Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
modest
U
معتدل نسبتا کم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sort of
U
نسبتا
rather
U
نسبتا
semiarid
U
نسبتا کم اب
wettish
U
نسبتا تر
relatively
U
نسبتا"
comparatively
U
نسبتا
sober
U
معتدل
saner
U
معتدل
sane
U
معتدل
moderate
U
معتدل
middlemen
U
معتدل
sanest
U
معتدل
greenest
U
معتدل
milder
U
معتدل
mildest
U
معتدل
soft spoken
U
معتدل
soft-spoken
U
معتدل
temperate
U
معتدل
green
U
معتدل
middleman
U
معتدل
soberly
U
معتدل
moderating
U
معتدل
mitigative
U
معتدل
moderates
U
معتدل
mild
U
معتدل
moderate fog
U
مه معتدل
moderated
U
معتدل
mitigatory
U
معتدل
thickly
U
نسبتا ضخیم
goodish
U
نسبتا خوب
oldish
U
نسبتا پیر
hypothermal
U
نسبتا گرم
lightish
U
نسبتا سبک
nowhere near
U
نسبتا دور
thickish
U
نسبتا ضخیم
lightish
U
نسبتا روشن
coolish
U
نسبتا خنک
andante
U
نسبتا ملایم
subaquatic
U
نسبتا ابزی ا
tallish
U
نسبتا بلند
largish
U
نسبتا بزرگ
biggish
U
نسبتا بزرگ
smallish
U
نسبتا کوچک
thinnish
U
نسبتا لاغر
widish
U
نسبتا وسیع
yellowy
U
نسبتا زرد
considerably
U
نسبتا"زیاد
andante
U
نسبتا اهسته
darkish
U
نسبتا تاریک
strongish
U
نسبتا قوی
poorish
U
نسبتا فقیر
youngish
U
نسبتا جوان
poorish
U
نسبتا ضعیف
prettyish
U
نسبتا زیبا
slowish
U
نسبتا کند
stiffish
U
نسبتا سخت
somedeal
U
اندکی نسبتا
mediums
U
متوسط معتدل
attemper
U
معتدل کردن
temperate climate
U
اب و هوای معتدل
temperate climate
U
اقلیم معتدل
medium
U
متوسط معتدل
moderate sea
U
دریای معتدل
heavy-set
U
چهارشانه و نسبتا چاق
flattish
U
نسبتا خنک یابیمزه
sweetish
U
چیز نسبتا شیرین
fairest
U
نسبتا خوب متوسط
partly
U
نسبتا دریک جزء
enough
U
باندازهء کافی نسبتا
fairs
U
نسبتا خوب متوسط
fairer
U
نسبتا خوب متوسط
fair
U
نسبتا خوب متوسط
inordinate
U
مفرط غیر معتدل
sane views
U
نظریات معقولانه یا معتدل
moderate
U
ماده معتدل کننده
moderated
U
ماده معتدل کننده
moderates
U
ماده معتدل کننده
moderating
U
ماده معتدل کننده
soft shell
U
دارای عقیده معتدل
ambivert
U
ادم معتدل و میانه رو
large scale
U
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
good
U
معتبر موجه نسبتا" زیاد
large-scale
U
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
deprossion
U
منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
seasons
U
ادویه زدن معتدل کردن
seasoned
U
ادویه زدن معتدل کردن
season
U
ادویه زدن معتدل کردن
alloy
U
عیار زدن معتدل کردن
alloys
U
عیار زدن معتدل کردن
slakes
U
معتدل شدن کاهش یافتن
slaked
U
معتدل شدن کاهش یافتن
slake
U
معتدل شدن کاهش یافتن
modifies
U
تغییر دادن معتدل ساختن
modify
U
تغییر دادن معتدل ساختن
modifying
U
تغییر دادن معتدل ساختن
clothesline
U
ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
gallinipper
U
حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
gambusia
U
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
orthocephalic
U
دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
jabiru
U
لک لک ابزی نقاط گرم و معتدل امریکا
intemperate zone
U
منطقه غیر معتدل یرد یا بسیارگرم
wind shadow
U
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
anthracite
U
زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
acerbic
<adj.>
U
انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
ectoplasm
U
طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
chrome dyes
U
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
p channel mos
U
تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
tempers
U
معتدل کردن میزان کردن
tempered
U
معتدل کردن میزان کردن
temper
U
معتدل کردن میزان کردن
jijim
[cicim]
U
جاجیم
[دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
socialist international
U
بین الملل سوسیالیست انجمن جهانی احزاب سوسیال دمکرات در لندن که به سال 1591 تاسیس یافته است واعضا ان را احزاب سوسیالیست معتدل تشکیل می دهند
filikli
U
[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
fabianism
U
نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com