English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4480 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transferor U مصالح انتقال دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
negotiator U انتقال دهنده
alienator U انتقال دهنده
transporters U انتقال دهنده
transferrer U انتقال دهنده
transferor U انتقال دهنده
transmitter U انتقال دهنده
transporter U انتقال دهنده
grantor U انتقال دهنده
alienor U انتقال دهنده
transmitters U انتقال دهنده
negotiators U انتقال دهنده
neurotransmitter U انتقال دهنده عصبی
transmissivity U نیروی انتقال دهنده
transmissive U انتقال دهنده فرستنده
assignor U واگذار کننده انتقال دهنده
shaft U محور انتقال دهنده نیرو
convectors U جسم انتقال دهنده گرما
shafts U محور انتقال دهنده نیرو
assigner U واگذار کننده انتقال دهنده
convector U جسم انتقال دهنده گرما
fibre optics U انتقال دهنده نوار نازکی ازنور
declaration of trust U افهارنامه تکلیف به قبض افهارنامهای که ناقل به منتقل الیه یا مصالح به متصالح میدهد و در ان به او تکلیف میکند که اداره مورد انتقال یا مال الصلح رابه عهده بگیرد و ان را قبض کند
colminator U تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
roof covering material U مصالح پوشش شیروانی مصالح پوشش بام
indeterminate change of station U انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer U انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
baseband transmission U روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
upload U انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signal U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem U یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signaled U 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer ladle U کفچه انتقال چمچمه انتقال
transfer rate U نسبت انتقال سرعت انتقال
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
material U مصالح
materials U مصالح
compromiser U مصالح
donors U مصالح
mantling U مصالح
donor U مصالح
material U جنس مصالح
hard core U مصالح اوار
endurance limit U حد دوام مصالح
testing of materials U ازمایش مصالح
engineering material U مصالح مهندسی
material testing U ازمایش مصالح
masonry dam U سد با مصالح بنایی
materials U جنس مصالح
paving U مصالح سنگفرش
flooring U مصالح کف سازی
impermeable materials U مصالح نفوذناپذیر
stuffs U جنس مصالح
stuffed U جنس مصالح
stuff U جنس مصالح
hard core U مصالح تخریب
impermeable materials U مصالح ناتراوا
material U مصالح ساختمان
materials U مصالح ساختمان
foundation materials U مصالح پی سازی
waste material U مصالح وازده
impervious materials U مصالح ناتراوا
ballast U مصالح شکسته
overburden U مصالح رویی
sealing compound U مصالح سیلکوت
aggregates U مصالح دانهای
building material U مصالح ساختمان
coated materials U مصالح اغشته
ballast U مصالح شسته
considerations of public interest U مصالح مرسله
building material U مصالح ساختمانی
strength of materials U مقاومت مصالح
public interests U مصالح عامه
road making material U مصالح راهسازی
reason of state U مصالح مملکتی
reason of state U مصالح عمومی
talus meterial U مصالح سنگریز
binding material U مصالح چسبنده
road making material U مصالح راه
rubble hard core U مصالح تخریب
rubble hard core U مصالح اوار
aggregate U مصالح دانهای
permeable materials U مصالح تراوا
coated materials U مصالح اندود شده
florring U مصالح فرش اطاق
ballast U شن ریزی مصالح شکسته
aggregate U مصالح دانه بندی
coarse aggregate U مصالح درشت دانه
roofing U مصالح ساختن بام
semipervious materials U مصالح نیمه تراوا
semipermeable materials U مصالح نیمه تراوا
aggregate flow diagram U نمودار تهیه مصالح
uniform aggregate U مصالح ریزدانه یکنواخت
brick masonary channel U کانال با مصالح اجری
brick ballast U مصالح شکسته اجری
aggregate U کلوخه مصالح سنگی
aggregates U کلوخه مصالح سنگی
endowment for the benefit of the public U وقف بر مصالح عامه
material testing laboratory U ازمایشگاه مصالح ساختمانی
masonery U مصالح ساختمانی سنگتراشی
stone ballast U مصالح شکسته سنگی
masonry lining U پوشش با مصالح ساختمانی
testing of materials U ازمایش مقاومت مصالح
sheeting U مصالح ورق سازی
storage pile U انبار مصالح در کارگاه
aggregates U مصالح دانه بندی
material storage area U انبار مصالح ساختمانی
masonery bond U بست مصالح بنایی
negative acknowledgement U کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
fine aggregate U مصالح ریزدانه سنگدانههای ریز
ticky-tacky [American E] U جنس بنجل [مصالح ساختمان]
selected fill U مصالح انتخابی برای خاکریزی
electric wiring material U مصالح سیم کشی برق
jerry build U با مصالح ارزان ساختمان کردن
aggregate interlocking U بهم چسبیدن مصالح ریزدانه
coarse aggregate U مصالح دانه بندی درشت
material testing machine U دستگاه ازمایش مقاومت مصالح
sheathing U مصالح مخصوص غلاف یا پوشش
studding U مصالح ساختمانی از قبیل تیروغیره
hauled U فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
hauls U فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
hauling U فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
tubing U مصالح لوله سازی ولوله کشی
haul U فاصله حمل مصالح ساختمانی تا کارگاه
haul road U راه مخصوص حمل مصالح ساختمانی به کارگاه
masonary U مصالح ساختمانی مانند اجر سیمان و غیره
internationalism U عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
aggregate batcher U تعیین وزن مصالح ریزدانه جهت ساختن بتن
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
aggregate batching plant U دستگاه تعیین وزن مصالح ریزدانه جهت ساختن بتن
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
aggregates U مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
aggregate U مصالح ریزدانه مانند ماسه وشن یا مخلوطی از انها که به منظور تهیه بتن با سیمان مخلوط می شوند
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
building material dealer U فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
dedication U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
dedications U اهداء کردن اهداء وقف بر مصالح عامه اختصاص اموال خصوصی جهت مصارف و منافع عمومی
bulking U افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
consul U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
consuls U نمایندهای است که از کشوری به کشوردیگر اعزام میشود تا مصالح و منافع شخصی و تجاری اتباع کشور متبوع خود را درکشور مرسل الیه حفظ کند سر کنسول
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
individualism U فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
devolution U انتقال
shifts U انتقال
mittimus U انتقال
transfer line U خط انتقال
line shaft U انتقال
transfer check U انتقال
shifted U انتقال
intuitions U انتقال
intuition U انتقال
marque U انتقال
transformation U انتقال
transmissions U انتقال
transmission U انتقال
bail arm U انتقال
transition U انتقال
shift U انتقال
transportation U انتقال
assignment U انتقال
translations U انتقال
convey U انتقال
conveyed U انتقال
translation U انتقال
assignments U انتقال
negotiation U انتقال
transter U انتقال
conveys U انتقال
metabasis U انتقال
conductance U انتقال
abaloenation U انتقال
downloading U انتقال
conveyance U انتقال
conveyances U انتقال
negotiations U انتقال
conveying U انتقال
transfers U انتقال
displacement U انتقال
transitions U انتقال
transfer U انتقال
turn over U انتقال
conduction U انتقال
migration U انتقال
move U انتقال
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com