English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
absolute paths U مسیر نسبت به یک مبنا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rise and fall U تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
fastest U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
grooves U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread U طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup U انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail U مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
benchmarks U مبنا
datum U مبنا
grade line U خط مبنا
base line U خط مبنا
radix U مبنا
basis U مبنا
benchmark U مبنا
datum line U خط مبنا
datum deck U پل مبنا
bottom plate U صفحه مبنا
base piece U توپ مبنا
base point U نقطه مبنا
base piece U قبضه مبنا
design speed U سرعت مبنا
base period U زمان مبنا
outline plan U طرح مبنا
bench mark U نشانه مبنا
basic capacity U گنجایش مبنا
base peak U پیک مبنا
base number U عدد مبنا
base mortar U قبضه مبنا
base price U قیمت مبنا
basic price U قیمت مبنا
chart base U چارت مبنا
radix point U نقطه مبنا
basis U مبنا بنیاد
reference cell U پیل مبنا
basis price U قیمت مبنا
basing rate U نرخ مبنا
basic load U بار مبنا
reference electrode U الکترود مبنا
base unit U یکان مبنا
base camp U پایگاه مبنا
base speed U سرعت مبنا
datum U سطح مبنا
radix complement U مکمل مبنا
reference phase U فاز مبنا
reference piece U توپ مبنا
datum plane U افق مبنا
reference point U نقطه مبنا
base rates U نرخ مبنا
flat paint U رنگ مبنا
foundation U پایه مبنا
base address آدرس مبنا
range U منحنی مبنا
ranged U منحنی مبنا
base rates U تعرفه مبنا
base rate U نرخ مبنا
base rate U تعرفه مبنا
base mortar U خمپاره مبنا
base map U نقشه مبنا
ranges U منحنی مبنا
flash color U رنگ مبنا
ranged U تغییر کردن خط مبنا
elevation U تراز از سطح مبنا
base stock control U کنترل موجودی مبنا
range U تغییر کردن خط مبنا
base symbol U علایم قراردادی مبنا
elevations U تراز از سطح مبنا
ranges U تغییر کردن خط مبنا
base line end station U ایستگاه انتهایی خط مبنا
mixed radix notation U نشان گذاری امیخته مبنا
reference line U خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
base circle U هر قسمت اریب از یک سیلندر دایره مبنا
summits U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summit U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route U مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
midcourse guidance U هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
fire lane U مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
steadies U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg U شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadiest U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
trunkair route U مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
sanctuaries U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
plene administravit U بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
reference datum U سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
test piece U توپ مبنا یا توپ نمونه درخصلت یابی
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
hexadecimal notation U سیستم اعداد به همراه اعداد مبنا و A تا F
base depot U امادگاه واقع در پایگاه امادگاه مبنا
hex U سیستم اعداد به همراه اعداد مبنا و A تا F
basic ration U جیره مقدماتی جیره مبنا
format U نسبت
relational U نسبت
formats U نسبت
rates U نسبت
respects U نسبت
in respect of U به نسبت
ratio U نسبت
to U تا نسبت به
in relation to U نسبت به
in respect of U نسبت به
proportion U نسبت
quotient U نسبت
cognation U نسبت
kinship U نسبت
in connexion with U نسبت به
proportions U نسبت
rapport U نسبت
towards U نسبت به
in proprotion to U نسبت به
in regard of U نسبت به
in regard to U نسبت به
quotients U نسبت
in the ratio of U به نسبت
than U نسبت به
the rat of to U نسبت دو به سه
rate U نسبت
In the ration lf one to ten . U به نسبت یک به ده
with respect to U نسبت به
as compared to U نسبت به
apropos of U نسبت به
bearing U نسبت
proportional U به نسبت
ratios U نسبت
respect U نسبت
In what proportion ? U به چه نسبت ؟
uncross U نسبت
relation U نسبت
t ratio U نسبت تی
receding leg U شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
impute U نسبت دادن
ascribing U نسبت دادن
imputed U نسبت دادن
feedback ratio U نسبت فیدبک
imputing U نسبت دادن
imputes U نسبت دادن
factor proportion U نسبت عوامل
mole ratio U نسبت مولی
void ratio U نسبت منفذها
voltage ratio U نسبت ولتاژ
water cement ratio U نسبت اب و سیمان
ascribes U نسبت دادن
distribution ratio U نسبت توزیع
ascribe U نسبت دادن
operating ratio U نسبت عملیاتی
ascribed U نسبت دادن
connection U بستگی نسبت
nines complement U متمم نسبت به 9
deposit ratio U نسبت سپرده
connexions U بستگی نسبت
error ratio U نسبت خطا
favouritism U مساعدت نسبت به
one's complement U متمم نسبت به یک
toward U بطرف نسبت به
weight ratio U نسبت وزن
in d. of U با بی اعتنایی نسبت به
absorption ratio U نسبت جذب
hit ratio U نسبت اصابت
abundance ratio U نسبت فراوانی
acidity coefficient U نسبت اکسیژن
oxygen ration U نسبت اکسیژن
activity ratio U نسبت فعالیت
imputable U نسبت دادنی
image ratio U نسبت تصویر
impedance ratio U نسبت امپدانس
abundance U نسبت فراوانی
visibility U نسبت دید
impluse ratio U نسبت ایمپولز
impluse ratio U نسبت ضربه
imputation U نسبت دادن
inverse ratio or proportion U نسبت معکوس
inverse ratio U نسبت معکوس
ionic ratio U نسبت یونی
advalorem U به نسبت قیمت
affine U نسبت سلبی
aspect ratio U نسبت صفحه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com