Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trendier
U
مطابق آخرین مد
trendiest
U
مطابق آخرین مد
trendy
U
مطابق آخرین مد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standard
U
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards
U
مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
swan song
<idiom>
U
آخرین سیما
at the eleventh hour
U
در آخرین لحظات
last-ditch
U
آخرین فرصت
last-ditch
U
وابسته به آخرین تلاش
billionths
U
آخرین عدد یک میلیارد
The last school day.
U
آخرین روز مدرسه
billionth
U
آخرین عدد یک میلیارد
ends
U
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ends
U
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
prints
U
آخرین صفحه چاپ شده
printout
U
آخرین صفحه چاپ شده
printouts
U
آخرین صفحه چاپ شده
last straw
<idiom>
U
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
printed
U
آخرین صفحه چاپ شده
She was dressed in the latest fashion .
U
آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
ended
U
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ended
U
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
for the first
[last]
time
U
برای اولین
[آخرین]
بار
son file
U
آخرین گونه کاری یک فایل
aft flap
آخرین قسمت فلپهای سه قسمتی
end
U
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
end
U
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
What is the latest news?
U
آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
print
U
آخرین صفحه چاپ شده
He emptied the glass to the last drop .
U
لیوان را تا آخرین قطره خالی کرد
This is my last chance .
U
این برایم آخرین فرصت است
To play ones last card
U
آخرین تیر ترکش رارها کردن
This is the latest mens fashion.
U
این آخرین مد لباس مردانه است
to go down to the wire
<idiom>
U
تا آخرین لحظه با تهیج معلق ماندن
to go down to the wire
<idiom>
U
تا آخرین لحظه با تهیج نا معلوم ماندن
dates
U
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
date
U
افزودن آخرین و جدیدتری اطلاعات به چیزی
last but not least
<idiom>
U
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
queues
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queued
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
to give somebody an ultimatum
U
به کسی آخرین پیشنهاد را دادن
[در معامله ای]
queue
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
queueing
U
ترتیب آن متناسب با آخرین عنصر است
pops
U
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped
U
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pop
U
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
Last stop. All out.
U
آخرین ایستگاه. همه پیاده بشن.
[حمل و نقل]
lifo
U
سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را اول می خواند
trailers
U
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
ring
U
لیست داده که آخرین عنصر آن به اولین اشاره کند
Doom
U
[نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
identities
U
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
identity
U
مجموعه رنگهایی که اولین و آخرین آن رنگهای سیستم هستند
When is the last train to Oxford?
U
چه وقت آخرین قطار به سمت آکسفورد حرکت می کند؟
to give somebody an ultimatum
U
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
trailer
U
آخرین رکورد فایل که حاوی خصوصیات و کنترل است
corresponding to
U
مطابق
correspoundent
U
مطابق
correspounding
U
مطابق
in keeping
U
مطابق
even with
U
مطابق
frae
U
مطابق
corresponding
U
مطابق
corresponding to
U
مطابق با
congurous
U
مطابق
consilient
U
مطابق
confirming
U
مطابق
agreeably to
U
مطابق
accordant
U
مطابق
according
U
مطابق
respondent
U
مطابق
respondents
U
مطابق
complied with
U
مطابق با
similar
U
مطابق
in register
U
مطابق
incompliance with
U
مطابق
correspondents
U
مطابق
matched
U
مطابق
from
U
مطابق
secundumn
U
مطابق
after
U
مطابق
within
U
مطابق
similiar
U
مطابق
complied
U
مطابق با
correspondent
U
مطابق
pursuant
U
مطابق
complies
U
مطابق با
comply
U
مطابق با
according to
U
مطابق
complying
U
مطابق با
last in first out
U
نوعی سیستم صف که آخرین عنصر ذخیره شده را در اول می خواند
ends
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
condition
U
ثباتی که حاوی وضعیت CPU پس از اجرای آخرین دستور است
readme file
U
فایلی که حاوی آخرین اطلاعات درباره یک برنامه کاربردی باشد
ended
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
at my request
U
مطابق با تقاضای من
to correspond to
U
مطابق بودن
adjust
U
مطابق کردن
corresponding
U
مطابق متشابه
by my watch
U
مطابق ساعت من
hygienically
U
مطابق بهداشت
homologize
U
مطابق شدن
geometrically
U
مطابق هندسه
newfashioned
U
مطابق مد روز
pedagogically
U
مطابق فن تعلیم
correspound
U
مطابق بودن
pursuant to
U
مطابق برحسب
constitutionally
U
مطابق قانون
conform to
U
مطابق بودن با
by the square
U
مطابق نمونه
astronomically
U
مطابق هیئت
as usual
U
مطابق معمول
synchrinized
U
مطابق بودن
after the manner of
U
بتقلید مطابق
testamentary
U
مطابق با وصیت
orthodox
U
مطابق مرسوم
in accordance with
U
مطابق موافق
posh
U
مطابق مد روز
corresponds
U
مطابق بودن
fashionably
U
مطابق معمول
up to date
U
مطابق روز
synchronised
U
مطابق بودن
synchronizes
U
مطابق بودن
up-to-date
U
مطابق روز
synchronising
U
مطابق بودن
synchronises
U
مطابق بودن
synchronize
U
مطابق بودن
traditionally
U
مطابق احادیث
corresponded
U
مطابق بودن
physiologically
U
مطابق فیزیولوژی
poshest
U
مطابق مد روز
posher
U
مطابق مد روز
to
U
برحسب مطابق
correspond
U
مطابق بودن
relevant
U
وابسته مطابق
ended
U
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
cancels
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancelling
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancel
U
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
end
U
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ends
U
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
up-to-date
U
مطابق اخرین طرز
pedagogical teaching
U
اموزش مطابق فن تعلیم
pedagogically
U
مطابق علم اموزش
meets
U
مطابق شرایط بودن
up to date
U
مطابق اخرین طرز
currency
U
مطابق روز بودن
ethnologically
U
مطابق علم نژادشناسی
ideals
U
مطابق نمونه واقعی
ethically
U
مطابق علم اخلاق
classics
U
مطابق بهترین نمونه
discretionally
U
مطابق میل و اختیار
dialectically
U
مطابق قواعد منطق
classic
U
مطابق بهترین نمونه
metronomic
U
مطابق میزانه شمار
currencies
U
مطابق روز بودن
keping with one's view
U
مطابق نظرکسی بودن
musically
U
مطابق اصول موسیقی
anno hegirae
U
مطابق تقویم هجری
ideal
U
مطابق نمونه واقعی
true copy
U
رونوشت مطابق با اصل
true life
U
مطابق زندگی روزمره
cut and dried
U
مطابق نقشه وبرنامه
cut and dry
U
مطابق نقشه وبرنامه
constitutional
U
مطابق قانون اساسی
cut-and-dried
U
مطابق نقشه وبرنامه
parallel
U
نظیر مطابق بودن با
biblical
U
مطابق کتاب مقدس
modular
U
مطابق اندازه یامقیاس
reconstruction
U
نمونه مطابق اصل
paralleled
U
نظیر مطابق بودن با
technically
U
مطابق اصول فنی
anatomically
U
مطابق علم تشریح
quite the thing
U
مطابق بارسم معمول
meet
U
مطابق شرایط بودن
accentually
U
مطابق تکیه صدا
parallels
U
نظیر مطابق بودن با
parallelling
U
نظیر مطابق بودن با
parallelled
U
نظیر مطابق بودن با
paralleling
U
نظیر مطابق بودن با
to keep step to a band
U
مطابق موزیک پازدن
reconstructions
U
نمونه مطابق اصل
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
symptomatic
U
مطابق نشانه بیماری نماینده
tallying
U
تطبیق کردن مطابق بودن
with the sun
U
مطابق گردش عقربک ساعت
sunwise
U
مطابق گردش عقربک ساعت
standardization
U
مطابق معیار خاص دراوردن
orthodox
U
مطابق عقاید کلیسای مسیح
sovietize
U
مطابق رژیم شوروی کردن
synchronising
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
ideally
U
مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
synchronises
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
that i snot in keepingwith our
U
این مطابق نظریه مانیست
synchronize
U
همزمان شدن با هم مطابق کردن
grammatically
U
مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
answer
U
بدرد خوردن مطابق بودن
answered
U
بدرد خوردن مطابق بودن
answering
U
بدرد خوردن مطابق بودن
answers
U
بدرد خوردن مطابق بودن
tallied
U
تطبیق کردن مطابق بودن
tallies
U
تطبیق کردن مطابق بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com