English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pinspotter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pinsetter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
to mark good U نشان حاکی از بهادر روی کالا گذاشتن
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
handing U امضا
execution U امضا
signature U امضا
signatures U امضا
hand U امضا
endorsements U امضا
cosignatory U هم امضا
endorsement U امضا
forgery U جعل امضا
forgeries U جعل امضا
forging signatures U امضا سازی
to have signed U به امضا رساندن
sign manual U امضا پادشاه
under my hand and seal U به امضا و مهر من
autograph [a document transcribed entirely in the handwriting of its author] U امضا یادگاری
signatories U امضا کننده
signatories U صاحب امضا
signatory U امضا کننده
signatory U صاحب امضا
toa one's signature to U امضا کردن
cosignatory U شریک در امضا
put one's signature to U امضا کردن
signed U امضا شده
lay off <idiom> U به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
porotocol of signature U مقاوله نامه امضا
pay to self U به امضا کننده بپردازید
under signed U امضا کننده زیر
we the under signed U امضا کنندگان زیر
subscribes U امضا کردن پای سند
subscribed U امضا کردن پای سند
subscribing U امضا کردن پای سند
subscribe U امضا کردن پای سند
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
i,the under signed U اینجانب امضا کننده زیر
endorsing U درپشت سندنوشتن امضا کردن
endorses U درپشت سندنوشتن امضا کردن
endorsed U درپشت سندنوشتن امضا کردن
endorse U درپشت سندنوشتن امضا کردن
iŠthe undersigned U اینجانب امضا کننده زیر
syngraph U سندی که به مهر و امضا کلیه
reputable U مشهور
putative U مشهور
proverbial U مشهور
famous U مشهور
known U مشهور
well known U مشهور
well-known U مشهور
of reputation U مشهور
grandest U مشهور
famed U مشهور
historic U مشهور
well-thought-of U مشهور
renowned U مشهور
rented U مشهور
rents U مشهور
reputed U مشهور
popular U مشهور
loud U مشهور
celebrated U مشهور
louder U مشهور
loudest U مشهور
well thought of U مشهور
grander U مشهور
illustrated U مشهور
of renown U مشهور
of d. U مشهور
renting U مشهور
magnific U مشهور
go-ahead U مشهور
grand U مشهور
illustrous U مشهور
renown U مشهور کردن
glaring U اشکار مشهور
celebrator U مشهور کننده
name U مشهور نامدار
as is well known U چنانکه مشهور
names U مشهور نامدار
sayings U گفتار مشهور
saying U گفتار مشهور
to create an image for oneself as somebody U مشهور شدن
to make a noise in the world U مشهور شدن
reputedly U بطور مشهور
famed for valour U دردلاوری مشهور
well known U معروف مشهور
known U مشهور معروف
lids U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid U کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
as the saying is U مثلی است مشهور
to create an image for oneself as somebody U معروف و مشهور شدن
reputably U بطور معتبر یا مشهور
as the saying goes U مثلی است مشهور
popularizer U مشهور ومتداول کننده
accepted barbarism U غلط مشهور یا پذیرفته
name brand U علامت تجارتی مشهور
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
world wide U مشهور جهان متداول درهمه جا
tron U یک پسوند عالی فنی و مشهور
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
attestation clause U عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
cheque to a person's order U چکی که گیرنده وجه باید پشت انرا امضا کند
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry U دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
calebrate U باتشریفات انجام دادن مشهور کردن
proverbially U بشکل ضرب المثل بطور مشهور
pc paint U برنامه مشهور نقاشی وترسیم برای ریزکامپیوترها
attestation clause U ذکر میشود ومفادا حاکی از ان است که ایشان امضا وی را از هرجهت تصدیق می کنند
pc write U IB و کامپیوتر سازگار با ان برنامه مشهور پردازش کلمه برای PC
she was her putative daughter U اورا دختری فرض میکرد مشهور بودکه وی دختراوست
sidekicks U برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
sidekick U برنامه مشهور که یک ماشین حساب کامپیوتری صفحه یادداشت
worthy of remark U قابل ملاحظه برجسته مشهور فوق العاده استثنائی
appearance money U پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
cbasic U یک کامپایلر مشهور زبان برنامه نویسی که بسیارسریعتر از مترجم BASIC میباشد
Instead of you U بجای تو
vices U بجای
in payment of U بجای
in lieu of U بجای
instead of U بجای
in the room of U بجای
in his stead U بجای او
vice U بجای
vice- U بجای
lieu U بجای
per pro U بجای
in return for U بجای
vises U بجای
in exchange for U بجای
To leave behinde. U جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
markings U نشان دار سازی نشان
poniter U نشان دهنده نشان گیرنده
marking U نشان دار سازی نشان
visicalc U یک برنامه مشهور صفحه گسترده الکترونیکی نام تجاری یک بسته نرم افزاری
to pass for U قلمدادشدن بجای
quid pro quo U بجای عوض
in place of U بجای درعوض
instead of celebrating U بجای جشن
quid pro quos U بجای عوض
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
elsewhere U بجای دیگر
for U بجای از طرف
stead U بجای بعوض
he succeeded his father U بجای پدرنشست
in somebody's place U بجای کسی
instead U بجای اینکه
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
macintosh U یک سیستم ریزکامپیوتری مشهور که توسط شرکت کامپیوتری APPLE ساخته شده است مکینتاش
back to your seats U برگردید بجای خود
on your marks U فرمان بجای خود
O.K. U اصط لاحی که بجای
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
were i in his skin U اگر بجای او بودم
instead of vice versa U بجای برعکس این
impersonify U بجای شخص گرفتن
take your mirks U فرمان بجای خود
instead of the other way around U بجای برعکس این
instead of the reverse U بجای وارونه این
to leave someone in the lurch U کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
atari U نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود
word star U یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
wicks U چیزی که بجای فتیله بکار رود
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
ampersand U کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
to touch ground U بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
rational dress U نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
conscription of weath U گرفتن پول و مال بجای سرباز
enallage U بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
Ferdowsi left a good name behind. U نام نیکی از فردوسی بجای مانده
to sign up U قراردادی را امضا کردن [اسم نویسی کردن]
parol contract U قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
overstand U بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
put the ball on the floor U به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
persepolis U شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com