English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
initial campaign U معرفی کالا به بازار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dumping U فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
walras law U براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
roll out U معرفی یک کالای تجارتی به بازار
commodity market U بازار کالا
launch U جا انداختن کالا در بازار
launches U جا انداختن کالا در بازار
launched U جا انداختن کالا در بازار
launching U جا انداختن کالا در بازار
marketplace U میدان فروش کالا بازار
market acceptance U پذیرش کالا توسط بازار
market research U تحقیقات علمی در بازار ودادوستد کالا
launches U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launch U جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
buyer's over U حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
cartels U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
cartel U توافق رسمی بین فروشندگان یک کالا بمنظورتعیین قیمت و مقدار فروش وکنترل اعضای بازار
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
market research U تحقیقات درخصوص بازار مطالعه وضعیت بازار
scissoring U 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
fairer U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairs U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairest U بازار مکاره هفته بازار عادلانه
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
market failure U شکست بازار نارسائی بازار
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
market value U در بازار قیمت بازار
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
market economies U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
market economy U اقتصاد مبتنی بر بازار اقتصاد بازار
presentation U معرفی
designation U معرفی
representations U معرفی
representation U معرفی
designations U معرفی
reference U معرفی
reclame U معرفی
presentations U معرفی
presenting U معرفی کردن
nominates U معرفی کردن
bring forward U معرفی کردن
representer U معرفی کننده
present U معرفی کردن
presented U معرفی کردن
presents U معرفی کردن
speak well for U معرفی کردن
nominating U معرفی کردن
nominate U معرفی کردن
representation U معرفی کردن
inset U معرفی کردن
introduced U معرفی کردن
introduce U معرفی کردن
recommends U معرفی کردن
introductions U معارفه معرفی
introduction U معارفه معرفی
recommending U معرفی کردن
recommend U معرفی کردن
introduces U معرفی کردن
nuncupatory U معرفی کننده
representations U معرفی کردن
presentable U شایان معرفی
insets U معرفی کردن
letters U معرفی نامه
letter U معرفی نامه
introducing U معرفی کردن
nominator U معرفی کننده
presentee U معرفی شده
designative U معرفی کننده
letter of introduction U معرفی نامه
letter of reference U معرفی نامه
reports U معرفی کردن خود
report U معرفی کردن خود
introduction U معرفی رسمی اشناسازی
introductions U معرفی رسمی اشناسازی
reported U معرفی کردن خود
preconize U بعموم معرفی کردن
presentably U بطور قابل معرفی
net authentication U معرفی ایستگاههای شبکه
algebra U قوانینی که برای معرفی
letterman U دارنده معرفی نامه
computer generations U روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
to r.someone as a U کسی را به سمتی معرفی کردن
reagency U امادگی برای واکنش یا معرفی
instantiate U معرفی کردن بوسیله کنسرت
id U کارتی که ضخص را معرفی میکند
quantification U معرفی عناصر یک جسم تعریف
meet U معرفی شدن به ملاقات کردن
social credit U تصادی معرفی شده است
good wine needs no bush U چیزخوب نیازمند به معرفی نیست
meets U معرفی شدن به ملاقات کردن
who are your reference? U چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
Can you recommend a guest house? U آیا میتوانید یک پانسیون به من معرفی کنید؟
to proclam someone a traitor U کسیرا بعموم خائن معرفی کردن
technological U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
to give publicity to U بعموم نشان دادن یا معرفی کردن
technologically U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
to report oneself U حاضر شدن وخود را معرفی کردن
tag U نوار پشت پوتین کارت معرفی
tags U نوار پشت پوتین کارت معرفی
predefined U آنچه قبلا معرفی شده است
subscripted variable U عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
I have been referred. (introduced,recommended)to you by MR. . . . U از جانب آقای ... به شما معرفی شده ام
Can you recommend a hotel? U آیا میتوانید یک هتل به من معرفی کنید؟
functional U مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
toastmistress U بانوی معرفی کننده ناطق سرمیز غذا
Type cable U مشخصات کابل معرفی شده توسط IBM
name U کلمه معرفی فایل ذخیره شده مشخص
to report to the police U خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
bring up <idiom> U معرفی چیزی برای بحث (مذاکره)آوردن
Can you recommend a good restaurant? U آیا میتوانید یک رستوران خوب معرفی کنید؟
to i. any one into abenefice U کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
names U کلمه معرفی فایل ذخیره شده مشخص
report tothe director U خود را حضورا نزد رئیس معرفی کنید
proceed time U زمان لازم برای معرفی به پایگاه جدید
personation U خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
markets U بازار
agora U بازار
market places U بازار
shopping center U بازار
cloth-hall U بازار
trone U بازار
market place U بازار
mart U بازار
market U بازار
the mareet was weak U بازار
marketed U بازار
bazaar U بازار
bazaars U بازار
toastmasters U کسی که ناطقین بعد از صرف شام را معرفی میکند
identification tag U پلاک شناسایی اتیکت اسم کارت معرفی نامه
toastmaster U کسی که ناطقین بعد از صرف شام را معرفی میکند
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
bear arms U سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
menus U انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
menu U انتخاب دستورات از لیستی از انتخابها معرفی شده به اپراتور
key کد عددی برای معرفی کلیدی که انتخاب شده است
gold market U بازار طلا
capital market U بازار سرمایه
bullion market U بازار شمش
market overt U بازار اشکار
domestic market U بازار داخلی
home market U بازار داخلی
bullish market U بازار احتکاری
bullish market U بازار رو به رونق
historical cost U قیمت بازار
perfect market U بازار کامل
county fair U بازار روز
market leader U پیشقدم در بازار
market oriented U در جهت بازار
exchange market U بازار اسعار
bourse U بازار سهام
market leader U پیشرو بازار
bearish market U بازار رو به افول
foreign exchange market U بازار ارز
buyer's market U بازار خرید
market mechanism U مکانیسم بازار
brand leader U پیشرو در بازار
dead market U بازار کساد
buyers market U بازار خرید
credit market U بازار اعتباری
falling market U بازار رو به زوال
fair market U بازار مکاره
fair market U هفته بازار
market opportunity U فرصت بازار
dead market U بازار کم فروش
foreign market U بازار خارج
market share U سهم بازار
market trust U بازار انحصاری
county fair U بازار مکاره
market segmentation U تجزیه بازار
loan market U بازار وام
black markets U بازار سیاه
market forces U نیروهای بازار
market appraisal U سنجش بازار
market system U نظام بازار
black market U بازار سیاه
market failure U ناتوانی بازار
market structure U ساخت بازار
market equilibrium U تعادل بازار
market structure U بنیان بازار
market demand U تقاضای بازار
emporiums U بازار بزرگ
labor market U بازار کار
oil market U بازار نفت
market review U بررسی بازار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com