English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to pursue a plan U مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
universal grid U مختصات نقشهای جهانی شبکه بندی نقشهای جهانی
standards U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
map chart U طرح نقشهای
map scale U مقیاس نقشهای
map reconnaissance U شناسایی نقشهای
coordinates U مختصات نقشهای
coordinate code U رمزمربوط به مختصات نقشهای
map template U طلق چارت نقشهای
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
pursuance of a plan U تعقیب اندیشه یا نقشهای
wind fire angle U سمت نقشهای باد
chart data U عناصر تیر نقشهای
grid interval U فواصل شبکه بندی نقشهای
carry through <idiom> U برای کاری نقشهای کشیدن
universal transverse mercator U سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
map k U ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
backers U کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
backer U کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
contour map U نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
typecasting U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
ground plan U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plans U نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
typecast U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasts U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
planimetric U نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
pictomap U نقشهای که روی عکس هوایی تهیه شده است
pyrogravure U نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
horizontal control U کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
schematize U بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
conventional sign U علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
glyptography U شناسائی نقشهای جواهر حکاکی در روی جواهر
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
correspondent U مطابق
matched U مطابق
accordant U مطابق
complied with U مطابق با
confirming U مطابق
congurous U مطابق
pursuant U مطابق
consilient U مطابق
respondent U مطابق
according U مطابق
within U مطابق
corresponding U مطابق
respondents U مطابق
in keeping U مطابق
after U مطابق
correspounding U مطابق
correspondents U مطابق
correspoundent U مطابق
incompliance with U مطابق
even with U مطابق
from U مطابق
corresponding to U مطابق با
complied U مطابق با
complies U مطابق با
comply U مطابق با
complying U مطابق با
in register U مطابق
secundumn U مطابق
similiar U مطابق
frae U مطابق
similar U مطابق
corresponding to U مطابق
according to U مطابق
agreeably to U مطابق
traditionally U مطابق احادیث
fashionably U مطابق معمول
pursuant to U مطابق برحسب
orthodox U مطابق مرسوم
to U برحسب مطابق
geometrically U مطابق هندسه
synchrinized U مطابق بودن
corresponding U مطابق متشابه
adjust U مطابق کردن
physiologically U مطابق فیزیولوژی
up to date U مطابق روز
up-to-date U مطابق روز
to correspond to U مطابق بودن
testamentary U مطابق با وصیت
at my request U مطابق با تقاضای من
homologize U مطابق شدن
as usual U مطابق معمول
synchronising U مطابق بودن
corresponds U مطابق بودن
synchronize U مطابق بودن
synchronizes U مطابق بودن
poshest U مطابق مد روز
posher U مطابق مد روز
posh U مطابق مد روز
synchronises U مطابق بودن
corresponded U مطابق بودن
hygienically U مطابق بهداشت
in accordance with U مطابق موافق
conform to U مطابق بودن با
constitutionally U مطابق قانون
by the square U مطابق نمونه
synchronised U مطابق بودن
correspond U مطابق بودن
by my watch U مطابق ساعت من
astronomically U مطابق هیئت
newfashioned U مطابق مد روز
pedagogically U مطابق فن تعلیم
relevant U وابسته مطابق
trendier U مطابق آخرین مد
trendiest U مطابق آخرین مد
after the manner of U بتقلید مطابق
correspound U مطابق بودن
trendy U مطابق آخرین مد
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
constitutional U مطابق قانون اساسی
parallel U نظیر مطابق بودن با
dialectically U مطابق قواعد منطق
paralleling U نظیر مطابق بودن با
classic U مطابق بهترین نمونه
parallelling U نظیر مطابق بودن با
parallels U نظیر مطابق بودن با
to keep step to a band U مطابق موزیک پازدن
classics U مطابق بهترین نمونه
discretionally U مطابق میل و اختیار
up to date U مطابق اخرین طرز
parallelled U نظیر مطابق بودن با
true life U مطابق زندگی روزمره
ethnologically U مطابق علم نژادشناسی
ethically U مطابق علم اخلاق
ideal U مطابق نمونه واقعی
ideals U مطابق نمونه واقعی
anno hegirae U مطابق تقویم هجری
technically U مطابق اصول فنی
modular U مطابق اندازه یامقیاس
biblical U مطابق کتاب مقدس
anatomically U مطابق علم تشریح
musically U مطابق اصول موسیقی
accentually U مطابق تکیه صدا
true copy U رونوشت مطابق با اصل
paralleled U نظیر مطابق بودن با
cut-and-dried U مطابق نقشه وبرنامه
pedagogically U مطابق علم اموزش
pedagogical teaching U اموزش مطابق فن تعلیم
quite the thing U مطابق بارسم معمول
reconstruction U نمونه مطابق اصل
reconstructions U نمونه مطابق اصل
cut and dry U مطابق نقشه وبرنامه
keping with one's view U مطابق نظرکسی بودن
cut and dried U مطابق نقشه وبرنامه
meets U مطابق شرایط بودن
meet U مطابق شرایط بودن
up-to-date U مطابق اخرین طرز
metronomic U مطابق میزانه شمار
currency U مطابق روز بودن
currencies U مطابق روز بودن
synchronised U همزمان شدن با هم مطابق کردن
tallied U تطبیق کردن مطابق بودن
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
model U مطابق مدل معینی در اوردن
answers U بدرد خوردن مطابق بودن
modeled U مطابق مدل معینی در اوردن
modelled U مطابق مدل معینی در اوردن
models U مطابق مدل معینی در اوردن
conventional U مرسوم مطابق ایین وقاعده
answering U بدرد خوردن مطابق بودن
adjusting U تسویه نمودن مطابق کردن
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
standardises U مطابق درجه معینی دراوردن
moresque U مطابق با سبک مغربیهای افریقا
synchronizes U همزمان شدن با هم مطابق کردن
orthodox U مطابق عقاید کلیسای مسیح
synchronising U همزمان شدن با هم مطابق کردن
standardizing U مطابق درجه معینی دراوردن
standardizes U مطابق درجه معینی دراوردن
synchronises U همزمان شدن با هم مطابق کردن
standardize U مطابق درجه معینی دراوردن
update U مطابق روز پیش بردن
updated U مطابق روز پیش بردن
ideally U مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
updates U مطابق روز پیش بردن
standardising U مطابق درجه معینی دراوردن
phonetioist U طرفداری املای مطابق صدا
synchronize U همزمان شدن با هم مطابق کردن
answered U بدرد خوردن مطابق بودن
adjusts U تسویه نمودن مطابق کردن
grammatically U مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
up-to-date U امروزی تازه مطابق روز
sunwise U مطابق گردش عقربک ساعت
with the sun U مطابق گردش عقربک ساعت
sovietize U مطابق رژیم شوروی کردن
scriptural U مطابق متن کتاب مقدس
up to date U امروزی تازه مطابق روز
answer U بدرد خوردن مطابق بودن
symptomatic U مطابق نشانه بیماری نماینده
that i snot in keepingwith our U این مطابق نظریه مانیست
standardised U مطابق درجه معینی دراوردن
ethnically U مطابق علم طوایف بشر
standardization U مطابق معیار خاص دراوردن
restitution U تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com