English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
operational route U مسیر عملیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
current operating allowance U سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
fasted U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest U سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes U مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
groove U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread U طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
switched network backup U انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
grooves U خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion U دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail U مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
operational code U کد عملیاتی
operational U عملیاتی
operation code U کد عملیاتی
operating U عملیاتی
operations code U کد عملیاتی
endurance U برد عملیاتی
operating weight U وزن عملیاتی
operational route U جاده عملیاتی
operating ratio U نسبت عملیاتی
operating speed U سرعت عملیاتی
operational reserve U احتیاط عملیاتی
mission load U اماد عملیاتی
operations code U رمز عملیاتی
operational research U تحقیق عملیاتی
operationalism U عملیاتی نگری
operating temperature U دمای عملیاتی
throughput U توان عملیاتی
operating expenses U مخارج عملیاتی
operating staff U کارمندان عملیاتی
operating loss U زیان عملیاتی
operating cost U مخارج عملیاتی
operating cost U هزینه عملیاتی
operating profit U سود عملیاتی
operating budget U بودجه عملیاتی
preoperational U پیش عملیاتی
operational reserve U ذخیره عملیاتی
operational readiness U امادگی عملیاتی
cruising range U برد عملیاتی
concept of operation U تدبیر عملیاتی
component operation U عناصر عملیاتی
operation map U نقشه عملیاتی
operation research U پژوهش عملیاتی
operational headquarters U ستاد عملیاتی
incidents U حادثه عملیاتی
action parameters U پارامترهای عملیاتی
incident U حادثه عملیاتی
operation order U دستور عملیاتی
operation overlay U کالک عملیاتی
element U عنصر عملیاتی
elements U عنصر عملیاتی
operational costs U هزینههای عملیاتی
operational problems U مسائل عملیاتی
operational management U مدیریت عملیاتی
functional specification U مشخصه عملیاتی
flowchart U شمای عملیاتی
operating ratio U نرخ عملیاتی
operational environment U محیط عملیاتی
operational definition U تعریف عملیاتی
staging area U منطقه عملیاتی
operation annexes U پیوستهای عملیاتی
midcourse guidance U هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
transit route U مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summits U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summit U حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
operational performance category U طبقه امادگی عملیاتی
operational performance category U امادگی عملیاتی از طبقه
operational amplifier U تقویت کننده عملیاتی
operational command U فرماندهی از نظر عملیاتی
actions U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
scheme of command U طرح عملیاتی یکان
mission load U بار مبنای عملیاتی
functional units of a computer U واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
fleet operating base U پایگاه عملیاتی ناوگان
effective through put U توان عملیاتی موثر
radius of action U برد عملیاتی هواپیما
operational weapon U جنگ افزار عملیاتی
commander's concept U تدبیر عملیاتی فرمانده
action U کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
standing operating procedures U روش جاری عملیاتی
zeroed out U غیر عملیاتی شدن یکان
chopped U تعویض کنترل عملیاتی یکانها
base of operations U پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
game cycle U دورههای عملیاتی بازی جنگ
chop U تعویض کنترل عملیاتی یکانها
not operationally ready U غیر اماده ازنظر عملیاتی
base of trajectory U تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
node U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes U ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane U مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
sequential U عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
change of operation control U تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
present work U عملیاتی که اکنون انجام شده است
operationally ready U حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
alternate escort operating base U پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
sops U رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sop U رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
routing U عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
radiological operations U عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
monadic U مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
rated through put U ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
target offset methode U روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
dog leg U شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadied U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
cold rolling U عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
trunkair route U مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
process bound U برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
fix U 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fixes U 1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
counter revolution U عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
atomic U 1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
unmodified instruction U دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
simulation U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations U عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
finder U عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
Perl U برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
niladic U مربوط است به عملیاتی که برای ان هیچ عملوندی مشخص نشده است
availability factor U ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
commissions U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
parkerizing U عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
operation U عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
flight ration U جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
automonitor U ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
function key U کلید عملیاتی کلید تابعی
receding leg U شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
ripple through carry U عملیاتی که رقم نقلی خروجی از جمع و رقم نقلی ورودی ایجاد کند
alignments U مسیر
airt U مسیر
alignment U مسیر
orbits U مسیر
orbit U مسیر
runs U مسیر
point U مسیر
paths U مسیر
streets U مسیر
route U مسیر
orbited U مسیر
lanes U مسیر
track U مسیر
traversing U مسیر
traverses U مسیر
traversed U مسیر
traverse U مسیر
run U مسیر
street U مسیر
trajectory U مسیر
lane U مسیر
way U مسیر
tracks U مسیر دو
tracks U مسیر
tracked U مسیر دو
routes U مسیر
tracked U مسیر
track U مسیر دو
trajectories U مسیر
courses U مسیر
buses U مسیر
bused U مسیر
bus U مسیر
locations U جا مسیر
direction U مسیر
location U جا مسیر
unibus U تک مسیر
flowline U خط مسیر
traded U مسیر
trade U مسیر
course U مسیر
coursed U مسیر
travels U مسیر
circuit U مسیر
circuits U مسیر
enroute U در مسیر
path U مسیر
bussing U مسیر
busses U مسیر
bussed U مسیر
busing U مسیر
travel U مسیر
traveled U مسیر
multiprocessor U عملیاتی که هر پردازنده در سیستم چند پردازنده با بخشی از یک یا چند پردازنده دیگر کار میکند
motordrome U پیست یا مسیر
bypassed U مسیر جنبی
bypassed U مسیر فرعی
bypass U مسیر جنبی
bypass U مسیر فرعی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com