English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i am bend on going U مصمم هستم بروم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
determined U مصمم
determinedly U مصمم
resolute U مصمم
unflinching U مصمم
single-minded U مصمم
undeviating U مصمم
decided U مصمم
four-square U مصمم
single minded U مصمم
strong-willed U مصمم
up in the air U نا مصمم
intent U مصمم
set U مصمم
sets U مصمم
setting up U مصمم
to be resolved U مصمم شدن
to be up in the air U نا مصمم بودن
unhesitating U مصمم ثابتقدم
manful U مردوار مصمم
decidedly U بطور مصمم
stalwarts U بی باک مصمم
stalwart U بی باک مصمم
intent on doing anything U مصمم درکردن کاری
to be single-minded <idiom> U مصمم بودن [اصطلاح]
self determined U مصمم درنفس خود
to be absolutely determined U کاملا مصمم بودن
it fell to my lot to go U من شد که بروم
let me go U بروم
dead set against something <idiom> U کاملا مصمم در انجام کاری
resolved U دارای عزم ثابت مصمم
determine U مصمم شدن حکم دادن
determines U مصمم شدن حکم دادن
determining U مصمم شدن حکم دادن
i can go U میتوانم بروم
i ougth to go U باید بروم
i ought to go U باید بروم
i must go U باید بروم
i made up my mind to go U بر ان شدم که بروم
let me go U بگذار بروم
it fell to my lot to go U قرار شد من بروم
iam d. to go U مایلم بروم
iam a to go U میترسم بروم
i will go U که بروم میروم
I must leave at once. باید فورا بروم.
i may go U ممکن است بروم
in order that i may go U برای اینکه بروم
shall i go? U ایا باید بروم
She asked me in (inside the house). U تعارفم کرد بروم بو
How do I get to ... ? چطور می تونم به ... بروم؟
He advised (urged) me to go. U به من توصیه کرد که بروم
I have no place (nowhere) to go. U جایی ندارم بروم
How do I get to this place / this address? U چطور می تونم به ... بروم؟
i made up my mind to go U نصمیم گرفتم که بروم
i agreed to go U حاضر شدم بروم
he insisted on me to go U اصرار کرد که بروم
he gave me a sign to go U اشاره کرد که بروم
byzantine U وابسته بروم شرقی
i am purposed to go U قصد دارم بروم
i am purposed to go U در نظر دارم بروم
i am reluctant to go U میل ندارم بروم
i am unwilling to go U راضی نیستم بروم
i am unwilling to go U مایل نیستم بروم
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
may i go yes you may U ایا ممکن است من بروم
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
I am thinding of going to Europe. U خیال دارم به اروپ؟ بروم
I wI'll be damned if I ll go . U لعنت برمن اگه بروم
i had barely time to get out U همینقدروقت داشتم که بیرون بروم
How do I get to city center? U چطور میتوانم به مرکز شهر بروم؟
He arrived just as I was about to go . U درست موقعیکه می خواستم بروم او آمد
I dont have time to go to the movies . U فرصت نمی کنم به سینما بروم
I have a short trip ahead. U قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
Can I get there on foot? U آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
You wont catch me going to his house . U غلط می کنم دیگه به منزلش بروم
He is absolutely determined to go and there's just no reasoning with him. U او [مرد] کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
Can I go earlier today, just as a special exception? U اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
iam impatient to go U دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
i had half a mind to go U چندان مایل برفتن نبودم انقدر ها میل نداشتم بروم
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
i am pushed for money U هستم
I'm U من هستم
am U هستم
I'm hungry. من گرسنه هستم.
I'm thirsty. من تشنه هستم.
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
we owe him for his services U خدمات او هستم
iam d. to go U ارزومندرفتن هستم
I'm your age. U من هم سن شما هستم.
i am under obligation to him U من ممنون او هستم
i feel U گرسنه هستم
i have not a dry t. on me U سر تا پا خیس هستم
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
Join the club! U من هم درشرایطی مشابه هستم !
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
own a house U دارای خانهای هستم
i await you U منتظر شما هستم
i feel sleepy U خواب الود هستم
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
I am at your disposal. U من دراختیار تان هستم
i am at your service U در خدمت شما هستم
i own that house U من صاحب ان خانه هستم
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
iam in bad U خیلی در تنگی هستم
i am under obligation to him U زیر بارمنت او هستم
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
feet dry U روی هدف هستم
i owe him & U پنج لیره به او بدهکار هستم
iam a for his life U برای جانش دل واپس هستم
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
I come from Iran . I am Iranian. U من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
i am about that U من در این خصوص دلواپس هستم
I am on intimate terms with one of the ministers . U با یکی از وزراء نزدیک هستم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I agree with you completely. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
i am not made of salt U مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
I am the bread winner of the family . U نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I am very orderly and systematic in my work . U درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I am your humble servant . I defer to you . U من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I have done my homework. I know how to cope . U من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . U همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I know the area more or less . U کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
steadied U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat U چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
steadies U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
steadying U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steady U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
salvos U در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
Can you show me on the map where I am? U آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
popeye U در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
holding U در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
how much do i owe you U چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
I´m as hungry as a horse. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
feet wet U من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
i suffer from headache U سردرد دارم دچار سردرد هستم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com