English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reliable U معتبر قابل اتکا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
credible <adj.> U قابل اعتبار [معتبر] [اقتصاد]
reliance U اتکا
recumbency U اتکا
anvil U سطح اتکا
takeoff foot U پای اتکا
point of support U نقطه اتکا
bearing U سطح اتکا
anvils U سطح اتکا
someone to rely on U به کسی اتکا کردن
primitivism U اتکا به مبادی اولیه
He is not to be relied upon. U نمیشود به او [مرد] اتکا کرد.
He is not to be relied upon. U آدم نمی تونه به او [مرد] اتکا کنه.
carabiner U قلاب برای وصل طناب به محل اتکا
slugger U بوکسوری که بیشتر به قدرت خود اتکا دارد تا مهارت
valid U معتبر
inviolate U معتبر
substantial U معتبر
of good standing U معتبر
of reputation U معتبر
standing U معتبر
authoritative U معتبر
creditor U معتبر
liable U معتبر
responsible U معتبر
fiduciary U معتبر
authentical U معتبر
trusty U معتبر
well thought of U معتبر
credible U معتبر
authentic U معتبر
well-thought-of U معتبر
creditable U معتبر
validating U معتبر ساختن
hard currencies U ارز معتبر
validates U معتبر ساختن
validated U معتبر ساختن
validate U معتبر ساختن
man of credit U شخص معتبر
man of crdit U شخص معتبر
to hold water U معتبر بودن
to be valid U معتبر بودن
accredited U مجاز معتبر
accrediting U معتبر شناختن
to count [as] U معتبر بودن
accredits U معتبر شناختن
faithworthy U امین معتبر
hold good U معتبر بودن
good U پاک معتبر
accredit U معتبر شناختن
good and svfficient bail U ضامن معتبر
dow U معتبر بودن
valid assumptions U فروض معتبر
reputably U بطور معتبر یا مشهور
validation U تایید معتبر سازی
accredit U معتبر ساختن اختیار دادن
not valid abroad U در خارج [از کشور] معتبر نیست
to keep an oath inviolate U معتبر نگه داشتن سوگند
good U معتبر موجه نسبتا" زیاد
time out U معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
accredits U معتبر ساختن اختیار دادن
accrediting U معتبر ساختن اختیار دادن
validity U نفوذ قوت قانونی معتبر بودن
someone to rely on U به کسی اطمینان کردن [اتکا کردن]
europatents U اختراع ثبت شده که دراروپا معتبر میباشد
big five U پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
authority U مدرک یا ماخذی از کتاب معتبریا سندی نویسندهء معتبر
validation U بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
del credere U ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
locals U انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
local U انتساب متغیر که فقط در بخشی از برنامه کامپیوتری یا ساختار آن معتبر است
two phase commit U ن میشود که هر مرححله تراکنش صحیح است و معتبر , پیش از برخورد با تغییرات پایگاه داده ها
dual U دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
strobe U سیگنالی که بیان میکند آدرس معتبر در باس آدرس قرار دارد
strobe U سیگنالی که بیان میکند داده معتبر در باس داده قرار دارد
M out of N code U هر حرف معتبر که طول 2 بیت دارد باید حاوی M بیت دودویی "یک " باشد
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
sensible U قابل درک قابل رویت
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
achievable U قابل وصول قابل تفریق
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
qualified U قابل
apt U قابل
able U قابل
dissoluble U قابل حل
capable U قابل
abler U قابل
incapable U نا قابل
solvable U قابل حل
acceptor U قابل
thorough paced U قابل
sensible U قابل حس
good U قابل
ablest U قابل
soluble U قابل حل
executable U قابل اجرا
discriminable U قابل تمیز
liveable U قابل زیستن
excludable U قابل استثناء
discountable U قابل کسر
executory U قابل اجرا
discoverable U قابل کشف
exepandable U قابل توسعه
limit of inflammability U حد قابل اشتعال
machinable U قابل تراش
irrigable U قابل ابیاری
judicable U قابل قضاوت
liveable U قابل زندگی
justiciable U قابل دادرسی
liveable U قابل معاشرت
leviable U قابل تحمیل
exhalable U قابل تبخیر
exercisable U قابل تمرین
dirigible U قابل هدایت
licensable U قابل اجازه
exchangeable U قابل مبادله
examinable U قابل امتحان
discussable U قابل بحث
distillable U قابل تقطیر
livable U قابل زیستن
erectile U قابل نعوظ
eradicable U قابل استیصال
distributable U قابل توزیع
enforcible U قابل اجرا
dividable U قابل تقسیم
eludible U قابل گریز
effaceable U قابل زدودن
effable U قابل تغییر
livable U قابل معاشرت
dubitable U قابل تردید
disputable U قابل بحث
limsy U قابل انحناء
discussible U قابل بحث
dislikable U قابل تنفر
exactable U قابل مطالبه
exactable U قابل تحمیل
evocable U قابل احضار
evaporable U قابل تبخیر
dislikeable U قابل تنفر
erodible U قابل فرسایش
erodible U قابل سایش
limpsey U قابل انحناء
limpsy U قابل انحناء
displaceable U قابل تغییر
livable U قابل زندگی
inflamable U قابل اشتعال
fungible U قابل تعویض
fusil U قابل ذوب
fusile U قابل ذوب
gasifiable U قابل تبخیرgasworks
generable U قابل تعمیم
inoculable U قابل تلقیح
generable U قابل تولید
get at able U قابل حصول
inflective U قابل صرف
fracturable U قابل انکسار
flightworthy U قابل پرواز
tractile U قابل اتساع
flyable U قابل پرواز
fordable U قابل عبور
inquirable U قابل تحقیق
forgeable U قابل اهنگری
fortifiable U قابل استحکام
fracturable U قابل شکست
governable U قابل حکومت
grantable U قابل اهداء
imitable U قابل تقلید
imaginal U قابل درک
impugnable U قابل اعتراض
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com