Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ratable
U
مشمول مالیات قابل تقویم
rateable
U
مشمول مالیات قابل تقویم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ratable
U
قابل تقویم مشمول مالیات
Other Matches
taxable
U
مشمول مالیات
liable to tax
U
مشمول مالیات
taxable profit
U
سود مشمول مالیات
dutiable
U
مشمول مالیات و عوارض
taxable activities
U
فعالیتهای مشمول مالیات
ratal
U
مبلغ مشمول مالیات
taxable income
U
درامد مشمول مالیات
assessments
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessment
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
gaduate
U
مشمول مالیات تصاعدی فارغ التحصیل شدن دوره اموزشگاهی رابپایان رساندن
appraisable
U
قابل تقویم
assessable
U
قابل ارزیابی یا تقویم
rates
U
مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
rate
U
مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
excisable
U
قابل مالیات گیری
gregorian calendar
U
تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
almanacs
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacks
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanac
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
assemble capital stock
U
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation
U
تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax
U
مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes
U
صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise tax
U
مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise
U
مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
assessments
U
ممیزی مالیات وضع مالیات
assessment
U
ممیزی مالیات وضع مالیات
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
nonneutralities of income taxation
U
خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
liable
U
مشمول
comprisal
U
مشمول
inclusive
U
مشمول
fall under
U
مشمول
subsumption
U
مشمول
coverage rate
U
نزخ مشمول
draft dodgers
U
مشمول غایب
ineligible
U
غیر مشمول
liable to fine
U
مشمول جریمه
draft dodger
U
مشمول غایب
inapplicable
U
غیر مشمول
obligor
U
مشمول وفیفه
obligated reservist
U
مشمول وفیفه
levies
U
مالیات بندی مالیات
levies
U
اخذ مالیات مالیات
levy
U
مالیات بندی مالیات
levy
U
اخذ مالیات مالیات
taxation
U
مالیات بندی مالیات
levied
U
اخذ مالیات مالیات
levying
U
مالیات بندی مالیات
levied
U
مالیات بندی مالیات
levying
U
اخذ مالیات مالیات
barred by statute
U
مشمول مرور زمان
conscripted
U
مشمول نظام کردن
dutiable
U
مشمول حقوق گمرکی
conscript
U
مشمول نظام کردن
to be subject to an attachment
U
مشمول توقیف بودن
time barred
U
مشمول مرور زمان
with pwrticular average
U
مشمول خسارت خاص
liable to military service
U
مشمول خدمت وفیفه
with particular average
U
مشمول خسارات خاص
conscripting
U
مشمول نظام کردن
conscripts
U
مشمول نظام کردن
schoolable
U
مشمول تحصیل اجباری
appraisal
U
تقویم
appraisals
U
تقویم
evaluations
U
تقویم
desktop
U
تقویم
valuation
U
تقویم
valuations
U
تقویم
ratings
U
تقویم
rating
U
تقویم
evaluation
U
تقویم
calender
U
تقویم
calendar
U
تقویم
calendars
U
تقویم
wpa
U
average particular with مشمول خسارت خاص
uncoveranted
U
مشمول بیان نشده غیرقراردادی
tithable
U
عشر گرفتن مشمول عشریه
except
U
: مستثنی کردن مشمول نکردن
regressive income tax
U
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
apprising
U
تقویم کردن
apprises
U
تقویم کردن
evaluate
U
تقویم کردن
evaluated
U
تقویم کردن
calendars
U
تقویم ورزشی
evaluating
U
تقویم کردن
appraiser
U
تقویم کننده
evaluates
U
تقویم کردن
address calendar
U
تقویم نجومی
assessments
U
تقویم براورد
julain date
U
تقویم ژولین
air almanac
U
تقویم هوانوردی
ephemeris
U
تقویم نجومی
ephermeris
U
تقویم نجومی
calendar
U
تقویم ورزشی
almanach
U
تقویم نجومی
assess
U
تقویم کردن
estimating
U
تخمین تقویم
estimates
U
تخمین تقویم
information processing
U
تقویم اخبار
apprise
U
تقویم کردن
assessed
U
تقویم کردن
assessment
U
تقویم براورد
assessing
U
تقویم کردن
value
U
تقویم کردن
values
U
تقویم کردن
assesses
U
تقویم کردن
estimate
U
تخمین تقویم
valuing
U
تقویم کردن
estimated
U
تخمین تقویم
to involve somebody in something
[negative]
U
کسی را با چیزی
[منفی]
مشمول کردن
to implicate somebody in something
U
کسی را با چیزی
[منفی]
مشمول کردن
lapse
U
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
lapsing
U
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
lapses
U
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
conscripted
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripts
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscript
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
conscripting
U
سربازگیری کردن سرباز وفیفه مشمول
kalendar
U
تقویم گاه نما
appraisal
U
تقویم ارزیابی کردن
clock calendar board
U
تخته ساعت / تقویم
appraisement
U
تقویم و ارزیابی مال
estimation
U
پیش بینی تقویم
estimations
U
پیش بینی تقویم
appraisals
U
تقویم ارزیابی کردن
misestimate
U
بناحق تقویم کردن
misvalue
U
اشتباها تقویم کردن
anno hegirae
U
مطابق تقویم هجری
September
U
نهمین ماه تقویم مسیحی
appraises
U
تقویم کردن تخمین زدن
evaluations
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluation
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
appraise
U
تقویم کردن تخمین زدن
appraising
U
تقویم کردن تخمین زدن
appraised
U
تقویم کردن تخمین زدن
the house was highly rated
U
خانه رازیاد تقویم کردند
Persian
[Iranian ]
calendar
U
گاه شماری ایرانی
[تقویم فارسی]
undervaluation
U
تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
appraising
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
synthesis
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
appraises
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
syntheses
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
appraise
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
sidekick
U
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekicks
U
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
clearance in ward
U
گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
personal
U
امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
entry
U
نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
Schedule+
U
برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
military testament
U
وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
exclusion clause
U
مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
to fall under anything
U
مشمول چیزی شدن جزوچیزی درامدن یاداخل شدن
workgroup
U
برنامهای که طوری طراحی شده که چندین کاربر استفاده کنند تا کارایی بالا رود. مثل تقویم یا زمان بند
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
sensible
U
قابل درک قابل رویت
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
implicated
U
گرفتار کردن مشمول کردن
implicates
U
گرفتار کردن مشمول کردن
implicating
U
گرفتار کردن مشمول کردن
implicate
U
گرفتار کردن مشمول کردن
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
tax
U
مالیات
taxation
U
مالیات
taxed
U
مالیات
Scot
U
مالیات
taxes
U
مالیات
impost
U
مالیات
cess
U
مالیات
gabel
U
مالیات
gabelle
U
مالیات
tithing
U
مالیات ده یک
sess
U
مالیات
income tax
U
مالیات بر درامد
income taxes
U
مالیات بر درامد
levying
U
وصول مالیات
levying
U
وضع مالیات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com