English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
participant observation U مشاهده توام با مشارکت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stealing from a protected palce U سرقت توام با هتک حرز دزدی توام با هتک حرز
partnership U مشارکت
venture U مشارکت
ventured U مشارکت
ventures U مشارکت
incorporation U مشارکت
communion U مشارکت
participation U مشارکت
venturing U مشارکت
partnerships U مشارکت
commoners U مشارکت کردن
anent U در مشارکت با مربوط به
parcenary U هم میراثی مشارکت
incorporative U الحاقی مشارکت
profit-sharing U مشارکت در سود
joins U مشارکت کردن
commonest U مشارکت کردن
profit sharing U مشارکت در سود
common U مشارکت کردن
joined U مشارکت کردن
disaffiliation U عدم مشارکت
join U مشارکت کردن
deed of partnership U قرارداد مشارکت
participation rate U نرخ مشارکت
equity investment U مشارکت در سرمایه
loading participation in profits U هزینههای مشارکت در سود
female participation rate U نرخ مشارکت زنان
throwin U مشارکت کردن افزودن بر
in cahoots with <idiom> U مشارکت مخفیانه با کسی
kick in U مشارکت کردن در سهم دادن در
participated U سهیم شدن در مشارکت کردن
labor participation rate U نرخ مشارکت نیروی کار
participates U سهیم شدن در مشارکت کردن
participate U سهیم شدن در مشارکت کردن
consortiums U ائتلاف بنگاههای اقتصادی مشارکت
consortia U ائتلاف بنگاههای اقتصادی مشارکت
consortium U ائتلاف بنگاههای اقتصادی مشارکت
twin U توام
duad U توام
gemini U توام
biparous U توام زا
mixed U توام
adnate U توام
twinned U توام
gemel U توام
joint U توام
geminate U توام
Participation rates are low compared to international standards. U میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
accompany U توام کردن
accompanies U توام کردن
accompanied U توام کردن
integrate U توام کردن
amalgamated U توام کردن
amalgamate U توام کردن
aluminum coating by spraying amalgamate U توام کردن
geminate U توام کردن
amalgamates U توام کردن
integrated staff U ستاد توام
integrated training U اموزش توام
intergrowth U رویش توام
amalgamating U توام کردن
integrates U توام کردن
integrating U توام کردن
easeful U توام باراحتی
mixed air U توام هوا
mixed graze U توام زمین
twin check U مقابله توام
reatrain U عملکرد توام
twinned U توام کردن
twin U توام کردن
twin check U بررسی توام
deprived U توام با محرومیت
twain U توام دوقلو
integrated defense U پدافند هوایی توام
twin bill U دو مسابقه توام در یک برنامه
work relief U استراحت توام با کار
blizzard U بادشدید توام بابرف
blizzards U بادشدید توام بابرف
hypocritical U توام با تدلیس و تزویر
rainsquall U باران توام باتوفان
charge coupled device U دستگاه توام با بار
effective faith U ایمان توام باعمل
conjugate U درهم امیختن توام
armstand dive U شیرجه توام با بالانس
adnate U مربوط باعضاء تناسلی توام
integrated defense U پدافند ازمناطق توام دفاعی
masque U نمایش توام با موسیقی ورقص
integrated reservoir operation U بهره برداری توام از چندمخزن
to wed one quality to onether U دوصفت راباهم توام کردن
synergy U کار توام اشتراک مساعی
synergism U کار توام ودسته جمعی
kleptolagnia U تحریک جنسی توام با دزدی
High Mass U عشاء ربانی توام با موسیقی وبخور
malicious prosecution U پیگرد یا دستگیری توام با سوء نیت
androgyny U وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
tinged with cnvy U حساسیت امیز توام بارشک یاحسادت
rule of reason U تفسیر قانونی توام با سوء نیت
pleuropneumonia U ذات الجنب توام با سینه پهلو
auxesis U رشد توام باعدم تقسیم یاخته
poll degree U درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
course line shot U مشاهده در خط
seeing U مشاهده
observantion U مشاهده
observation U مشاهده
observations U مشاهده
object lesson U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
object lessons U درسی که با نشان دادن چیزهای موضوع درس توام میشود
observation error U خطای مشاهده
observational techniques U فنون مشاهده
perceptivity U قوه مشاهده
objective U قابل مشاهده
faculty of observation U قوه مشاهده
naturalistic observation U مشاهده طبیعی
twing U مشاهده کردن
observability U مشاهده پذیری
ovservation U قوه مشاهده
beholding U مشاهده کردن
sees U مشاهده کردن
observer U مشاهده کننده
observers U مشاهده کننده
perceiving U مشاهده کردن
perceived U مشاهده کردن
observing U مشاهده کردن
observes U مشاهده کردن
observed U مشاهده کردن
observe U مشاهده کردن
behold U مشاهده کردن
see U مشاهده کردن
beholds U مشاهده کردن
perceive U مشاهده کردن
observational U مبنی بر مشاهده
unseen U مشاهده نشده
objectives U قابل مشاهده
beheld U مشاهده کرده
beheld U مشاهده شده
perceives U مشاهده کردن
apperceive U مشاهده کردن
animadversion U مراقبت مشاهده
vaude U نمایش جوربجور واریته درام کوچکی که توام بارقص واواز باشد
participant observer U مشاهده گر شرکت کننده
perceivable U مشاهده کردنی دیدنی
observed score U نمره مشاهده شده
observational error U خطای مشاهده [ریاضی]
history U صفحاتی که مشاهده شده
perception of an object U مشاهده یا دیدن چیزی
histories U صفحاتی که مشاهده شده
spots U مشاهده کردن گلوله ها
imperceptible U غیر قابل مشاهده
sight the anchor U مشاهده کردن لنگر
observed frequency U بسامد مشاهده شده
a posteriori U مبنی بر تجربه و مشاهده
perception U مشاهده قوه ادراک
spot U مشاهده کردن گلوله ها
perceptions U مشاهده قوه ادراک
perceptiveness U بینایی قوه مشاهده
ovservation U مشاهده رصد کردن
observable quantity U کمیت مشاهده پذیر
empirically U از روی مشاهده و تجربه
indiscernibly U بطور غیرقابل مشاهده
imperceptibly U بطور غیرقابل مشاهده
reviewed U مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviewing U مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviews U مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
identifying U مشاهده کردن شناسایی کنید
identify U مشاهده کردن شناسایی کنید
review U مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
identifies U مشاهده کردن شناسایی کنید
imperceptibility U غیر قابل مشاهده بودن
identified U مشاهده کردن شناسایی کنید
see for oneself U از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
confucion symbols U علاپم کنفسیون که صرفا در فرش چین مشاهده می شود
periscopes U دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscope U دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
incidental images U تصویرهایی که مشاهده انهانتیجه تاثیراتی است که ازچشم ناپدیدگشته اند
gall U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls U حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
homosphere U قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
melodrama U نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام
melodramas U نمایش توام با موسیقی واوازکه پایانی خوش داشته باشد عشق خوش فرجام
hidden U پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
system follow up U ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
Internet U جستجوگر وب سافت ماکروسافت که در حال حاضر آماده است و به کاربر امکان مشاهده صفحه وب را میدهد
diamonds U شکل موجهای ضربهای که معمولا در جریان خروجی راکتها بصورت لوزیهای پشت سر هم قابل مشاهده است
finder U واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
System Monitor U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
thumbnail U نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
news reader U نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
thumbnails U نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
gastroscope U اسباب معاینه داخلی معده وسیله مشاهده داخل معده
sensing U تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
observers U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observer U نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
high oblique U عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
browses U مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
browsed U مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com