Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ancillary
U
مستخدم بومی مربوط به کلفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
livery
U
مستخدم
employe
U
مستخدم
bedel
U
مستخدم
servitor
U
مستخدم
employee
U
مستخدم
bedell
U
مستخدم
liveries
U
مستخدم
cable weft
U
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
livery
U
لباس مستخدم
man
U
نوکر مستخدم
employe
U
مستخدم زن کارمند
civil servants
U
مستخدم دولتی
mans
U
نوکر مستخدم
domestic
U
مستخدم یاخادمه
civil servant
U
مستخدم کشوری
civil servant
U
مستخدم دولتی
civil servants
U
مستخدم کشوری
retainer
U
ملازم مستخدم
retainers
U
ملازم مستخدم
liveries
U
لباس مستخدم
houseman
U
مستخدم خانه
housemen
U
مستخدم خانه
public servant
U
مستخدم دولت
public servant
U
مستخدم عمومی
employee
U
مستخدم زن کارمند
civil servant
U
مستخدم یا کارمند دولت
civil servants
U
مستخدم یا کارمند دولت
man friday
U
مستخدم یا یارخیلی مفید
beadle
U
مستخدم جزء کلیسا یادانشگاه
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
aboriginals
U
بومی
natives
U
بومی
citizen
U
بومی
aboriginal
U
بومی
indigenous
U
بومی
domestic
U
بومی
native
U
بومی
sympatry
U
هم بومی
vernacular
U
بومی
Aborigine
بومی
endemic
U
بومی
indigene
U
بومی
autochthon
U
بومی
home born
U
بومی
autochthonous
U
بومی
citizens
U
بومی
vernaculars
U
بومی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
naturalizes
U
بومی شدن
naturalizing
U
بومی شدن
indigenous industries
U
صنایع بومی
illyrian
U
بومی ایلیریا
naturalize
U
بومی شدن
naturalising
U
بومی شدن
vernacular
U
زبان بومی
vernaculars
U
زبان بومی
plants indigenous to that soil
U
بومی ان خاک
landsman
U
بومی هم میهن
indigenousness
U
بومی بودن
nativism
U
بومی پرستی
native language
U
زبان بومی
naturalises
U
بومی شدن
domestic
U
رام بومی
Aborigine
گیاه بومی
autecology
U
تک شناسی بومی
blackfellow
U
بومی استرالیا
home made
U
ساخت بومی
endemic wildlife
U
حیات وحش بومی
Gaelic
U
زبان بومی اسکاتلندی
to water
[horses, cattle, etc.]
U
آب دادن
[به جانوران بومی]
indigenously
U
بطور بومی یا ذاتی
come from
<idiom>
U
بومی جایی بودن
sabra
U
اسرائیلی بومی فلسطین
secundine naturam
U
بومی وار خودبخود
Berlin
U
کالسکهی چهارچرخهای که در عقب آن رکابی برای ایستادن یک مستخدم وجود دارد
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
romaic
U
زبان بومی یونان امروز
green mountain boy
U
مرد بومی یا ساکن ورمونت
vernacularism
U
کلمه یا اصطلاح بومی ومحلی
Coptic Church
U
کلیسای بومی مصر و اتیوپی
galicean
U
بومی یا زبان گالیس ولایتی از اسپانیا
aardwolf
U
کفتار بومی جنوب و مشرق افریقا
walkabouts
U
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabout
U
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
Aborigines
U
سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
Analogical architecture
U
[معماری بومی ایتالیا در سال هزار و نهصد و هفتاد]
arrdwolf
U
[حیوانی شبیه کفتار بومی جنوب و شرق آفریقا]
endemic
U
بومی بیماری همه گیربومی مخصوص اب و هوای یک شهر یا یک کشور
Italian Villa style
U
[سبک التقاطی مورد استفاده در قرن نوزدهم بومی ایتالیا]
housemaid
U
کلفت
housemaids
U
کلفت
stockiest
U
کلفت
bonne
U
کلفت
burly
U
کلفت
stocky
U
کلفت
heavy-set
U
کت و کلفت
charwoman
U
کلفت
charwomen
U
کلفت
blobber
U
کلفت
chamberer
U
کلفت
chamber maid
U
کلفت
chambermaid
U
کلفت
chambermaids
U
کلفت
handmaiden
U
کلفت
handmaidens
U
کلفت
biddy
U
کلفت
stockier
U
کلفت
femme de chambre
U
کلفت
tirewoman
U
کلفت
trull
U
کلفت
maidservant
U
کلفت
squatty
U
کلفت
ladys maid
U
کلفت
handmaid
U
کلفت
labrose
U
لب کلفت
molls
U
کلفت
moll
U
کلفت
woman
U
کلفت
servant maid
U
کلفت
thickest
U
کلفت
swabber
U
کلفت
thicker
U
کلفت
thick
U
کلفت
hand maid
U
کلفت
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
stodgy
U
گردن کلفت
pachydermatous
U
پوست کلفت
thickens
U
کلفت ترشدن
ruffians
U
گردن کلفت
hawser
U
طناب کلفت
thick skinned
U
پوست کلفت
box coat
U
پالتوی کلفت
hawsers
U
طناب کلفت
bondwoman
U
کلفت زرخرید
thickens
U
کلفت کردن
thickened
U
کلفت ترشدن
blunt
U
کلفت کردن
roughneck
U
گردن کلفت
baryphonia
U
کلفت صدایی
plank
U
تخته کلفت
poutingly
U
لب کلفت کنان
girl
U
دوشیزه کلفت
ancilla
U
پیشخدمت زن کلفت
yak
U
گاومیش دم کلفت
blunted
U
کلفت کردن
blunter
U
کلفت کردن
bluntest
U
کلفت کردن
thickened
U
کلفت کردن
thicken
U
کلفت ترشدن
thicken
U
کلفت کردن
ruffian
U
گردن کلفت
stiff necked
U
گردن کلفت
girls
U
دوشیزه کلفت
blunts
U
کلفت کردن
blunting
U
کلفت کردن
yaks
U
گاومیش دم کلفت
odalisque
U
کلفت یا صیغه
heavyset
U
کلفت زمخت
impassive
U
پوست کلفت
incrassate
U
کلفت شدن
incrassate
U
کلفت کردن
pachydrmatous
U
پوست کلفت
doubling
U
کلفت ریسی
muslinet
U
مشمش کلفت
waitresses
U
ندیمه کلفت
dumpy
U
گردن کلفت
thickening
U
کلفت سازی
waitress
U
ندیمه کلفت
thick warp
U
نخ تار کلفت
gold foil
U
زرورق کلفت
thickset
U
تنگ کلفت
moppy
U
کلفت بلند
inspissate
U
کلفت کردن
junk board
U
مقوای کلفت
thick weft
U
نخ پود کلفت
hoodman blind
U
گردن کلفت
parlour maid
U
کلفت سرمیز
thick-skinned
U
پوست کلفت
lumpy
U
کلفت ناهنجار تودهای
indurate
U
پوست کلفت کردن
pachyderm
U
جانور پوست کلفت
bullied
U
گردن کلفت گوشت
lumpier
U
کلفت ناهنجار تودهای
bully
U
گردن کلفت گوشت
fly line
U
ریسمان کلفت ماهیگیری
lumpiest
U
کلفت ناهنجار تودهای
moreen
U
پارچه کلفت پردهای
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com