Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
work in
U
مشکلات را از میان برداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
insuperability
U
عدم امادگی برای از میان برداشتن
We have problems of our own.
U
ما مشکلات خودمان را داریم.
[وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
transcribing
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
medoterranean
U
واقع در میان چند زمین میان زمینی
difficulties
U
مشکلات
growing pains
U
مشکلات
futtock
U
میان چوب میان تیر
intervenient
U
در میان اینده واقع در میان
take it
<idiom>
U
تحمل مشکلات
problem checklist
U
فهرست مشکلات
battle problems
U
مشکلات رزمی
economic problems
U
مشکلات اقتصادی
on one's feet
<idiom>
U
رهایی ازبیماری یا مشکلات
bite the bullet
<idiom>
U
فائق آمدن بر مشکلات
last straw
<idiom>
U
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
There is a mountain of difficulties .
U
کوهی از مشکلات وجود دارد
structures
U
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
pull off
U
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
structuring
U
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structure
U
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
streetwise
U
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
to face a serious problem for the country
U
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country
U
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
calculator
U
ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
calculators
U
ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
through thick and thin
<idiom>
U
دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
alpha beta technique
U
روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک
He is seriously claiming
[trying to tell us]
that the problems are all the fault of the media.
U
او
[مرد]
به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
agony aunt
U
شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
problems
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
problem
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
orientated
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان ساده برخی مشکلات را میدهد
user
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
fluttered
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutter
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
users
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
flutters
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttering
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
Biomimicry
U
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
semaphore
U
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
troubleshooter
U
شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
troubleshooters
U
شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
algorithm
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithms
U
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
psychophysics
U
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
scrambler
U
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scramblers
U
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
includes
U
در برداشتن
moistening
U
نم برداشتن
remove
U
برداشتن
remove
U
از جا برداشتن
to pull off
U
برداشتن
include
U
در برداشتن
to pick up
U
برداشتن
removing
U
برداشتن
lift
U
برداشتن
to mop up
U
برداشتن
lifted
U
برداشتن
lifting
U
برداشتن
removing
U
از جا برداشتن
take up
U
برداشتن
lifts
U
برداشتن
sublate
U
برداشتن
countertrace
U
برداشتن از
ingether
U
برداشتن
ingather
U
برداشتن
removes
U
برداشتن
flaws
U
مو برداشتن
to run away with
U
برداشتن
flaw
U
مو برداشتن
glom
U
برداشتن
deletes
U
برداشتن
deleted
U
برداشتن
takes
U
برداشتن
pick up
U
برداشتن
deleting
U
برداشتن
delete
U
برداشتن
pickup
U
برداشتن
removes
U
از جا برداشتن
to take up
U
برداشتن
take
U
برداشتن
warps
U
تاب برداشتن
warped
U
تاب برداشتن
warp
U
تاب برداشتن
elided
U
ازاخر برداشتن
elides
U
ازاخر برداشتن
to take off
U
برداشتن بردن
to take the photograph of
U
عکس برداشتن از
step
U
قدم برداشتن
step
U
گام برداشتن
eliding
U
ازاخر برداشتن
elide
U
ازاخر برداشتن
stepping
U
قدم برداشتن
unveils
U
حجاب برداشتن
unveiling
U
حجاب برداشتن
unveiled
U
حجاب برداشتن
unveil
U
حجاب برداشتن
stepping
U
گام برداشتن
to receive a wound
U
زخم برداشتن
unmasks
U
نقاب برداشتن از
to sweep away
U
ازمیان برداشتن
demountable
U
قابل برداشتن
unmask
U
نقاب برداشتن از
make a copy of
U
رونوشت برداشتن
ingether
U
خرمن برداشتن
twist
U
تاب برداشتن
twisting
U
تاب برداشتن
twists
U
تاب برداشتن
decode
U
برداشتن رمز
decoded
U
برداشتن رمز
decodes
U
برداشتن رمز
give up
U
دست برداشتن از
flaw
U
ترک برداشتن
flaws
U
ترک برداشتن
emarginate
U
برداشتن حاشیه از
dequeue
U
برداشتن اقلام یک صف
feet
U
پاچنگال برداشتن
to break step
U
غلط پا برداشتن
break step
U
غلط پا برداشتن
heave
U
خیز برداشتن
surmounts
U
ازمیان برداشتن
surmounted
U
ازمیان برداشتن
surmount
U
ازمیان برداشتن
unmasked
U
نقاب برداشتن از
unmasking
U
نقاب برداشتن از
to have one's p taken
U
عکس برداشتن
to fly to arms
U
سلاح برداشتن
to d. the cloth
U
رومیزی را برداشتن
to carry arms
U
سلاح برداشتن
snap up
U
تند برداشتن
shuffle off
U
به عجله برداشتن
run away with
U
برداشتن و در رفتن
remove slag
U
سرباره را برداشتن
transcribe
U
رونوشت برداشتن
transcribed
U
رونوشت برداشتن
transcribes
U
رونوشت برداشتن
surmounting
U
ازمیان برداشتن
transcribing
U
رونوشت برداشتن
picturize
U
فیلم برداشتن از
off take rudder
U
سکان برداشتن
heaved
U
خیز برداشتن
removing
U
برداشتن مهر
maps
U
نقشه برداشتن از
polls
U
نمونه برداشتن
map
U
نقشه برداشتن از
clearance
U
برداشتن مانع
spoon
U
با قاشق برداشتن
machines
U
براده برداشتن
remove
U
برداشتن مهر
resign
U
دست برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate .
U
ازمیان برداشتن
to come at a bound
<idiom>
U
خیز برداشتن
removes
U
برداشتن مهر
cease
U
دست برداشتن
desist
U
دست برداشتن
machined
U
براده برداشتن
spooned
U
با قاشق برداشتن
crack
U
شکاف برداشتن
uncap
U
سر پوش برداشتن از
unhood
U
سرپوش برداشتن از
gait
U
گام برداشتن
cracks
U
شکاف برداشتن
poll
U
نمونه برداشتن
polled
U
نمونه برداشتن
machine
U
براده برداشتن
uncap
U
کلاه از سر برداشتن
spooning
U
با قاشق برداشتن
spoons
U
با قاشق برداشتن
list
U
سیاهه برداشتن
racing of generator
U
دور برداشتن مولد
racing of motor
U
دور برداشتن موتور
remove the seal from
U
مهر چیزی را برداشتن
to sel a person a pup
U
کلاه کسیرا برداشتن
to lift up one's hand
U
دست بدعا برداشتن
to lift one's hand
U
دست به سوگند برداشتن
to have two strings to one bow
U
با یک دست دو هندوانه برداشتن
to get anything out of the way
U
کاری را ازمیان برداشتن
curls
U
تاب برداشتن فردادن
curled
U
تاب برداشتن فردادن
cracks
U
شکاف برداشتن ترکیدن
decontrol
U
دست از کنترل برداشتن
disburden
U
بار از دوش برداشتن
curl
U
تاب برداشتن فردادن
ingather
U
انباشتن خرمن برداشتن
leave alone
<idiom>
U
دست از سر کسی برداشتن
pace
U
شیوه گام برداشتن
paced
U
شیوه گام برداشتن
paces
U
شیوه گام برداشتن
multiplicate
U
چندین نسخه برداشتن از
overcrop
U
زیاد حاصل برداشتن از
crack
U
شکاف برداشتن ترکیدن
withdraw
U
عقب کشیدن برداشتن
defusing
U
فیوز بمب را برداشتن
withdraws
U
عقب کشیدن برداشتن
to take notes of
U
یاد داشت برداشتن از
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com