Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lawful
U
مشروع شرعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
get round the law
U
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن
canonical
U
شرعی
religious
U
شرعی
legal
U
شرعی
legal
U
شرعی قضایی
canonicity
U
شرعی بودن
canonicity
U
جواز شرعی
sutra
U
حکم شرعی
juridical
U
قانونی شرعی
justifiability
U
جواز شرعی
local apparent noon
U
فهر شرعی
ordinace
U
دستور شرعی
repudiation
U
طلاق شرعی
prsbytery
U
دادگاه شرعی
judicial
U
شرعی وابسته بدادگاه
adopting the opinion
U
تقلید در مسائل شرعی
established church
U
کلیسای قانونی و شرعی
judiciary
U
شرعی وابسته بدادگاه
To give it an appearance ( a semblance ) of leagality . To ligitimize something .
U
کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
relative impediment
U
محظور شرعی برای عروسی
play a legal trick
U
کلاه شرعی سر چیزی گذاشتن
canonizing
U
درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonizes
U
درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonized
U
درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonize
U
درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonising
U
درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonises
U
درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
canonised
U
درزمره مقدسان شمردن شرعی کردن
Talmud
U
مجموعه قوانین شرعی وعرفی یهود
get round the law
U
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
exegeses
U
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegesis
U
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
ill gotten
U
نا مشروع
legal
U
مشروع
rightful
U
مشروع
licit
U
مشروع
legitmate
U
مشروع
legitimated
U
مشروع
legitimate
U
مشروع
illegal
U
نا مشروع
loyal
U
مشروع
lawful
U
مشروع
legitimates
U
مشروع
legitimating
U
مشروع
lawfully
U
بطور مشروع
legitimizes
U
مشروع کردن
legitimization
U
مشروع کردن
legitimizing
U
مشروع کردن
right of self defence
U
حق دفاع مشروع
se defedendo
U
به عذردفاع مشروع
self defence
U
دفاع مشروع
legitimised
U
مشروع کردن
legitimized
U
مشروع کردن
legitimises
U
مشروع کردن
legitimising
U
مشروع کردن
legitimize
U
مشروع کردن
gravy
U
استفاده نا مشروع
legitimate excuse
U
مانع مشروع
fair trade
U
تجارت مشروع
legitimate
U
دارای حق مشروع
dejure
U
مشروع بطورقانونی
legitimating
U
دارای حق مشروع
legitimated
U
مانع مشروع
legitimated
U
دارای حق مشروع
legitimates
U
مانع مشروع
legitimates
U
دارای حق مشروع
legitimating
U
مانع مشروع
legal
U
مشروع حقوقی
legitimate
U
مانع مشروع
illegitimate
U
غیر مشروع
legitimate advantage
U
منفعت مشروع
legit
U
حلال مشروع
legitimate defence
U
دفاع مشروع
legal impediment
U
مانع مشروع
licitly
U
بطور مجاز یا مشروع
illicit
U
نا مشروع مخالف مقررات
legitimately
U
بطور مشروع یا قانونی
u. claims
U
دعاوی غیر مشروع یا ناحق
legitimately
U
به طور مشروع یا قانونی صحیح
legitimist
U
هواخواه اصول سلطنت با حق مشروع یا ارثی
ill gotten
U
با وسایل غیر مشروع بدست امده
legtimize
U
مشروع کردن قانونی کردن
legitimatize
U
قانونی کردن مشروع کردن
real will
U
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com