English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mean U معنی ومفهوم خاصی داشتن
meaner U معنی ومفهوم خاصی داشتن
meanest U معنی ومفهوم خاصی داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Her words are empty of meaning. U حرفهایش خالی از معنی ومفهوم است
meanest U معنی داشتن
meaner U معنی داشتن
mean U معنی داشتن
insignificantly U بطور ناچیز بدون داشتن معنی
variables U شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
variable U شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
local U متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
locals U متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
zero compression U روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
acceptation U قبول معنی عرف معنی مصطلح
signify U معنی دادن معنی بخشیدن
signifies U معنی دادن معنی بخشیدن
signifying U معنی دادن معنی بخشیدن
referring to a document U استناد به مدرک خاصی
reliance on a document U استناد به مدرک خاصی
layman U خارج از حرفه یا فن خاصی
laymen U خارج از حرفه یا فن خاصی
particularism U دلبستگی بمرام خاصی
particularity U بستگی بعقاید خاصی
special administration U اداره قسمت خاصی از ترکه
stockists U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
interspecific U واقع در بین دستههای خاصی
dialect U نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
stockist U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
dialects U نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
attitudinize U حالت خاصی بخود گرفتن
stylize U به روش یا سبک خاصی دراوردن
interspecies U واقع در بین دستههای خاصی
intonate U بااهنگ خاصی ادا کردن
laic U شخص که علم خاصی را نداند
intonate U با لحن خاصی تلفظ کردن
dead U [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
blind U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
specify U جنبه خاصی قائل شدن برای
specifying U جنبه خاصی قائل شدن برای
blinded U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blocks U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
for no p reason U بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
facies U منطقه مناسب رشدحیوان یانبات خاصی
blinds U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
specifies U جنبه خاصی قائل شدن برای
block U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
selectively U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
selective U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
blocked U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
put U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
puts U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
dd name U برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
dedicated U کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
sig U علاقمند به یک نرم افزاریاسخت افزار خاصی هستند
doctrinaire U کسی که تابع دکترین خاصی است اصولی
attachment U وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
putting U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
dedicated U برنامه یا تابع یا سیستمی که برای استفاده خاصی است
doped U قطعهای که به آن ماده شیمیایی خاصی اضافه شده است
code U سیستم علامتها و اعداد و حروف که فضای خاصی دارد
toneme U لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
engine U بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد
locals U که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
local U که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
integral U وسیله جانبی یا طرح خاصی که در سیستم نصب شده است
case law U رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
pact U نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
pitches U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitch U دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
area U بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
pacts U نوع خاصی از ارتباطات سیاسی است که در ان تعدادی از دول به طور مشترک
terrane U طبقه سنگی که روی ان نوع سنگ خاصی تشکیل شده باشد
areas U بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
acupressure U روش تسکین درد و درمان بیماری از طریق فشار نقاط خاصی از بدن
processor U ریزپردازنده جدا در سیستم که حاوی توابع خاصی تحت کنترل پردازنده مرکزی است
boot U دیسک خاصی که حاوی برنامه راه انداز ونرم افزار سیستم عامل است
hot dog skiing U اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
phonetician U متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
programs U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
hotspot U فضای خاص در تصویر یا نمایش که در صورت حرکت کردن نمایشگر روی آن کار خاصی میکند
program U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
attached processor U ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
demands U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
DPA U روش بار کردن پشتههای پروتکل در حافظه فقط وقتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demanded U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
demand U تکنیک بار کردن بستههای پروتکل در حافظه فقط در صورتی که برای بخش خاصی نیاز باشند
capitulation U تسلیم شدن به دشمن قرارداد کاپیتولاسیون قراردادی که به موجب ان امتیازات خاصی به یک دولت خارجی و اتباع ان داده میشود
implication U معنی
implications U معنی
significantly U پر معنی
purporst U معنی
meaning U معنی
abstracting U معنی
dullest U بی معنی
dulling U بی معنی
meanings U معنی
dulls U بی معنی
significant U پر معنی
meaning less U بی معنی
effecting U معنی
neer do well or well U بی معنی
of no significance U بی معنی
innuendo U معنی
synonymous U هم معنی
innuendoes U معنی
innuendos U معنی
effected U معنی
drifts U معنی
drifting U معنی
significance U معنی
witless U بی معنی
drift U معنی
drifted U معنی
effect U معنی
irrational U بی معنی
unmeaning U بی معنی
rigmaroles U بی معنی
hokum U بی معنی
semantics U معنی
pointless U بی معنی
abstract U معنی
equipollent U هم معنی
dull U بی معنی
meaningless U بی معنی
definitions U معنی
definition U معنی
signification U معنی
frothy U بی معنی
fool begged U بی معنی
rigmarole U بی معنی
tosh U بی معنی
dumb U بی معنی
to explain away U معنی
abstracts U معنی
duller U بی معنی
dumber U بی معنی
purported U معنی
irrationable U بی معنی
dumbest U بی معنی
purport U معنی
meaningful U پر معنی
translation U معنی
meaningfully U پر معنی
purports U معنی
dulled U بی معنی
purporting U معنی
insensate U بی معنی
intendment U معنی
head-shrinkers U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
head-shrinker U کسی که سر دشمن را بریده و به روش خاصی آنرا کوچک کرده و برای یاد بود و افتخار نگهداری میکرد روانپزشک
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
absurd U مزخرف بی معنی
punctual U معنی دار
to bear a meaning U معنی دادن
synonyms U واژه هم معنی
pregnantly U بطور پر معنی
equivalents U مترادف هم معنی
dyed-in-the-wool U به تمام معنی
equivalent U مترادف هم معنی
polysemous U بسیار معنی
meanings U معنی دار
literal U معنی اصلی
scat U اواز بی معنی
suggesting a meaning U افاده معنی
insignificance U بی معنی گری
ideas U مقصود معنی
idea U مقصود معنی
significative U معنی دار
significant figure U رقم با معنی
to this effect U باین معنی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com