English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
differentiate U مشتق گرفتن
differentiates U مشتق گرفتن
differentiating U مشتق گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
derive U نتیجه گرفتن مشتق شدن
derives U نتیجه گرفتن مشتق شدن
deriving U نتیجه گرفتن مشتق شدن
Other Matches
anti derivative U ضد مشتق
offshoot U مشتق
offshoots U مشتق
derivative U مشتق
paronym U مشتق
paronymous U مشتق
derivatives U مشتق
parasyntetic U مشتق
formant U مشتق
derive U مشتق شده از
derive U مشتق کردن
parasyntetic U مشتق و مرکب
derives U مشتق کردن
parial derivative U مشتق جزئی
second derivative U مشتق دوم
silicic U مشتق از سیلیس
spiritous U مشتق ازالکل
formative U کلمه مشتق
deriving U مشتق شده از
deriving U مشتق کردن
autologous U مشتق از خود
calcic U مشتق ازاهک
to d. itself U مشتق شدن
diphyletic U مشتق از دو نیا
differentiation U مشتق گیری
derived field U فیلد مشتق
derivations U مشتق گیری
derivation U مشتق گیری
branches U مشتق شدن
branch U مشتق شدن
differentiator U مشتق گیر
derives U مشتق شده از
denominator U مشتق کننده
differential equations U معادلات مشتق
denominators U مشتق کننده
Y' U مشتق ایگرگ [ریاضی]
romanesque U مشتق از زبان لاتین
Y prime U مشتق ایگرگ [ریاضی]
patronymic U مشتق از نام پدر
second derivative U مشتق مرتبه دوم
partial derivative U مشتق جزیی [ریاضی]
deverbative U مشتق شده از فعل
adscititious U مشتق از عامل خارجی
partial derivative U مشتق پاره ای [ریاضی]
analysis U مشتق وتابع اولیه
derived demand U تقاضای مشتق شده
differentiable function U تابع مشتق پذیر [ریاضی]
matronymic U اسم مشتق ازطرف مادر
deverbative U بصورت مشتق استعمال شده
differential equation U معادله متغیر مشتق چیزی
kiosks U مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
chains U مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
chain U مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
embryonic membrane U ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
tartarous U دردی شکل مشتق از درده شراب
thallium U عنصر فلزی مشتق از الومینیوم بعلامت TI
phonrtic drill U مشتق تلفظ ازروی صدای حروف
adrenal U مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
potash U کربنات دو سود مشتق ازخاکستر چوب
denominative U مشتق ازاسم یاصفت موجب تسمیه
kiosk U مشتق از> کوشک فارسی <کلاه فرنگی
acr U پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acro U پیشوندیست مشتق از کلمه یونانیAkro- یاAkr- که بمعنی
acaro U کلمهء پیشوندی است مشتق ازacarus به معنی
epithelioma U غده خوش خیم و یا بدخیم مشتق از بافت مخاطی
aceto U پیشوندی است مشتق ازکلمهء لاتین acetum که به معنی
achromato U کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
tetr U پیشوندیست مشتق از کلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
tetra U پیشوندیست مشتق ازکلمه یونانی بمعنی چهارودارای چهارقسمت واربعه
achromat U کلمات پیشوندی است یونانی مشتق از کلمهء achromatos بمعنی
checks U مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check U مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
checked U مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
pl/m U زبان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از pl/1 برای استفاده در ریزپردازنده ها
rhythm-and-blues U نام نوعی موسیقی مردمی امریکایی که ریتم تند دارد و از آن مشتق شده
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
differentiator U وسیلهای که برون گذاشت ان با مشتق سیگنال درون گذاشت متناسب است
hash U تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها
accumulation U [مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
hash U سیستم کدگذاری مشتق شده از کد ASCII که شماره کدها برای سه حرف اول افزوده می شوند تا عدد جدیدی برای کد hash بدست اید
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
modula U زمان برنامه نویسی سطح بالا مشتق شده از پاسکال که از روشهای برنامه نویسی تابعی و انتزاع داده استفاده میکند
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
corks U گرفتن
wive U زن گرفتن
catch on U گرفتن
unsay U پس گرفتن
to take fast hold of U گرفتن
seizes U گرفتن
takes U گرفتن
encumbering U گرفتن
seized U گرفتن
to lay a wager U گرفتن
seize U گرفتن
encumbers U گرفتن
to nestle oneself U جا گرفتن
withdraw U پس گرفتن
withdraws U پس گرفتن
cork U گرفتن
to shut off U را گرفتن
to station oneself U جا گرفتن
to whisk away or off U گرفتن
situates U جا گرفتن
detracts U گرفتن
detracting U گرفتن
to take up U گرفتن
detracted U گرفتن
deglutinate U گرفتن
detract U گرفتن
to take one's stand U جا گرفتن
resume U از سر گرفتن
situate U جا گرفتن
blind U گرفتن
to take a wife U زن گرفتن
resuming U از سر گرفتن
resumes U از سر گرفتن
tong U گرفتن
resumed U از سر گرفتن
blinds U گرفتن
blinded U گرفتن
situating U جا گرفتن
encumbered U گرفتن
tithes U ده یک گرفتن از
catch U گرفتن
adeem U پس گرفتن
get at U گرفتن
false grip U گرفتن
grab U گرفتن
to addict oneself U خو گرفتن
grabbed U گرفتن
grabbing U گرفتن
grabs U گرفتن
to begin again از سر گرفتن
inclasp U در بر گرفتن
capturing U گرفتن
tithe U ده یک گرفتن از
lay to heart U به دل گرفتن
obturate U گرفتن
capture U گرفتن
captures U گرفتن
infold U در بر گرفتن
holds U گرفتن
raclaim U پس گرفتن
hold U گرفتن
reoccupy U از سر گرفتن
indwell U جا گرفتن
to break in U گرفتن
to bring to a stop U را گرفتن
overtakes U گرفتن
despumate U کف گرفتن از
withdrawal U پس گرفتن
skim U کف گرفتن از
withdrawals U پس گرفتن
to get at U گرفتن
resumption U از سر گرفتن
recapturing U پس گرفتن
recaptures U پس گرفتن
recaptured U پس گرفتن
recapture U پس گرفتن
encumber U گرفتن
devest U گرفتن
skim U گرفتن کف
skimmed U کف گرفتن از
to put a stop to U را گرفتن
overtaken U گرفتن
to call back U پس گرفتن
overtake U گرفتن
to catch a fly U بل گرفتن
skims U گرفتن کف
to catch on U گرفتن
skims U کف گرفتن از
skimmed U گرفتن کف
disesteem U کم گرفتن
to draw back U پس گرفتن
to hunt out U گرفتن
take U گرفتن
acclimatizing U خو گرفتن
accustoms U خو گرفتن
ceasing U گرفتن
ceases U گرفتن
ceased U گرفتن
cease U گرفتن
accompanied U دم گرفتن
accompanies U دم گرفتن
accompany U دم گرفتن
puddles U گل گرفتن
puddle U گل گرفتن
acclimatizes U خو گرفتن
acclimatized U خو گرفتن
acclimatize U خو گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com