English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
battle problems U مشکلات رزمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
We have problems of our own. U ما مشکلات خودمان را داریم. [وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
duty with troops U در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
combat team U گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
combat developer U وسیله اموزش دهنده رزمی مربی رزمی
field services U قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
combat orders U دستورات رزمی دستورالعملهای رزمی
combat power U نیروی رزمی استعداد رزمی
combatcommand U فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
task forces U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force U گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
combat air patrol U هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
combat airlift support U پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
combat cargo officer U افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
growing pains U مشکلات
difficulties U مشکلات
economic problems U مشکلات اقتصادی
take it <idiom> U تحمل مشکلات
problem checklist U فهرست مشکلات
work in U مشکلات را از میان برداشتن
on one's feet <idiom> U رهایی ازبیماری یا مشکلات
bite the bullet <idiom> U فائق آمدن بر مشکلات
defense readiness condition U وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
last straw <idiom> U [آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
structures U تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
streetwise U ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
structuring U تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structure U تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
pull off U باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
calculator U ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
to raise big problems for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country U مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
calculators U ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
alpha beta technique U روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک
through thick and thin <idiom> U دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
He is seriously claiming [trying to tell us] that the problems are all the fault of the media. U او [مرد] به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
agony aunt U شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
orientated U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان ساده برخی مشکلات را میدهد
problem U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
problems U زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
user U زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
flutters U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
Biomimicry U تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
users U زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
fluttering U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutter U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttered U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
combat U رزمی
combating U رزمی
combats U رزمی
epical U رزمی
combated U رزمی
epics U رزمی
epic U رزمی
troubleshooter U شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
troubleshooters U شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
combat vehicle U خودروی رزمی
tactical missile U موشک رزمی
combat outpost U پاسدار رزمی
combatcommand U یکان رزمی
combat troops U عدههای رزمی
combat jump U پرش رزمی
service ammunition U مهمات رزمی
combat surveillance U مراقبت رزمی
combat readiness U امادگی رزمی
combat proficiency U مهارت رزمی
combat proficiency U شایستگی رزمی
combat power U قدرت رزمی
fighting patrol U گشتی رزمی
combat ration U جیره رزمی
combat support U پشتیبانی رزمی
combat patrol U گشتی رزمی
combat team U تیم رزمی
combatdrill U تمرین رزمی
field officer U افسر رزمی
field order U دستورالعمل رزمی
field ration U جیره رزمی
field service U خدمات رزمی
field type U نوع رزمی
fighting load U بار رزمی
herioic verse U شعر رزمی
heroic verse U شعر رزمی
operational route U جاده رزمی
field manual U دستور رزمی
field gun U توپ رزمی
combatintelligence U اطلاعات رزمی
damage U ضایعات رزمی
field army U ارتش رزمی
field commands U یکانهای رزمی
field commands U قسمتهای رزمی
field duty U خدمات رزمی
field duty U ماموریت رزمی
field exercise U تمرین رزمی
field grade U رده رزمی
nonbattle U غیر رزمی
readiness U امادگی رزمی
combat , echelon U رده رزمی
combat , echelon U یکان رزمی
combat , elements U عناصر رزمی
combat , elements U یکانهای رزمی
group U گروه رزمی
combat arms U رسته رزمی
groups U گروه رزمی
task organization U سازمان رزمی
c ration U جیره رزمی
battle station U پایگاه رزمی
non combatant U غیر رزمی
non-combatant U غیر رزمی
non-combatants U غیر رزمی
field glasses U عینک رزمی
martial arts U ورزشهای رزمی
strengths U استعداد رزمی
strength U استعداد رزمی
battle casualty U ضایعات رزمی
combat crew U خدمه رزمی
combat duty U امور رزمی
combat formation U ارایش رزمی
combat exercise U تمرین رزمی
tactical support U پشتیبانی رزمی
combat intelligence U اطلاعات رزمی
combat trains U بنه رزمی
combat engineer U مهندسی رزمی
combat efficiency U کارایی رزمی
combat forces U نیروهای رزمی
combat duty U ماموریت رزمی
combat development U توسعه رزمی
level of readiness U سطح امادگی رزمی
attrition U کاهش توان رزمی
combat liaison U ربط و ارتباط رزمی
combat load U بار رزمی هواپیما
field U زمینه رزمی صحرایی
field order U دستورعملیاتی دستور رزمی
combat information center U مرکز اطلاعات رزمی
field officer U افسر رسته رزمی
materiel readiness U امادگی رزمی وسایل
combat operations U مرکز عملیات رزمی
field range U میدان تیر رزمی
field service U پشتیبانی سرویس رزمی
fielded U زمینه رزمی صحرایی
level of effort U تلاش رزمی یکان
jujitsu U مادر ورزشهای رزمی
joint task force U گروه رزمی مشترک
standards U کالای جانشین رزمی
epic U شعر رزمی حماسه
flyable dud U بدون امادگی رزمی
level of strength U سطح استعداد رزمی
level of strength U میزان استعداد رزمی
live exercise U تمرین رزمی حقیقی
standard U کالای جانشین رزمی
epics U شعر رزمی حماسه
amphibious task force U گروه رزمی اب خاکی
readiness category U نوع امادگی رزمی
readiness category U درجه امادگی رزمی
combat ready U دارای امادگی رزمی
tactical loading U بارگیری رزمی یا جنگی
combat service support U پشتیبانی خدمات رزمی
combat support arms U رسته پشتیبانی رزمی
combat control team U تیم کنترل رزمی
combat support arms U یکان پشتیبانی رزمی
combat support troops U عدههای پشتیبانی رزمی
condition of readiness U وضعیت امادگی رزمی
conventional forces U نیروهای رزمی معمولی
effective strength U استعداد رزمی موثر
combat firing U تمرین تیراندازی رزمی
combat pay U فوق العاده رزمی
pioneer unit U یگان مهندسی رزمی
fields U زمینه رزمی صحرایی
combat development U پیشرفت اموزش رزمی
epos U اشعار رزمی پیشینیان
unit strength U قدرت رزمی یکان
combat support troops U یکانهای پشتیبانی رزمی
main battle tank U قوی ترین تانک رزمی
trains area U منطقه بنه رزمی یکان
tae guk U بالاترین فلسفه ورزشهای رزمی
rhapsode U دوره گردی که اشعار رزمی
threat study U بررسی امکانات رزمی دشمن
night cap U گشتی رزمی هوایی شبانه
strength U قدرت رزمی استعداد نفری
combat resolution U پایین ترین رده رزمی
strengths U توان رزمی تعداد نفرات
strengths U قدرت رزمی استعداد نفری
combat essential U مورد نیاز حتمی رزمی
combat crew U خدمه رزمی هواپیما یاخودرو
combat commander's insignia U علامت فرماندهی بر یکان رزمی
battle bill U فهرست استعداد رزمی ناو
strength U توان رزمی تعداد نفرات
carrier task force U گروه رزمی هواپیمابر دریایی
loss U تلفات جنگی ضایعات رزمی
combatdrill U تمرین حرکات و ارایشهای رزمی
commitment value U ارزش رزمی یک یکان در درگیریها
field commands U یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
scramblers U وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scrambler U وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
army ready material program U برنامه بهبود امادگی رزمی اماد
build up U بالا بردن توان رزمی نیروها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com