Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ill
U
مشکل سخت
ill-
U
مشکل سخت
ills
U
مشکل سخت
deep water
<idiom>
U
مشکل سخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
formula
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulae
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
formulas
U
مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
hard
U
مشکل شدید
harder
U
مشکل شدید
hardest
U
مشکل شدید
simple
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
crash
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashed
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashes
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashing
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
crashingly
U
خطای یک قطعه یا یک مشکل در برنامه در حین اجرا کار را متوقف میکند و استفاده بیشتر از سیستم را نا ممکن میکند
knot
U
مشکل عقده
knots
U
مشکل عقده
component
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
components
U
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
advanced
U
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
linear
U
روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
get
U
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets
U
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
getting
U
برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
uphill
U
مشکل
remote
U
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remoter
U
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
remotest
U
روش ارتباط بین دو برنامه که روی دو کامپیوتر اجرا شوند که متصل هستند. یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر روی شبکه می پرسد تا مشکل را پردازش کند ونتیجه را نمایش دهد. در برنامههای server-client به کار می رود
graveyard
U
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
graveyards
U
مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
hook
U
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hooks
U
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
ambiguous
U
نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
calculate
U
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculated
U
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculates
U
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
diagnostic
U
محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
expert
U
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
experts
U
نرم افزاری که دانش نصیحت و قوانین تصویب شده توسط خبره ها را در یک موضوع مشخص به داده کاربر اعمال میکند تا کمک به رفع یک مشکل
fastidious
U
مشکل پسند
auxiliaries
U
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliary
U
پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
difficult
U
مشکل
rule
U
نرم افزاری که قوانین و دانش خبره را در یک موضوع مشخص برای داده کاربر برای حل مشکل اعمال میکند
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
alley
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleyways
U
منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
quandaries
U
مشکل
quandary
U
مشکل
solve
U
یافتن پاسخ یک مشکل
solved
U
یافتن پاسخ یک مشکل
solves
U
یافتن پاسخ یک مشکل
solving
U
یافتن پاسخ یک مشکل
solution
U
پاسخ یک مشکل
solutions
U
پاسخ یک مشکل
conference
U
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conferences
U
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
problem
U
مشکل
problem
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problem
U
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
problems
U
مشکل
problems
U
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problems
U
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
alternate
U
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternated
U
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternates
U
مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
complex
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
alert
U
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerted
U
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerts
U
پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
harden
U
مشکل کردن سخت شدن
hardens
U
مشکل کردن سخت شدن
complicated
U
با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
knowledge
U
وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
frame
U
خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
real time
U
عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
real time
U
زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
bug
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugging
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
bugs
U
خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
end
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
ended
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
ends
U
در انتها یا پس از چندین مشکل
hardly
U
مشکل بزحمت
procedure
U
روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
calculation
U
پاسخ به یک مشکل در ریاضی
bisexual
U
خنثی مشکل
bisexuals
U
خنثی مشکل
jigsaw
U
مشکل
jigsaws
U
مشکل
matter
U
مشکل یا مساله قابل بحث
mattered
U
مشکل یا مساله قابل بحث
mattering
U
مشکل یا مساله قابل بحث
matters
U
مشکل یا مساله قابل بحث
anti balance tab
U
بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
attended operation
U
فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
begger my neighbour policy
U
سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
beta software
U
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
Other Matches
ScanDisk
U
که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back
<idiom>
U
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
The real problem is not whether machines think but whether men do.
U
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
scarc ely
U
مشکل
fastidiousness
U
مشکل پسندی
feeding problem
U
مشکل تغذیه
up the creek
<idiom>
U
به مشکل برخودن
in a bind
<idiom>
U
به مشکل افتادن
f.in taste
U
مشکل پسند
in a jam
<idiom>
U
مشکل داشتن
finically
U
مشکل پسندانه
floorer
U
سوال مشکل
finicality
U
مشکل پسندی
exquisite taste
U
مشکل پسندی
hard to please
U
مشکل پسند
problem identification
U
بازشناسی مشکل
picksome
U
مشکل پسند
open sesame
U
مشکل گشا
have a time
<idiom>
U
به مشکل بر خوردن
head above water
<idiom>
U
آشکاری مشکل
kick up a fuss
<idiom>
U
به مشکل بر خوردن
off the hook
<idiom>
U
دورشدن از مشکل
miminy piminy
U
مشکل پسند
fun and games
<idiom>
U
وفیفه مشکل
sound
<adj.>
U
بدون مشکل
immaculate
<adj.>
U
بدون مشکل
free from error
<adj.>
U
بدون مشکل
defect description
U
توضیح مشکل
description of error
U
توضیح مشکل
error description
U
توضیح مشکل
fault description
U
توضیح مشکل
flawless
<adj.>
U
بدون مشکل
faultless
<adj.>
U
بدون مشکل
What's the problem?
U
مشکل کجاست؟
impeccable
<adj.>
U
بدون مشکل
mooney problem checklist
U
مشکل سنج مونی
resource person
U
فرد مشکل گشا
can of worms
<idiom>
U
مشکل پیچیده وسردرگم
problem child
U
کودک مشکل افرین
in the doghouse
<idiom>
U
مشکل پیدا کردن با
no picnic
<idiom>
U
ناخوش آیند ،مشکل
mystification
U
مشکل وپیچیده سازی
catastrophic error
U
خطا یا مشکل در کل سیستم
problem behavior
U
رفتار مشکل افرین
in a world of one's own
<idiom>
U
مشکل عمیق داشتن
through the mill
<idiom>
U
تجربه شرایط مشکل
raise eyebrows
<idiom>
U
ایجاد مشکل و زحمت
turn tail
<idiom>
U
فرار از خطر یا مشکل
to put the a. in the helve
U
مشکل یامعمائی را حل کردن
Gordian knots
U
مشکل معما مانند
Gordian knot
U
مشکل معما مانند
unhandy
U
مشکل بدست امده
to resolve a doubt
U
حل مشکل یاشبهه کردن
i can add rapidly
U
مشکل مارا زیاد کرد
difficult terrain
U
زمین مشکل برای عبور
iteration
U
تکرار یک برنامه برای حل مشکل
finicking
U
جلوه فروش مشکل پسند
last straw
<idiom>
U
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
it is particularly difficult
U
بیک طرزمخصوصی مشکل است
intricate design
U
نقش پیچیده، درهم و مشکل
Problem - solving .
U
گره گشایی ( رفع مشکل )
policy dilemma
U
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
clear up
<idiom>
U
حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
he can scarcely have done that
U
مشکل این کار را کرده باشد
degree of difficulty
U
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
cross that bridge when you come to it
<idiom>
U
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
squirelly
U
اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
U
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
Is that enough to be a problem?
U
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
tide (someone) over
<idiom>
U
کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
yorker
U
توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
caught between two stools
<idiom>
U
[زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
A problem is a chance for you to do your best.
U
مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
seamless integration
U
فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
blue ribbon program
U
برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
scalogram
U
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
scallywag
U
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
brute force method
U
روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
to upset the applecart
<idiom>
U
مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی
[اصطلاح مجازی]
cascaded star
U
روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
U
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
salami technique
U
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
RPC
U
روش ارتباط بین دو برنامه روی دو کامپیوتر جدا ولی مرتبط . یک تابع نرم افزاری از کامپیوتر دیگر در شبکه درخواست پردازش یک مشکل را میکند و سپس نتیجه را نمایش میدهد. و در برنامههای client / server استفاده میشود
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com