Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
canvass
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing
U
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
canvassed
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass
U
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
cabbage
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages
U
کش رفتن رشد پیدا کردن
They have come out with a new gimmick to attract customers .
U
کلک جدیدی برای جلب مشتری پیدا کرده اند
hitch one's wagon to a star
<idiom>
U
دنبال هدف رفتن
To go about ones business.
U
دنبال کار خود رفتن
sink one's teeth into
<idiom>
U
با جدیت دنبال کاری رفتن
to pursue pleasure
U
دنبال خوش گذرانی رفتن
entrain
U
اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
to be after somebody
U
پی
[دنبال]
کسی رفتن
[برای کیفری مجازاتی]
To fetch and varry for someone .
U
دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
coach dog
U
یکجورسگ که برای رفتن دنبال درشکه تربیت میکنند
knocked down
U
کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
charges forward
U
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
to t. a cusomer for goods
U
کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
caveatemptor
U
به معنی " بگذار مشتری حذرکند یا بگذار مشتری موافب باشد "
enjoin
U
سفارش کردن به
enjoining
U
سفارش کردن به
enjoins
U
سفارش کردن به
enjoined
U
سفارش کردن به
economic order quantity
U
کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
indenting
U
سفارش درخواست کردن
indent
U
سفارش درخواست کردن
indents
U
سفارش درخواست کردن
tout
U
مشتری جلب کردن
touting
U
مشتری جلب کردن
accosts
U
مشتری جلب کردن
touted
U
مشتری جلب کردن
touts
U
مشتری جلب کردن
accosting
U
مشتری جلب کردن
accosted
U
مشتری جلب کردن
accost
U
مشتری جلب کردن
order
U
سفارش دادن تنظیم کردن
patronises
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronised
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronize
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronized
U
نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes
U
نگهداری کردن مشتری شدن
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody.
U
سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
coursed
U
:دنبال کردن
pursues
U
دنبال کردن
give chase
U
دنبال کردن
trace
U
دنبال کردن
dogs
U
دنبال کردن
pursued
U
دنبال کردن
dog
U
دنبال کردن
courses
U
:دنبال کردن
pursue
U
دنبال کردن
dogging
U
دنبال کردن
track
U
دنبال کردن
pursuing
U
دنبال کردن
course
U
:دنبال کردن
reopening
U
دنبال کردن
reopen
U
دنبال کردن
chasing
U
دنبال کردن
chases
U
دنبال کردن
chased
U
دنبال کردن
traced
U
دنبال کردن
traces
U
دنبال کردن
reopened
U
دنبال کردن
chase
U
دنبال کردن
tracks
U
دنبال کردن
continues
U
دنبال کردن
continue
U
دنبال کردن
to give chase
U
دنبال کردن
reopens
U
دنبال کردن
tracked
U
دنبال کردن
pursuing
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
to pursue a plan
U
نقشهای را دنبال کردن
stick with
<idiom>
U
دنبال کردن کاری
hunt down
U
دنبال کردن و گرفتن
run close
U
سخت دنبال کردن
careerism
U
دنبال کردن شغل
dog
U
مثل سگ دنبال کردن
dogging
U
مثل سگ دنبال کردن
dogs
U
مثل سگ دنبال کردن
To be on someone trail. To trace someone.
U
رد کسی را دنبال کردن
To follow up (trace) a matter (case).
U
موضوعی را دنبال کردن
to run any one hard
U
کسیرا سخت دنبال کردن
tracks
U
دنبال کردن یک مسیر به درستی
track
U
دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracked
U
دنبال کردن یک مسیر به درستی
follow out
U
اخذ نتیجه دنبال کردن
practise or tice
U
دنبال کردن مشق دادن
to hang on the rear
U
برای حمله دنبال کردن
philander
U
زن بازی کردن دنبال زن افتادن
to keep at some work
U
د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
rungs
U
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run-down
U
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run down
U
تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
reoccupy
U
دنبال کردن دوباره بدست اوردن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
follow through
U
چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
follow up
U
رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
averaged
U
پیدا کردن
gain
U
پیدا کردن
find
U
پیدا کردن
tracks
U
پیدا کردن
to look up
U
پیدا کردن
smell out
U
با بو پیدا کردن
finds
U
پیدا کردن
tracked
U
پیدا کردن
averages
U
پیدا کردن
track
U
پیدا کردن
averaging
U
پیدا کردن
to pick up
U
پیدا کردن
pin point
U
پیدا کردن
to pluck up one's heart
U
دل پیدا کردن
acquire
پیدا کردن
detected
U
پیدا کردن
to search out
U
پیدا کردن
to figure up
پیدا کردن
average
U
پیدا کردن
detect
U
پیدا کردن
gains
U
پیدا کردن
gained
U
پیدا کردن
detects
U
پیدا کردن
detecting
U
پیدا کردن
rompy
U
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompish
U
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
give tongue
U
عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
caveatemptor
U
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
to think out
U
با فکر پیدا کردن
to win fame
U
شهرت پیدا کردن
shields
U
حفاظ پیدا کردن
prove opplicable
U
مصداق پیدا کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن
shield
U
حفاظ پیدا کردن
to take umbra at
U
رنجش پیدا کردن از
to become a necessity
U
لزوم پیدا کردن
to spring a leaguer
U
رخنه پیدا کردن
to take a ply
U
تمایل پیدا کردن
luff
U
لنگر پیدا کردن
preempt
U
حق تقدم پیدا کردن
to work out something
U
حل چیزی را پیدا کردن
take to
U
تمایل پیدا کردن به
in the doghouse
<idiom>
U
مشکل پیدا کردن با
declined
U
شیب پیدا کردن
come to an agreement
U
موافقت پیدا کردن
liaising
U
ارتباط پیدا کردن
liaises
U
ارتباط پیدا کردن
decline
U
شیب پیدا کردن
qualifies
U
شایستگی پیدا کردن
liaised
U
ارتباط پیدا کردن
liaise
U
ارتباط پیدا کردن
declines
U
شیب پیدا کردن
declining
U
شیب پیدا کردن
demonetize
U
تنزل پیدا کردن
touted
U
خریدار پیدا کردن
touting
U
خریدار پیدا کردن
touts
U
خریدار پیدا کردن
equation of payments
U
قاعده پیدا کردن
converges
U
تقارت پیدا کردن
converged
U
تقارت پیدا کردن
converge
U
تقارت پیدا کردن
qualify
U
شایستگی پیدا کردن
dampens
U
رطوبت پیدا کردن
dampened
U
رطوبت پیدا کردن
stammered
U
لکنت پیدا کردن
dampen
U
رطوبت پیدا کردن
stammer
U
لکنت پیدا کردن
stammers
U
لکنت پیدا کردن
tout
U
خریدار پیدا کردن
hade
U
تمایل پیدا کردن
converging
U
تقارت پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy.
U
چاره پیدا کردن
dampening
U
رطوبت پیدا کردن
shocks
U
هول وهراس پیدا کردن
to pick up
U
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
shocked
U
هول وهراس پیدا کردن
wavering
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
shock
U
هول وهراس پیدا کردن
to pick out
U
باگوش پیدا کردن دریافتن
to make the pot boi;
U
معاش خود را پیدا کردن
respiring
U
امید تازه پیدا کردن
deeping of capital
U
عمق پیدا کردن سرمایه
respires
U
امید تازه پیدا کردن
respired
U
امید تازه پیدا کردن
wavers
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
to nerve oneself
U
قوت قلب پیدا کردن
radar trapping
U
اختلال پیدا کردن رادار
wavered
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
read between the lines
<idiom>
U
پیدا کردن مفهوم ضمنی
respire
U
امید تازه پیدا کردن
waver
U
فتور پیدا کردن دو دل بودن
to come to an understanding
U
پیدا کردن سازش پیداکردن
out maneuver
U
برتری مانور پیدا کردن
genealogize
U
شجره کسی را پیدا کردن
to rummage out
U
با جستجوی زیاد پیدا کردن
overmaster
U
مهارت کامل پیدا کردن در
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com