English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
set to U مشت بازی درگیری
set-to U مشت بازی درگیری
set-tos U مشت بازی درگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
heads up U در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
emergency scramble U درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
engagements U درگیری
contention U درگیری
contentions U درگیری
engagement U درگیری
involvement U درگیری
contretemps U درگیری
brakes U قطع درگیری
braked U قطع درگیری
braking U قطع درگیری
disengagement U قطع درگیری
jaw clutch coupling U درگیری دندانه
brush with the law <idiom> U درگیری با قانون
engagements U درگیری با دشمن
brake U قطع درگیری
rules of engagement U قوانین درگیری
self involvement U خود- درگیری
engagement U درگیری با دشمن
break off position U نقطه قطع درگیری
emergency scramble U درگیری اضطراری هواپیماها
cease engagement U درگیری را قطع کنید
gear in U درگیری دو چرخ دنده
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
coupling U جفت شدگی اتصال درگیری
catalytic U ترغیب کننده دشمن به درگیری
rules of engagement U روشهای درگیری پدافند هوایی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
engagement control U کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
cease engagement U درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
gear arrangment U نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
tactical reconnaissance U براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
gate U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liner U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liners U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
gates U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
fewest U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
igo U علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
bullied U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
few U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bullies U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bully U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullying U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
heading crossing angle U زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
tied on U در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
armed peace U حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
scrambling U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scramble U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
combat U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combated U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combating U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combats U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest) <idiom> U بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
crank starter U درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ
breaching U رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the score U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the game U افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
solitaire U تک بازی
watermanship U اب بازی
solitaires U تک بازی
sportiveŠetc U بازی کن
grey hound U سگ بازی
actions U بازی
plain dealing U بازی
hopscotch U بازی لی لی
gaming U بازی
openness U بازی
patulousness U بازی
game U بازی
partie U بازی
action U بازی
played U بازی
playing U بازی
basics U بازی
plays U بازی
basic U بازی
falconine U بازی
homes U بازی
fun U بازی
clearance U بازی
slackness U بازی
home U بازی
play U بازی
dibasic U دو بازی
combat phase U مرحله درگیری در رزم مرحله رزم
charlatanism U زبان بازی
charlatanry U زبان بازی
choose up game U بازی غیررسمی
sand lot U بازی غیررسمی
charlatanism U چاچول بازی
play therapy U بازی درمانی
playing court U زمین بازی
twiddling U بازی کردن
playact U رل بازی کردن
twiddles U بازی کردن
play away U به بازی گذراندن
twiddled U بازی کردن
playing the board U بازی بر صفحه
twiddle U بازی کردن
chuck farthing U بازی شیریاخط
mountebankery U چاچول بازی
fence U شمشیر بازی
computer game U بازی کامپیوتری
mountebankery U زبان بازی
fences U شمشیر بازی
winners U برنده بازی
misplay U بازی اشتباه
winner U برنده بازی
middle game U وسط بازی
malversation U دغل بازی
pederasty U بچه بازی
off hand game U بازی غیررسمی
off hand game U بازی جنبی
closed game U بازی بسته
cock fighting U خروس بازی
pedophilia U بچه بازی
pederosis U بچه بازی
footballer U فوتبال بازی کن
footballers U فوتبال بازی کن
pederasty or pae U بچه بازی
passive play U بازی غیرفعال
open heartedness U راست بازی
on side U پایان بازی
conjury U شعبده بازی
papistry U پاپ بازی
paraphrasing U بازی با الفاظ
bosh U حقه بازی
box score U حساب بازی
agiotage U سفته بازی
buggery U بچه بازی
actuble U بازی کردن
active sodomy U بچه بازی
acrobatism U ریسمان بازی
rink U میدان یخ بازی
rink U یخ بازی کردن
rinks U میدان یخ بازی
rinks U یخ بازی کردن
paraphrases U بازی با الفاظ
paraphrased U بازی با الفاظ
sodomyh U بچه بازی
basicity U قدرت بازی
miscast U بد بازی کردن
basification U بازی شدن
basic salt U نمک بازی
basic dye U رنگینه بازی
shell game U گردو بازی
sheep's eyes U نظر بازی
basket ball U یکجورتوپ بازی
billiard U بازی بیلیارد
bonefire U اتش بازی
paraphrase U بازی با الفاظ
ropery U طناب بازی
rope dancing U ریسمان بازی
football U بازی فوتبال
pyrotechny U فن اتش بازی
pyrotechnic display U اتش بازی
puppetry U عروسک بازی
puppetry U خیمه شب بازی
puppet show U خیمه شب بازی
pugilism U بوکس بازی
priestcraft U کشیش بازی
popery U پاپ بازی
playing time U مدت بازی
centre game U بازی مرکزی
playing the man U بازی روانی
playing the man U بازی با حریف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com