Perdic | مصرف انتقالی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	transitory consumption U	مصرف انتقالی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	average propensity to consume U	میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
	diminishing utility U	اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
	consumer logistics U	امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
	power consumer U	مصرف انرژی مصرف توان
	margin propensity to consume U	تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
	transitions U	انتقالی
	transitional U	انتقالی
	ceded U	انتقالی
	transferential U	انتقالی
	transitionary U	انتقالی
	transition U	انتقالی
	transitive U	انتقالی
	transitory U	انتقالی
	translation bearing U	یاتاقان انتقالی
	revolution U	حرکت انتقالی
	translations U	حرکت انتقالی
	translation U	حرکت انتقالی
	transfer reaction U	واکنش انتقالی
	translational energy U	انرژی انتقالی
	transitory society U	جامعه انتقالی
	transitory income U	درامد انتقالی
	translational lift U	برای انتقالی
	translational motion U	حرکت انتقالی
	translative U	ترجمهای انتقالی
	transmission system U	سیستم انتقالی
	transit bearing U	سمت انتقالی
	transmission system U	دستگاه انتقالی
	transference resistance U	مقاومت انتقالی
	ceded public domains U	خالصجات انتقالی
	transitional motion U	حرکت انتقالی
	transfer earnings U	درامدهای انتقالی
	transfer income U	درامد انتقالی
	revolutions U	حرکت انتقالی
	transational symmerty U	تقارن انتقالی
	running fix U	نقطه انتقالی
	transfer payments U	پرداختهای انتقالی
	deferred charges U	هزینههای انتقالی
	deferred income U	درامدهای انتقالی
	transfer functions U	توابع انتقالی
	transfer mold U	قالب گیری انتقالی
	transfers U	سند انتقال انتقالی
	transition ranges U	میدان تیر انتقالی
	transfer U	سند انتقال انتقالی
	government transfer payments U	پرداختهای انتقالی دولت
	transmission dynamometer U	توان سنج انتقالی
	transfer molding U	ریخته گری انتقالی
	alienable U	قابل فروش انتقالی
	transferring U	سند انتقال انتقالی
	transfer molding U	قالب ریزی انتقالی
	epochal psychosis U	روان پریشی سنین انتقالی
	net tax revenue U	مالیات منهای پرداختهای انتقالی
	Hypnagogia U	تجربه حالت انتقالی از بیداری تا خواب
	vortex flow U	جریان سیال با حرکت ترتیبی دورانی و انتقالی
	life cycle hypothesis U	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
	pigou effect U	اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
	transit bearing U	گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
	extravagant U	مصرف
	good for nothing U	بی مصرف
	consumerism U	مصرف
	income consumption curve U	مصرف
	consumption possibility line U	حد مصرف
	wasteful U	مصرف
	usages U	مصرف
	aggregate consumption U	مصرف کل
	overall consumption U	مصرف کل
	usage U	مصرف
	wasters U	مصرف
	waster U	مصرف
	of no a U	بی مصرف
	consumption U	مصرف
	comsumption U	مصرف
	otiose U	بی مصرف
	offtake U	مصرف
	expense U	مصرف
	expenditure U	مصرف
	sodden U	بی مصرف
	unemployed U	بی مصرف
	wastes U	بی مصرف
	waste U	بی مصرف
	disposal U	مصرف
	peak load U	بحبوحه مصرف
	partial substitution U	جانشینی مصرف
	exploitation [utilization] U	مورد مصرف
	optional consumption U	مصرف اختیاری
	induced consumption U	مصرف القائی
	usage U	مورد مصرف
	using U	مورد مصرف
	per capita consumption U	مصرف سرانه
	per capita water consumption U	مصرف سرانه اب
	permanent consumption U	مصرف دائمی
	propensity to consume U	گرایش به مصرف
	private consumption U	مصرف خصوصی
	present consumption U	مصرف حال
	present consumption U	مصرف جاری
	power consumption U	مصرف برق
	power consumption U	مصرف قدرت
	power consumer U	مصرف برق
	utilisation [British] U	مورد مصرف
	national consumption U	مصرف ملی
	home consumption U	مصرف داخلی
	home consumption U	مصرف خانگی
	TAN [Transaction authentication number] U	رمز یکبار مصرف
	high mass consumption U	مصرف انبوه
	usages U	موارد مصرف
	utilisations U	موارد مصرف
	utilizations U	موارد مصرف
	gasoline consumption U	مصرف بنزین
	fuel consumption U	مصرف سوخت
	expenditure credit U	اعتبار مصرف
	excise tax U	مالیات بر مصرف
	home use entry U	اعلامیه مصرف
	idle stock U	موجودی بی مصرف
	maximum power demand U	مصرف حداکثر
	mass consumption U	مصرف کلان
	mass consumption U	مصرف انبوه
	utilization U	مورد مصرف
	irrigation consumption U	مصرف ابیاری
	internal power U	مصرف داخلی
	internal consumption U	مصرف داخلی
	industrial consumption U	مصرف صنعتی
	induced consumption U	مصرف تشویقی
	inconsumable U	مصرف نکردنی
	productive consumption U	مصرف مولد
	propensity to consume U	تمایل به مصرف
	applicable <adj.> U	مصرف کردنی
	suitable <adj.> U	مصرف کردنی
	usable <adj.> U	مصرف کردنی
	useful <adj.> U	مصرف کردنی
	utilisable [British] <adj.> U	مصرف کردنی
	transitory consumption U	مصرف گذرا
	utilizable <adj.> U	مصرف کردنی
	applicable <adj.> U	قابل مصرف
	use up U	مصرف کردن
	throwaway U	یکبار مصرف
	consumerism U	مصرف گرایی
	usage rate U	نرخ مصرف
	utilizable <adj.> U	قابل مصرف
	suitable <adj.> U	قابل مصرف
	usable <adj.> U	قابل مصرف
	useful <adj.> U	قابل مصرف
	to use up U	مصرف کردن
	throw away U	چیز بی مصرف
	rival consumption U	مصرف رقابتی
	ready use U	اماده مصرف
	rate of consumption U	نرخ مصرف
	utilisable [British] <adj.> U	قابل مصرف
	recive U	مصرف کنید
	unproductive consumption U	مصرف بیهوده
	put away U	مصرف کردن
	consumed U	مصرف کردن
	consumer brand U	کالای پر مصرف
	abuse U	سوء مصرف
	abused U	سوء مصرف
	abuses U	سوء مصرف
	abusing U	سوء مصرف
	consumable U	مصرف شدنی
	consumer U	مصرف کننده
	users U	مصرف کننده
	consumes U	مصرف کردن
	rags U	بی مصرف شدن
	utilization U	مصرف بکاربری
	user U	مصرف کننده
	conspicuious consumption U	مصرف تجملی
	conspicious consumption U	مصرف تجملی
	using U	استعمال مصرف
	shelf life U	تاریخ مصرف
	bootless U	بی مصرف بی علاج
	autonomous consumption U	مصرف مستقل
	coefficient of utility U	ضریب مصرف
	capital consumption U	مصرف سرمایه
	consumers U	مصرف کننده
	expendable U	مصرف پذیر
	eats U	مصرف کردن
	eat U	مصرف کردن
	disposable U	مصرف شدنی
	exhausted U	مصرف شده
	consumption rate U	نواخت مصرف
	consumption rate U	میزان مصرف
	dismantle U	بی مصرف کردن
	domestic consumption U	مصرف خانگی
	dismantled U	بی مصرف کردن
	dismantles U	بی مصرف کردن
	dismantling U	بی مصرف کردن
	consumption rate U	اهنگ مصرف
	consumption schedule U	جدول مصرف
	consumption theory U	نظریه مصرف
	expenditure U	میزان مصرف
	rag U	بی مصرف شدن
	consumption possibility line U	خط امکانات مصرف
	energy consumption U	مصرف انرژی
	spend U	مصرف کردن
	spends U	مصرف کردن
	use U	استعمال مصرف
	consumption function U	تابع مصرف
	consume U	مصرف کردن
	uses U	استعمال مصرف
	ready for use U	اماده مصرف
	tertiary consumers U	مصرف کنندگان سومین
	specific fuel consumption U	مصرف سوخت ویژه
	to be on the strain U	زیاد مصرف شدن