English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5150 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i can add rapidly U مشکل مارا زیاد کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
us U مارا
it will p to wait U جورهمه مارا اوبایدبکشد
ScanDisk U که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> U مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
great dangers impend over us U خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
the tree sheltered us fromrain U درخت مارا ازباران پناه داد
it did not meet our views U منظور مارا انجام نداد نظرماراتامین نکرد
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition U احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
overbuild U زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect U کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
difficult U مشکل
problems U مشکل
uphill U مشکل
quandaries U مشکل
problem U مشکل
jigsaw U مشکل
quandary U مشکل
jigsaws U مشکل
scarc ely U مشکل
in a jam <idiom> U مشکل داشتن
solutions U پاسخ یک مشکل
solution U پاسخ یک مشکل
hard to please U مشکل پسند
floorer U سوال مشکل
finically U مشکل پسندانه
in a bind <idiom> U به مشکل افتادن
finicality U مشکل پسندی
exquisite taste U مشکل پسندی
f.in taste U مشکل پسند
feeding problem U مشکل تغذیه
ill- U مشکل سخت
faultless <adj.> U بدون مشکل
open sesame U مشکل گشا
impeccable <adj.> U بدون مشکل
sound <adj.> U بدون مشکل
flawless <adj.> U بدون مشکل
fastidious U مشکل پسند
fastidiousness U مشکل پسندی
What's the problem? U مشکل کجاست؟
immaculate <adj.> U بدون مشکل
miminy piminy U مشکل پسند
free from error <adj.> U بدون مشکل
ill U مشکل سخت
up the creek <idiom> U به مشکل برخودن
defect description U توضیح مشکل
hardest U مشکل شدید
description of error U توضیح مشکل
error description U توضیح مشکل
fault description U توضیح مشکل
harder U مشکل شدید
hard U مشکل شدید
bisexuals U خنثی مشکل
bisexual U خنثی مشکل
picksome U مشکل پسند
hardly U مشکل بزحمت
problem identification U بازشناسی مشکل
deep water <idiom> U مشکل سخت
ills U مشکل سخت
knots U مشکل عقده
knot U مشکل عقده
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
head above water <idiom> U آشکاری مشکل
fun and games <idiom> U وفیفه مشکل
off the hook <idiom> U دورشدن از مشکل
kick up a fuss <idiom> U به مشکل بر خوردن
to resolve a doubt U حل مشکل یاشبهه کردن
unhandy U مشکل بدست امده
calculation U پاسخ به یک مشکل در ریاضی
to put the a. in the helve U مشکل یامعمائی را حل کردن
mooney problem checklist U مشکل سنج مونی
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
raise eyebrows <idiom> U ایجاد مشکل و زحمت
resource person U فرد مشکل گشا
problem child U کودک مشکل افرین
problem behavior U رفتار مشکل افرین
end U در انتها یا پس از چندین مشکل
ended U در انتها یا پس از چندین مشکل
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
solving U یافتن پاسخ یک مشکل
mystification U مشکل وپیچیده سازی
catastrophic error U خطا یا مشکل در کل سیستم
can of worms <idiom> U مشکل پیچیده وسردرگم
solve U یافتن پاسخ یک مشکل
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
Gordian knots U مشکل معما مانند
solved U یافتن پاسخ یک مشکل
Gordian knot U مشکل معما مانند
in a world of one's own <idiom> U مشکل عمیق داشتن
solves U یافتن پاسخ یک مشکل
turn tail <idiom> U فرار از خطر یا مشکل
no picnic <idiom> U ناخوش آیند ،مشکل
clear up <idiom> U حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
hardens U مشکل کردن سخت شدن
harden U مشکل کردن سخت شدن
Problem - solving . U گره گشایی ( رفع مشکل )
matters U مشکل یا مساله قابل بحث
mattering U مشکل یا مساله قابل بحث
mattered U مشکل یا مساله قابل بحث
matter U مشکل یا مساله قابل بحث
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
it is particularly difficult U بیک طرزمخصوصی مشکل است
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
intricate design U نقش پیچیده، درهم و مشکل
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
iteration U تکرار یک برنامه برای حل مشکل
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
advanced U بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
problems U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
he can scarcely have done that U مشکل این کار را کرده باشد
calculated U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
procedure U روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
degree of difficulty U درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
complicated U با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
formulas U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
problem U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
formulae U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
calculate U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
formula U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
get U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
auxiliary U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
auxiliaries U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
gets U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
squirelly U اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
getting U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
problems U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
tide (someone) over <idiom> U کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
This would provide an obvious solution [to the problem] . U این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
bug U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
graveyard U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyards U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
bugs U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
Is that enough to be a problem? U آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
alternate U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternates U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
A problem is a chance for you to do your best. U مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
yorker U توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
seamless integration U فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
frame U خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
caught between two stools <idiom> U [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
blue ribbon program U برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
components U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
component U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
scalogram U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
linear U روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
scallywag U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
high speed U با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
brute force method U روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
to upset the applecart <idiom> U مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
cascaded star U روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
knowledge U وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
diagnostic U محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hook U نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hooks U نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
alert U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
alerted U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerts U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
expert U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts U نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
crash U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
salami technique U کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
rule U نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
crashing U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly U خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
heartbreak U غم زیاد
greatly U زیاد
great U زیاد
supererogatory U زیاد
squeamishly U زیاد
great- U زیاد
greatest U زیاد
squeamishness U زیاد
rife U زیاد
many U زیاد
profusely U زیاد
Recent search history Forum search
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1A cop who doesn't exactly play it by the book.
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1A program is the ordered set of instructions to solve a particular problem.
2In order to be interesting you have to be mean
2In order to be interesting you have to be mean
1you still weren't very nice to him about it.
1for some time i did not have to speak much.
1veterans
2Protozoa: entamoba coli cyst seen
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com