English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
power consumption U مصرف قدرت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cruise control U کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
Other Matches
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility U اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics U امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
power consumer U مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume U تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
waster U مصرف
good for nothing U بی مصرف
otiose U بی مصرف
of no a U بی مصرف
income consumption curve U مصرف
extravagant U مصرف
consumption possibility line U حد مصرف
offtake U مصرف
sodden U بی مصرف
expense U مصرف
disposal U مصرف
usage U مصرف
usages U مصرف
consumption U مصرف
consumerism U مصرف
wastes U بی مصرف
expenditure U مصرف
waste U بی مصرف
wasteful U مصرف
unemployed U بی مصرف
aggregate consumption U مصرف کل
wasters U مصرف
overall consumption U مصرف کل
comsumption U مصرف
inconsumable U مصرف نکردنی
induced consumption U مصرف القائی
industrial consumption U مصرف صنعتی
internal consumption U مصرف داخلی
internal power U مصرف داخلی
irrigation consumption U مصرف ابیاری
consumes U مصرف کردن
induced consumption U مصرف تشویقی
consumed U مصرف کردن
per capita consumption U مصرف سرانه
per capita water consumption U مصرف سرانه اب
permanent consumption U مصرف دائمی
power consumer U مصرف برق
power consumption U مصرف برق
present consumption U مصرف جاری
present consumption U مصرف حال
private consumption U مصرف خصوصی
productive consumption U مصرف مولد
propensity to consume U گرایش به مصرف
put away U مصرف کردن
peak load U بحبوحه مصرف
partial substitution U جانشینی مصرف
consume U مصرف کردن
mass consumption U مصرف انبوه
mass consumption U مصرف کلان
maximum power demand U مصرف حداکثر
national consumption U مصرف ملی
spends U مصرف کردن
spend U مصرف کردن
propensity to consume U تمایل به مصرف
optional consumption U مصرف اختیاری
eats U مصرف کردن
eat U مصرف کردن
rate of consumption U نرخ مصرف
autonomous consumption U مصرف مستقل
consumers U مصرف کننده
consumer U مصرف کننده
abusing U سوء مصرف
bootless U بی مصرف بی علاج
capital consumption U مصرف سرمایه
coefficient of utility U ضریب مصرف
conspicious consumption U مصرف تجملی
conspicuious consumption U مصرف تجملی
consumable U مصرف شدنی
shelf life U تاریخ مصرف
using U استعمال مصرف
consumer brand U کالای پر مصرف
abuses U سوء مصرف
abused U سوء مصرف
domestic consumption U مصرف خانگی
energy consumption U مصرف انرژی
expenditure credit U اعتبار مصرف
fuel consumption U مصرف سوخت
gasoline consumption U مصرف بنزین
high mass consumption U مصرف انبوه
home consumption U مصرف خانگی
home consumption U مصرف داخلی
home use entry U اعلامیه مصرف
utilization U مصرف بکاربری
idle stock U موجودی بی مصرف
user U مصرف کننده
abuse U سوء مصرف
consumption function U تابع مصرف
consumption possibility line U خط امکانات مصرف
consumption rate U نواخت مصرف
consumption rate U اهنگ مصرف
consumption schedule U جدول مصرف
consumption theory U نظریه مصرف
users U مصرف کننده
consumption rate U میزان مصرف
dismantle U بی مصرف کردن
consumerism U مصرف گرایی
throwaway U یکبار مصرف
exhausted U مصرف شده
unproductive consumption U مصرف بیهوده
utilizable <adj.> U قابل مصرف
usage rate U نرخ مصرف
use up U مصرف کردن
utilisable [British] <adj.> U قابل مصرف
useful <adj.> U قابل مصرف
utilizable <adj.> U مصرف کردنی
utilisable [British] <adj.> U مصرف کردنی
useful <adj.> U مصرف کردنی
suitable <adj.> U مصرف کردنی
applicable <adj.> U مصرف کردنی
disposable U مصرف شدنی
usable <adj.> U قابل مصرف
suitable <adj.> U قابل مصرف
applicable <adj.> U قابل مصرف
dismantled U بی مصرف کردن
rag U بی مصرف شدن
expenditure U میزان مصرف
throw away U چیز بی مصرف
expendable U مصرف پذیر
usable <adj.> U مصرف کردنی
utilization U مورد مصرف
rags U بی مصرف شدن
usages U موارد مصرف
utilisations U موارد مصرف
ready for use U اماده مصرف
ready use U اماده مصرف
recive U مصرف کنید
rival consumption U مصرف رقابتی
use U استعمال مصرف
uses U استعمال مصرف
TAN [Transaction authentication number] U رمز یکبار مصرف
utilizations U موارد مصرف
to use up U مصرف کردن
excise tax U مالیات بر مصرف
dismantling U بی مصرف کردن
using U مورد مصرف
transitory consumption U مصرف گذرا
transitory consumption U مصرف انتقالی
usage U مورد مصرف
exploitation [utilization] U مورد مصرف
dismantles U بی مصرف کردن
utilisation [British] U مورد مصرف
consumers cooperative company U شرکت تعاونی مصرف
uses U بکاربردن مصرف کردن
use U مصرف استفاده کردن
consumer behaviour U رفتار مصرف کننده
use U بکاربردن مصرف کردن
age of mass consumption U عصر مصرف انبوه
meters U کنتور مصرف سنج
single-use tableware U ظروف یک بار مصرف
consumer preference U رجحان مصرف کننده
consumer's choice U انتخاب مصرف کننده
consumer credit U اعتبار مصرف کننده
consumer equilibrium U تعادل مصرف کننده
meter U کنتور مصرف سنج
consumable supplies U اماد مصرف شدنی
uses U مصرف استفاده کردن
consumer protection U حمایت از مصرف کننده
consumer psychology U روانشناسی مصرف کننده
consumer sovereignty U حاکمیت مصرف کننده
soverignty of the consumer U حاکمیت مصرف کننده
consumer surplus U نصیب مصرف کننده
consumer choice U انتخاب مصرف کننده
disposable tableware U ظروف یک بار مصرف
rational consumer U مصرف کننده عقلائی
underconsumption theory U نظریه مصرف ناکافی
disposal U مصرف درمعرض گذاری
nonrival consumption U مصرف غیر رقابتی
dud U بی مصرف گلوله معیوب
micronutrient U عنصر غذایی کم مصرف
unit kilometer U مصرف کیلومتری یکان
maximum demand pointer U عقربه مصرف حداکثر
materials utilisation control U کنترل مصرف مواد
unproductive consumption U مصرف غیر مولد
gimcrack U قشنگ و بی مصرف عروسک
reactive volt ampere hour meter U کنتور مصرف کور
marginal propensity to consume U میل نهائی به مصرف
utilizable U قابل استفاده مصرف
var hour meter U کنتور مصرف کور
macronutrient U عنصر غذایی پر مصرف
low marginal propensity to cunsume U تمایل ارام به مصرف
metres U کنتور مصرف سنج
metre U کنتور مصرف سنج
representative consumer U مصرف کننده نمونه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com