English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4937 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
in a jam <idiom> U مشکل داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
in a world of one's own <idiom> U مشکل عمیق داشتن
Other Matches
ScanDisk U که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back <idiom> U مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
The real problem is not whether machines think but whether men do. U مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
jigsaw U مشکل
problem U مشکل
jigsaws U مشکل
difficult U مشکل
quandary U مشکل
quandaries U مشکل
scarc ely U مشکل
problems U مشکل
uphill U مشکل
faultless <adj.> U بدون مشکل
up the creek <idiom> U به مشکل برخودن
exquisite taste U مشکل پسندی
fastidiousness U مشکل پسندی
finically U مشکل پسندانه
f.in taste U مشکل پسند
finicality U مشکل پسندی
feeding problem U مشکل تغذیه
head above water <idiom> U آشکاری مشکل
floorer U سوال مشکل
flawless <adj.> U بدون مشکل
sound <adj.> U بدون مشکل
off the hook <idiom> U دورشدن از مشکل
impeccable <adj.> U بدون مشکل
knot U مشکل عقده
kick up a fuss <idiom> U به مشکل بر خوردن
hard to please U مشکل پسند
immaculate <adj.> U بدون مشکل
free from error <adj.> U بدون مشکل
ill- U مشکل سخت
error description U توضیح مشکل
defect description U توضیح مشکل
knots U مشکل عقده
ill U مشکل سخت
ills U مشکل سخت
fault description U توضیح مشکل
harder U مشکل شدید
hard U مشکل شدید
deep water <idiom> U مشکل سخت
solution U پاسخ یک مشکل
fun and games <idiom> U وفیفه مشکل
solutions U پاسخ یک مشکل
open sesame U مشکل گشا
picksome U مشکل پسند
problem identification U بازشناسی مشکل
description of error U توضیح مشکل
fastidious U مشکل پسند
bisexuals U خنثی مشکل
hardly U مشکل بزحمت
bisexual U خنثی مشکل
in a bind <idiom> U به مشکل افتادن
hardest U مشکل شدید
have a time <idiom> U به مشکل بر خوردن
What's the problem? U مشکل کجاست؟
miminy piminy U مشکل پسند
end U در انتها یا پس از چندین مشکل
ended U در انتها یا پس از چندین مشکل
ends U در انتها یا پس از چندین مشکل
resource person U فرد مشکل گشا
through the mill <idiom> U تجربه شرایط مشکل
problem child U کودک مشکل افرین
Gordian knots U مشکل معما مانند
unhandy U مشکل بدست امده
mystification U مشکل وپیچیده سازی
Gordian knot U مشکل معما مانند
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
raise eyebrows <idiom> U ایجاد مشکل و زحمت
to put the a. in the helve U مشکل یامعمائی را حل کردن
no picnic <idiom> U ناخوش آیند ،مشکل
mooney problem checklist U مشکل سنج مونی
problem behavior U رفتار مشکل افرین
to resolve a doubt U حل مشکل یاشبهه کردن
turn tail <idiom> U فرار از خطر یا مشکل
solves U یافتن پاسخ یک مشکل
calculation U پاسخ به یک مشکل در ریاضی
solve U یافتن پاسخ یک مشکل
can of worms <idiom> U مشکل پیچیده وسردرگم
catastrophic error U خطا یا مشکل در کل سیستم
solved U یافتن پاسخ یک مشکل
solving U یافتن پاسخ یک مشکل
harden U مشکل کردن سخت شدن
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
iteration U تکرار یک برنامه برای حل مشکل
it is particularly difficult U بیک طرزمخصوصی مشکل است
i can add rapidly U مشکل مارا زیاد کرد
finicking U جلوه فروش مشکل پسند
intricate design U نقش پیچیده، درهم و مشکل
clear up <idiom> U حل کردن یا توضیح دادن (مشکل)
Problem - solving . U گره گشایی ( رفع مشکل )
matters U مشکل یا مساله قابل بحث
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
hardens U مشکل کردن سخت شدن
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
mattering U مشکل یا مساله قابل بحث
mattered U مشکل یا مساله قابل بحث
matter U مشکل یا مساله قابل بحث
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
calculates U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculate U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculated U یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
problem U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
degree of difficulty U درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
formulas U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
he can scarcely have done that U مشکل این کار را کرده باشد
complicated U با چندین بخش یا مشکل برای فهمیدن
problems U سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
formula U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
complex U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
complexes U بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
formulae U مجموعهای از قوانین ریاضی برای حل یک مشکل
procedure U روش یا مسیر مورد استفاده در حل مشکل
advanced U بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
cross that bridge when you come to it <idiom> U [به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
auxiliary U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
auxiliaries U پشتیبان یا وسیله جانبی در صورت بروز مشکل
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
squirelly U اتومبیلی که در سرعت زیادکنترل ان سر پیچ مشکل باشد
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
get U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
gets U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
getting U برگشت عالی توپ مشکل درتنیس و اسکواش
attended operation U فرآیندی که در صورت وقوع مشکل یک عملگر آماده دارد
problem U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
bug U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
graveyard U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
This would provide an obvious solution [to the problem] . U این می تواند یک راه حل واضح [به مشکل] فراهم می کند.
bugging U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
graveyards U مسیری که کسب امتیاز خوب روی ان مشکل است
bugs U خطایی در برنامه کامپیوتری که اجرا را با مشکل همراه میکند
Is that enough to be a problem? U آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
problems U یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
tide (someone) over <idiom> U کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
A problem is a chance for you to do your best. U مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
frame U خطای ناشی از یک بیت مشکل دار در فریمی در نوار مغناطیسی
yorker U توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
seamless integration U فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
alternated U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
real time U عملیات پردازشی که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود
caught between two stools <idiom> U [زمانی که کسی در انتخاب میان ۲ چیز با مشکل مواجه میشود]
alternate U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
alternates U مسیر پبشتیبان در سیستم ارتباطی که در صورت مشکل استفاده میشود
blue ribbon program U برنامه کاملی که در ابتدا و بدون هر گونه خطا یا مشکل اجرا شود
real time U زمان عمل یا پردازش که همان زمانی را می گیرد که مشکل باید حل شود.
scallywag U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
scalogram U نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
components U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
linear U روش شکستن ریاضی مشکل به طوری که دو قسمت باکامیوتر قابل حل باشد
component U خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
brute force method U روش رفع مشکل که بستگی به قدرت کامپیوتر داردو نه به برنامه نویسی مناسب
to upset the applecart <idiom> U مشکل ایجاد کردن بویژه با بهم زدن برنامه کسی [اصطلاح مجازی]
cascaded star U روش گره ها در شبکه با توپولوژی ستاره با بیش از یک hub که در صورت مشکل پشتیبانی از آن ایجاد میکند
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> U زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
knowledge U وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
diagnostic U محل و دلایل خطا نرم افزاری یا مشکل سخت افزاری
hook U نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hooks U نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
alerted U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerts U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
Recent search history Forum search
1A program is the ordered set of instructions to solve a particular problem.
1nonconversation
1i go out with you
1what about the plans to put automatic machines in the factories?
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
2to keep someone up
2Protozoa: entamoba coli cyst seen
1Otherwise, throw in a rimshot hit every now and then
1The below message appears under Search line
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com