English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maronite U مسیحی مقیم لبنان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Lebanon U لبنان
Christian U مسیحی
member of christ U مسیحی
christial U مسیحی
Christianity U مسیحی
christianism U دین مسیحی
Christianity U دین مسیحی
unchristian U غیر مسیحی
christianize U مسیحی کردن
evengelist U مبلغ مسیحی
pseudo christian U مسیحی نما
born-again U مسیحی از نوزاده شده
d. year U سال میلادی مسیحی
January U اولین ماه سال مسیحی
YMCA U مخفف باشگاه جوانان مسیحی
YMCAs U مخفف باشگاه جوانان مسیحی
moss trooper U راهزن یا غارتگرمرزی درسده 71 مسیحی
September U نهمین ماه تقویم مسیحی
Gentile U کسی که نه مسیحی و نه کلیمی باشد
Gentiles U کسی که نه مسیحی و نه کلیمی باشد
august U ماه هشتم سال مسیحی که 13 روزاست
YWCA U مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCAs U مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
icon U تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
hospitaler U فرقههای مسیحی که از بیماران ومعلولین پرستاری میکردند
sabbatarian U مسیحی معتقد به تعطیل کار و عبادت در یکشنبه ها
Methodist U فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
icons U تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
Methodists U فرقه مسیحی " متدیست " مومن به این مذهب
reconversion U هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
ikons U تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
the church militant U همه کسانی که در راه دین مسیحی می جنگند
christian era U مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
residents U مقیم
settled U مقیم
in residence U مقیم
resider U مقیم
inmate U مقیم
dweller U مقیم
abider U مقیم
settlers U مقیم
settler U مقیم
inhabitant U مقیم
residing U مقیم
inmates U مقیم
resident U مقیم
domiciled U مقیم
settlor U مقیم
stator U مقیم
termer U مقیم
denizens U مقیم
denizen U مقیم
resident segment U قطعه مقیم
minister resident U وزیر مقیم
residentiary U روحانی مقیم
non resident U غیر مقیم
non resident U مقیم موقتی
to station oneself U مقیم شدن
residentiary U کشیش مقیم
resident program U برنامه مقیم
residing abroad U مقیم خارجه
resident loader U بارکننده مقیم
italiot or ote U مقیم ایتالیا
domiciled in tehran U مقیم تهران
non-residents U مقیم موقتی
non-resident U مقیم موقتی
resides U مقیم شدن
resided U مقیم شدن
reside U مقیم شدن
settles U مقیم کردن
domiciliate U مقیم ساختن
house physician U پزشک مقیم
settle U مقیم کردن
won U مقیم شدن .
sedentary U مقیم دریک جا
non-resident citizen [American E] U شهروند غیر مقیم
expat [colloquial] U شهروند مقیم خارج
to be in residence U مقیم یا ماندنی بودن
house surgeon U جراح مقیم بیمارستان
memory resident program U برنامه مقیم در حافظه
Foreign residents in tehran. U خارجیان مقیم تهران
hosteler U مقیم شبانه روزی
citizen abroad U شهروند مقیم خارج
expatriate U شهروند مقیم خارج
non-resident shareholder U سهامدار غیر مقیم
non-resident alien [NRA] U بیگانه غیر مقیم
first year resident [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
Foundation [junior] house officer [British English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
non-resident partner U شریک غیر مقیم [اقتصاد]
intern [American English] U انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
terminal and stay resident program U برنامه مقیم پایانی ایستا
tsr U برنامه مقیم پایانی ایستا
interns U انترن پزشک مقیم بیمارستان
nonresidency U عدم اقامت غیر مقیم
nonresidence U عدم اقامت غیر مقیم
interning U انترن پزشک مقیم بیمارستان
intern U انترن پزشک مقیم بیمارستان
German expatriates U شهروندهای آلمانی مقیم خارج
conus residents U پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
evangelization U تبلیغ یاموعظه ازروی انجیل ترویج انجیل یادین مسیحی
all saints day U روز کلیهء مقدسین مسیحی روز اول نوامبر
June U ماه ژوئن پنجمین ماه سال مسیحی
martyrology U تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
gregorian calendar U تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
dirty bit U بیت پرچم که توسط برنامههای مقیم حافظه تنظیم شده است .
monitor U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitors U برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
compression U نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
installable device driver U درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
garrison U مقیم کردن مستقر کردن
reside U ساکن بودن مقیم بودن
garrisons U مقیم کردن مستقر کردن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
resides U ساکن بودن مقیم بودن
resident engineer U مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
command.com U در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com