد براورد کردن
superheat
U
گرم کردن زیاد
propagated
U
زیاد کردن پروردن
oversimplifies
U
زیاد ساده کردن
oversimplified
U
زیاد ساده کردن
propagates
U
زیاد کردن پروردن
raises
U
پروراندن زیاد کردن
oversimplification
U
زیاد ساده کردن
oversimplify
U
زیاد ساده کردن
overestimating
U
زیاد براورد کردن
overestimates
U
زیاد براورد کردن
raise
U
پروراندن زیاد کردن
overworks
U
کار زیاد کردن
disciplining
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
to bolt
U
با سرعت زیاد حرکت کردن
to rummage out
U
با جستجوی زیاد پیدا کردن
give or take
<idiom>
U
از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
overpress
U
زیاداصرار کردن در زیاد فشاراوردن بر
call of more
U
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
gaps
U
اختلاف زیاد شکافدار کردن
extorts
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
ingurgitate
U
فرا گرفتن زیاد پر کردن
extorted
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
extort
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
to lavisheffort
U
زیاد تلاش یا کوشش کردن
To live a long life .
U
عمر طولانی (زیاد ) کردن
gap
U
اختلاف زیاد شکافدار کردن
extorting
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
haunt
U
زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
task
U
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
tasks
U
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
to overrun oneself
U
از دویدن زیاد خود را خسته کردن
haunts
U
زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
to overeach oneself
U
زیاد جلو افتادن و خودراخسته کردن
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
overstayed
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overwind
U
بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن
overstaying
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
to occupy much space
U
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
to dwell on
U
زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
overstays
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com