English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Our wish is your crmmand . U مطیع فرمایشات شما هستیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
we are honored to accept your oders . U فرمایشات شما را می پذیرم
are U هستیم
We are not on speaking terms . U با هم قهر هستیم
Where are we? U ما کجا هستیم؟
We get along splendidly(fine) U خیلی با هم جور هستیم
We are invited out tonight . U امشب بیرون مهمانی هستیم
We're all in the same boat. U ما همه در یک موقعیت مشابه هستیم.
We are confronting a difficult problem. U با مسأله مشکلی روبرو هستیم
we are not on speaking terms U با هم حرف نمیزنیم با هم قهر هستیم
Are we on the right road for ... ? آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
We are pressed for money ( time ) . U ازنظرمالی ( وقت ) تحت فشار هستیم
We are thirty people not counting the children . U بدون شمرن بچه ها سی نفر هستیم
we need servants U ما نیازمند بنوکر هستیم مانوکرهایی میخواهیم
submiss U مطیع
biddable U مطیع
obedient U مطیع
pushover U مطیع
submission U مطیع
morigerous U مطیع
subsumption U مطیع
subordination U مطیع
suborder U مطیع
compliant U مطیع
postponement U مطیع
hypotaxis U مطیع
limber U مطیع
submissive U مطیع
subjugator U مطیع سازنده
subduer U مطیع کننده
subjugable U مطیع کردنی
subordination U تابع [مطیع]
subsumption U تابع [مطیع]
subduable U مطیع کردنی
suborder U تابع [مطیع]
submission U تابع [مطیع]
postponement U تابع [مطیع]
hypotaxis U تابع [مطیع]
subjects U مطیع کردن
reduce to obedience U مطیع کردن
reduce U مطیع کردن
subduing U مطیع کردن
subdues U مطیع کردن
subdue U مطیع کردن
subjugates U مطیع کردن
subjugated U مطیع کردن
subjugate U مطیع کردن
bows U مطیع شدن
subjugating U مطیع کردن
irrepressible U مطیع نشدنی
bowing U مطیع شدن
bowed U مطیع شدن
bow U مطیع شدن
reducing U مطیع کردن
reduces U مطیع کردن
law-abiding مطیع قانون
able U مطیع مناسب
subjecting U مطیع کردن
abler U مطیع مناسب
subjected U مطیع کردن
subject U مطیع کردن
ablest U مطیع مناسب
obedient to the law U مطیع قانون
obedienlv U بطور مطیع
hold U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
holds U بخشی از برنامه که تکرار میشود تا توسط عمل قط ع شود. البته وقتی که منتظر پاسخی هستیم از صفحه کلید یا وسیله
horny <adj.> U مطیع خواهش نفس
randy [British E] <adj.> U مطیع خواهش نفس
harnessed U مهارکردن مطیع کردن
harness U مهارکردن مطیع کردن
to look down U با نگاه مطیع کردن
conformable U منطبق شدنی مطیع
hold down U مطیع نگاه داشتن
harnessing U مهارکردن مطیع کردن
duteous U وفیفه شناس مطیع
docile U تعلیم بردار مطیع
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. U ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
submitting U گردن نهادن مطیع شدن
submitted U گردن نهادن مطیع شدن
submits U گردن نهادن مطیع شدن
submit U گردن نهادن مطیع شدن
passive U غیر فعال مطیع وتسلیم
passives U غیر فعال مطیع وتسلیم
we are want of money U ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
to scowl down U با اخم وترشرویی مطیع کردن یا ازروبردن
A yes – man . A sycophant . U آدم بله قربان گه ( چاپلوس یا مطیع )
to submit to any one's yoke U مطیع یاتابع کسی شدن بارکسیرابدوش گرفتن
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com