Perdic | مصرف حداکثر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	maximum power demand U	مصرف حداکثر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	maximum demand pointer U	عقربه مصرف حداکثر
Other Matches

	average propensity to consume U	میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
	diminishing utility U	اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
	consumer logistics U	امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
	power consumer U	مصرف انرژی مصرف توان
	margin propensity to consume U	تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
	max min system U	سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
	maximal oxygen consumption U	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
	maximal aerobic power U	بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
	maximal oxygen uptake U	حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
	capacity cost U	هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
	life cycle hypothesis U	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
	pigou effect U	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
	endurance U	حداکثر
	maximal U	حداکثر
	outside U	حداکثر
	outsides U	حداکثر
	uttermost U	حداکثر
	peaking U	حداکثر
	peaks U	حداکثر
	maximum U	حداکثر
	peak U	حداکثر
	maximum gain U	تقویت حداکثر
	maximum frequency U	فرکانس حداکثر
	maximum deviation U	انحراف حداکثر
	maximum prr ermissible U	مجاز حداکثر
	maximum limited stress U	تنش حداکثر
	maximum moment U	حداکثر لنگر
	maximum profit U	حداکثر سود
	maximum price U	حداکثر بها
	maximum of intensity U	حداکثر شدت
	maximum ratings U	مقدار حداکثر
	maximum performance U	کارایی حداکثر
	maximum performance U	عملکرد حداکثر
	maximum load U	بار حداکثر
	maximum output U	خروجی حداکثر
	maximum energy U	انرژی حداکثر
	maximum efficiency U	راندمان حداکثر
	maximal U	وابسته به حداکثر
	relative maximum U	حداکثر نسبی
	intensity maximum U	حداکثر شدت
	wage ceiling U	حداکثر دستمزد
	full bore U	حداکثر تلاش
	submaximal U	زیر حداکثر
	supercharge U	خرج حداکثر
	global maximum U	حداکثر مطلق
	full speed U	حداکثر سرعت
	flank speed U	حداکثر سرعت
	maximization U	به حداکثر رسانیدن
	maximum amplitude U	دامنه حداکثر
	maximum available powere U	توان حداکثر
	maximum efficiency U	حداکثر کارائی
	maximum duration U	زمان حداکثر
	maximum detector U	اشکارساز حداکثر
	maximum density U	حداکثر تراکم
	maximum slope U	حداکثر شیب
	maximum demand U	بار حداکثر
	maximum deflection U	انحراف حداکثر
	peak current U	جریان حداکثر
	maximum current U	جریان حداکثر
	maximum capacity U	فرفیت حداکثر
	flat out U	حداکثر سرعت
	peak output U	حداکثر تولید
	peaks U	حداکثر کاکل
	optimum height U	حداکثر ارتفاع
	peak U	حداکثر کاکل
	high tides U	حداکثر مد دریا
	maximum value U	مقدار حداکثر
	maximum work U	کار حداکثر
	maximum thermometer U	گرماسنج حداکثر
	peak voltage U	ولتاژ حداکثر
	high tide U	حداکثر مد دریا
	peak load U	حداکثر بار
	price ceilings U	حداکثر قیمت
	peak load U	بار حداکثر
	payloads U	حداکثر بار
	payload U	حداکثر بار
	peak speed U	حداکثر سرعت
	peak demand U	حداکثر تقاضا
	peaking U	حداکثر کاکل
	maximum speed U	حداکثر سرعت
	breaking load U	حداکثر تحمل بار
	sprinted U	با حداکثر سرعت دویدن
	sprint U	با حداکثر سرعت دویدن
	sprints U	با حداکثر سرعت دویدن
	maximum direction finding U	جهت یابی حداکثر
	maximum light transmission U	انتقال نور حداکثر
	maximum allowable concentration U	حداکثر غلظت مجاز
	maximum current rating U	جریان نامی حداکثر
	maximum control current U	جریان کنترل حداکثر
	maximum and minimum thermometer U	گرماسنج حداقل و حداکثر
	pron to U	با حداکثر سرعت ممکن
	profit maximization U	به حداکثر رسانیدن سود
	extreme U	حداکثر درمنتهی الیه
	high run U	حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
	traffic peak U	حداکثر عبور و مرور
	ultimate bearing capacity U	حداکثر فشار متحمل پی
	endurance time U	سرعت حداکثر مداوم
	utility maximization U	به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
	maxvo U	حداکثر اکسیژن مصرفی
	full blast <adv.> U	در حداکثر قدرت یا شدت
	closed height U	حداکثر ارتفاع لیفتراک
	ceiling prices U	حداکثر قیمت قانونی
	ceiling price U	حداکثر قیمت قانونی
	angle of repose U	حداکثر شیب استقرار
	low tide U	حداکثر جذر دریا
	peak strenght U	حداکثر استعداد مجاز
	high water U	حداکثر ارتفاع اب مد دریا
	utmost good faith U	حداکثر حسن نیت
	flank speed U	حداکثر سرعت قایق
	principle of miximum overlap U	اصل حداکثر همپوشانی
	daily flood peak U	حداکثر سیل روزانه
	maximum flexibility U	خمش پذیری حداکثر
	maximum modulating frequency U	فرکانس حداکثر مدولاسیون
	at full blast <adv.> U	در حداکثر قدرت یا شدت
	maximum landing weight U	حداکثر وزن فرود
	maximum output voltage U	ولتاژ خروجی حداکثر
	maxvo U	حداکثر توان هوازی
	maximum stock U	حداکثر موجودی انبار
	maximum liklihood method U	روش حداکثر احتمال
	maximum wavelength U	طول موج حداکثر
	maximum probility detection U	تعیین احتمال حداکثر
	maximum take off weight U	حداکثر وزن برخاستن
	maximum demand meter U	حداکثر مقدار سنج
	maximum power gain U	تقویت توان حداکثر
	maximum temperature U	درجه حرارت حداکثر
	maximum load U	بار گذاری حداکثر
	maximum permissible voltage U	ولتاژ مجاز حداکثر
	maximum permissible load U	بار مجاز حداکثر
	maximum operating voltage U	ولتاژ کار حداکثر
	maximum natality U	حداکثر زاد و ولد
	maximum input frequency U	فرکانس ورودی حداکثر
	maximum ratings U	مقدار نامی حداکثر
	maximum gate trigger current U	جریان احتراق حداکثر
	maximum power operation U	کار با توان حداکثر
	maximum reverse r.m.s. voltage U	ولتاژ سد موثر حداکثر
	maximum sound pressure U	فشار صوت حداکثر
	maximum gate trigger voltage U	ولتاژ احتراق حداکثر
	maximum scattering angle U	زاویه پراکندگی حداکثر
	marginal U	حداکثر نزدیک به انتها
	utmost U	منتهای کوشش حداکثر
	maximum in power gain U	تقویت قدرت حداکثر
	throughput U	حداکثر فرفیت میزان محصول
	in the groove <idiom> U	حداکثر کار را انجام دادن
	deadweight tonnage U	حداکثر تناژ وسیله نقلیه
	ultimate compressive strength U	حداکثر مقاومت دربرابر فشار
	wall up U	رسیدن موج به حداکثر اوج
	payloads U	حداکثر قابلیت حمل بار
	maximum power point current U	جریان در نقطه توان حداکثر
	plimsoll mark U	خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
	maximum recording attachment U	دستگاه ضبط کننده حداکثر
	maximum range U	حداکثر برد جنگ افزار
	capacity load U	حداکثر فرفیت بارگیری ناو
	to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
	extremum U	حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
	maximum surface temperature U	درجه حرارت سطحی حداکثر
	maximum safe temperature U	درجه حرارت مجاز حداکثر
	maximum scale value U	مقدار درجه بندی حداکثر
	maximum powerpoint voltage U	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
	great tropic range U	حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
	hard charge U	بشدت و حداکثر سرعت راندن
	powering U	حداکثر تلاش در کمترین زمان
	powered U	حداکثر تلاش در کمترین زمان
	power U	حداکثر تلاش در کمترین زمان
	maximum likelihood method U	روش حداکثر درست نمایی
	powers U	حداکثر تلاش در کمترین زمان
	maximum r.m.s. on state current U	جریان رفت موثر حداکثر
	payload U	حداکثر قابلیت حمل بار
	layer depth U	که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
	ramp weight U	حداکثر وزن ممکن هواپیما
	hull speed U	حداکثر سرعت نظری قایق
	maximum load rating U	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
	maximum forward r.m.s. on state current U	جریان رفت موثر حداکثر
	mean distance U	فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
	brush U	به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
	brushes U	به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
	transition level U	سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
	vertex height U	قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
	speed limits U	حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
	maximum current circuit breaker U	کلید قطع کننده جریان حداکثر
	permissible velocity U	حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
	road capacity U	کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
	speed limit U	حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
	to put one's best foot formost <idiom>	حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
	to rack rent U	حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
	optimize U	کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
	maximum permissible temperature rise U	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
	supercharge U	خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
	to have a maximum limit [of something] U	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
	maximum gradeability U	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
	great diurnal range U	حداکثر اختلاف جذر و مد بیست و چهار ساعته
	hovering ceiling U	حداکثر سقف پرواز ثابت درنزدیک زمین
	decision height U	حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
	liner U	باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
	demand price U	حداکثر قیمتی که خریداران کل را در بازار بخصوص جذب میکند
	prudent limit of patrol U	حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
	prudent limit of endurance U	حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
	mach trim compensator U	دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
	liners U	باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
	maximum junction to case thermal impedan U	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
	operation exposure guide U	حداکثر دوز اتمی قابل قبول یاقابل دریافت