English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
optional consumption U مصرف اختیاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
option dealer U واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
average propensity to consume U میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility U اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics U امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
power consumer U مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume U تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
free will U اختیاری
optional U اختیاری
involuntariness U بی اختیاری
facultative U اختیاری
arbitary U اختیاری
discretional U اختیاری
arbitrary U اختیاری
freewill U اختیاری
voluntary U اختیاری
voluntary partnership U شرکت اختیاری
option dealing U معاملات اختیاری
voluntary exercise U حرکات اختیاری
voluntary savings U پس اندازهای اختیاری
options U خصیصه اختیاری
enuresis U بی اختیاری ادرار
option U خصیصه اختیاری
soft hyphen U خط تیره اختیاری
optional feature U خصیصه اختیاری
incontinence U ناپرهیزکاری بی اختیاری
frees U اختیاری مختار
perseveation U تکرارغیر اختیاری
optional conciliation U مصالحه اختیاری
urinary incontinence U بی اختیاری ادرار
freeing U اختیاری مختار
optional U حرکات اختیاری
freed U اختیاری مختار
free U اختیاری مختار
incontinency U ناپرهیزکاری بی اختیاری
encopresis U بی اختیاری دفع
voluntary assignment U واگذاری اختیاری
voluntary conveyance U انتقال اختیاری بلاعوض
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
retirement U عقب نشینی اختیاری
discretionary fiscal policy U سیاست مالی اختیاری
proctorize U زیر انضیاط در اوردن اختیاری داری کردن بر
disengagement U جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
rigging position U وضعیت هواپیما که دران محورعرضی و یک محورطولی اختیاری در یک صفحه افقی قرار دارند
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect U اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
usages U مصرف
sodden U بی مصرف
consumption U مصرف
aggregate consumption U مصرف کل
comsumption U مصرف
usage U مصرف
extravagant U مصرف
consumption possibility line U حد مصرف
wasteful U مصرف
waster U مصرف
wasters U مصرف
consumerism U مصرف
overall consumption U مصرف کل
expenditure U مصرف
waste U بی مصرف
disposal U مصرف
income consumption curve U مصرف
wastes U بی مصرف
otiose U بی مصرف
expense U مصرف
unemployed U بی مصرف
of no a U بی مصرف
offtake U مصرف
good for nothing U بی مصرف
put away U مصرف کردن
propensity to consume U تمایل به مصرف
partial substitution U جانشینی مصرف
consumption function U تابع مصرف
consumerism U مصرف گرایی
rate of consumption U نرخ مصرف
private consumption U مصرف خصوصی
rival consumption U مصرف رقابتی
present consumption U مصرف حال
throwaway U یکبار مصرف
peak load U بحبوحه مصرف
per capita consumption U مصرف سرانه
consumer brand U کالای پر مصرف
present consumption U مصرف جاری
consumption possibility line U خط امکانات مصرف
power consumption U مصرف برق
power consumption U مصرف قدرت
power consumer U مصرف برق
productive consumption U مصرف مولد
propensity to consume U گرایش به مصرف
permanent consumption U مصرف دائمی
per capita water consumption U مصرف سرانه اب
ready for use U اماده مصرف
ready use U اماده مصرف
throw away U چیز بی مصرف
use up U مصرف کردن
usage rate U نرخ مصرف
excise tax U مالیات بر مصرف
utilizable <adj.> U قابل مصرف
expenditure credit U اعتبار مصرف
idle stock U موجودی بی مصرف
home use entry U اعلامیه مصرف
home consumption U مصرف خانگی
high mass consumption U مصرف انبوه
unproductive consumption U مصرف بیهوده
to use up U مصرف کردن
fuel consumption U مصرف سوخت
transitory consumption U مصرف گذرا
gasoline consumption U مصرف بنزین
induced consumption U مصرف القائی
energy consumption U مصرف انرژی
induced consumption U مصرف تشویقی
national consumption U مصرف ملی
home consumption U مصرف داخلی
consumption rate U نواخت مصرف
consumption rate U میزان مصرف
consumption rate U اهنگ مصرف
consumption schedule U جدول مصرف
consumption theory U نظریه مصرف
maximum power demand U مصرف حداکثر
mass consumption U مصرف کلان
mass consumption U مصرف انبوه
irrigation consumption U مصرف ابیاری
internal power U مصرف داخلی
internal consumption U مصرف داخلی
industrial consumption U مصرف صنعتی
domestic consumption U مصرف خانگی
transitory consumption U مصرف انتقالی
consumable U مصرف شدنی
utilization U مصرف بکاربری
inconsumable U مصرف نکردنی
spends U مصرف کردن
spend U مصرف کردن
eats U مصرف کردن
eat U مصرف کردن
consume U مصرف کردن
useful <adj.> U قابل مصرف
utilisable [British] <adj.> U قابل مصرف
consumes U مصرف کردن
consumed U مصرف کردن
expenditure U میزان مصرف
using U مورد مصرف
utilisation [British] U مورد مصرف
disposable U مصرف شدنی
utilization U مورد مصرف
usages U موارد مصرف
utilisations U موارد مصرف
utilizations U موارد مصرف
uses U استعمال مصرف
TAN [Transaction authentication number] U رمز یکبار مصرف
recive U مصرف کنید
use U استعمال مصرف
exhausted U مصرف شده
dismantle U بی مصرف کردن
dismantled U بی مصرف کردن
rags U بی مصرف شدن
usage U مورد مصرف
rag U بی مصرف شدن
expendable U مصرف پذیر
exploitation [utilization] U مورد مصرف
dismantling U بی مصرف کردن
dismantles U بی مصرف کردن
usable <adj.> U قابل مصرف
useful <adj.> U مصرف کردنی
using U استعمال مصرف
utilisable [British] <adj.> U مصرف کردنی
consumers U مصرف کننده
shelf life U تاریخ مصرف
usable <adj.> U مصرف کردنی
suitable <adj.> U مصرف کردنی
conspicuious consumption U مصرف تجملی
conspicious consumption U مصرف تجملی
capital consumption U مصرف سرمایه
bootless U بی مصرف بی علاج
coefficient of utility U ضریب مصرف
autonomous consumption U مصرف مستقل
applicable <adj.> U مصرف کردنی
applicable <adj.> U قابل مصرف
users U مصرف کننده
abuse U سوء مصرف
abused U سوء مصرف
abuses U سوء مصرف
abusing U سوء مصرف
consumer U مصرف کننده
suitable <adj.> U قابل مصرف
utilizable <adj.> U مصرف کردنی
user U مصرف کننده
product usage rate U میزان مصرف محصول
total consumption burner U مشعل تمام مصرف کن
primary consumers U مصرف کنندگان نخستین
single-use tableware U ظروف یک بار مصرف
unproductive consumption U مصرف غیر مولد
unit kilometer U مصرف کیلومتری یکان
underconsumption theory U نظریه مصرف ناکافی
consumer's choice U انتخاب مصرف کننده
disposable tableware U ظروف یک بار مصرف
representative consumer U مصرف کننده نمونه
soft goods U کالاهای مصرف شدنی
slather U بطورافراط مصرف کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com