Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
back-seat driver
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers
U
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sorts
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
drive's seat
U
صندلی راننده
car passenger
U
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger
U
مسافر خودرو
[اتومبیل رانی]
sort
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted
U
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort
U
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
page
U
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
paged
U
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
pages
U
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
drones
U
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone
U
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning
U
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droned
U
خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
hen hussy
U
مردیکه زیادبکارهای زنانه وخانگی دخالت میکند
regenerator
U
وسیلهای که در ارتباطات استفاده میشود و سیگنال دریافتی را مرتب میکند و ارسال میکند. و برای گشترش محدوده شبکه به کار می روند
ejection seat
U
صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
fifth wheel
U
جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
griper
U
کسیکه مرتب شکایت میکند
cartridge actuated device
U
وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
sort generator
U
برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
manager
U
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queues
U
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queueing
U
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queued
U
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queue
U
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
managers
U
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
microsoft
U
فکس و پیام های شبکه دریافتی و ارسالی به PL را مرتب میکند
rocking chair
U
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
rocking chairs
U
صندلی تاب صندلی راحتی تکان خور
blackest
U
وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
blacker
U
وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
blacked
U
وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
blacks
U
وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
black
U
وسیلهای که بدون دخالت کاربر کار میکند و کاربر از نحوه کار آن بی خبر است
minor sort key
U
یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
international standards organization
U
سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
formatter
U
سخت تافزار یا نرم افزاری که متن را طبق قواعد مشخصی مرتب میکند
faldstool
U
صندلی تا شو بدون پشتی صندلی راحتی
groundhopper
[British English]
U
طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور
[از خانه]
تیم خود را دیدار میکند.
drivers
U
راننده اتومبیل راننده ارابه
driver
U
راننده اتومبیل راننده ارابه
planner
U
برنامه نرم افزاری که قرار ملاقاتها و جلسههای مهم را ضبط و مرتب میکند به یک روش مط لوب
planners
U
برنامه نرم افزاری که قرار ملاقاتها و جلسههای مهم را ضبط و مرتب میکند به یک روش مط لوب
four by two
U
خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
texts
U
برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
text
U
برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
camp chair
U
صندلی سفری صندلی صحرایی
my chair was next his
U
صندلی من پهلوی صندلی اوبود
supervisors
U
ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
supervisor
U
ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
reference
U
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
references
U
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
merge sorting algorithm
U
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchange
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged
U
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
mail server
U
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
filing
U
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
sorted
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
U
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
externals
U
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
external
U
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
mediacy
U
دخالت
interference
U
دخالت
intervention
U
دخالت
interventions
U
دخالت
bubble sort
U
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
traveler
U
مسافر
travelers
U
مسافر
lodger
U
مسافر
passengers
U
مسافر
peregrinator
U
مسافر
passenger
U
مسافر
roomer
U
مسافر
farer
U
مسافر
pilgrims
U
مسافر
viator
U
مسافر
on the road
U
مسافر
tripper
U
مسافر
trippers
U
مسافر
travellers
U
مسافر
traveller
U
مسافر
pilgrim
U
مسافر
lodgers
U
مسافر
interfered
U
دخالت کردن
meddle
U
دخالت بیجاکردن
interferes
U
دخالت کردن
participate
U
دخالت کردن
interfere
U
دخالت کردن
intervene
U
دخالت کردن
handing
U
دخالت کمک
hand
U
دخالت کمک
meddles
U
دخالت بیجاکردن
meddled
U
دخالت بیجاکردن
intervenes
U
دخالت کردن
participates
U
دخالت کردن
admix
U
دخالت کردن
intervened
U
دخالت کردن
participated
U
دخالت کردن
take part
U
دخالت کردن
to chop in
U
دخالت درگفتگوکردن
to strike in
U
دخالت کردن
meddlesomeness
U
دخالت بیجا
meddling
U
دخالت بیجا
interferential
U
وابسته به دخالت
to have a finger in the pie
U
دخالت کردن
passage money
U
کرایه مسافر
hares
U
مسافر بی بلیط
fares
U
کرایه مسافر
westbound
U
مسافر مغرب
shipper
U
مسافر کشتی
trekker
U
مسافر باگاری
hare
U
مسافر بی بلیط
stowaways
U
مسافر مخفی
wayfarer
U
مسافر پیاده
stow away
U
مسافر قاچاق
stowaway
U
مسافر قاچاق
foot passenger
U
مسافر پیاده
spacemen
U
مسافر فضایی
spaceman
U
مسافر فضایی
wayfarers
U
مسافر پیاده
ganger
U
مسافر پیاده
stowaways
U
مسافر قاچاق
faring
U
کرایه مسافر
stowaway
U
مسافر مخفی
fare
U
کرایه مسافر
fared
U
کرایه مسافر
take part
U
دخالت یا شرکت کردن
wink at
<idiom>
U
اجازه دخالت ندادن
exchange intervention
U
دخالت در بازار ارز
to step in
U
دخالت کردن توامدن
interposition
U
دخالت میانه گیری
dump
U
نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
birds of passage
U
مرغان مهاجریا مسافر
baggage
U
بار و بنهء مسافر
take on
U
مسافر سوار کردن
peregrine
U
ازخارجه امده مسافر
pick up
U
سوار کردن مسافر
to have a finger in every pie
U
درهمه کاری دخالت کردن
intromit
U
دخالت کردن مزاحم شدن
come between
<idiom>
U
درروابط دونفر دخالت کردن
pick up
<idiom>
U
سوارکردن مسافر ،دریافت کردن
waybill
U
خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
mess kit
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
mess gear
U
جعبه فروف سرباز یا مسافر
voyagers
U
مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
voyager
U
مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
taxi stand
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
cabstand
[American E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
limited train
U
قطاریکه یک عده محدودی مسافر می پذیرد
To pick up a passenger.
U
مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
taxi rank
[British E]
U
توقفگاه تاکسی
[برای انتظار مسافر]
repeater
U
وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
administrative landing
U
پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
She's got a finger in every pie.
U
او
[زن]
توی همه چیز دخالت می کند.
[رفتار ناپسند]
automation
U
استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
but for income
U
قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
telesthesia
U
احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه
format
U
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats
U
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
carpetbaggers
U
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
The passenger was admitted into the USA.
U
به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
boat train
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
boat trains
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
carpetbagger
U
تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
drivers
U
راننده
motor man
U
راننده
driver
U
راننده
steersman
U
راننده
driving
U
راننده
the man at the wheel
U
راننده
pilot
U
راننده
impelent
U
راننده
helmsman
U
راننده
helmsmen
U
راننده
wheelman
U
راننده
wheelsman
U
راننده
pilots
U
راننده
piloted
U
راننده
propulsive
U
پیش راننده
power unit
U
پیش راننده
road hog
<idiom>
U
راننده بیابان
truckman
U
راننده کامیون
driver's mate
U
شاگرد راننده
hot shoe
U
راننده زبردست
motorman
U
راننده موتور
drive's cab
U
اطاق راننده
bulldozerer
U
راننده بولدوزر
bus driver
U
راننده اتوبوس
cabman
U
راننده تاکسی
carter
U
راننده گاری
taximan
U
راننده تاکسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com