English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4377 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overtaking sight distance U مسافت دید برای سبقت گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lead curve U خط منحنی گرفتن سبقت درتیراندازی منحنی سبقت توپ
to get the better of U سبقت گرفتن بر
grabbed U سبقت گرفتن
grab U سبقت گرفتن
outdistance U سبقت گرفتن بر
forereach U سبقت گرفتن از
overtake U سبقت گرفتن
outdistanced U سبقت گرفتن بر
grabbing U سبقت گرفتن
grabs U سبقت گرفتن
overtaken U سبقت گرفتن
overtakes U سبقت گرفتن
precess U سبقت گرفتن
outmaneuver U سبقت گرفتن بر
outdistances U سبقت گرفتن بر
outdistancing U سبقت گرفتن بر
best U سبقت گرفتن
overtaken U سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtakes U سبقت گرفتن بر رد شدن از
overtake U سبقت گرفتن بر رد شدن از
anticipate U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
passes U سبقت گرفتن از خطور کردن
passed U سبقت گرفتن از خطور کردن
anticipating U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipates U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipated U پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
pass U سبقت گرفتن از خطور کردن
outfoot U در سرعت سبقت گرفتن بر جلو افتادن از
outpoint U سبقت گرفتن پوان یا نمره بیشتر اوردن از
isolead curve U خط میزان منحنی نقاط هم سبقت در تیراندازی خط نمایش سبقت
wand shoot U مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
linear speed U روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
phoned U تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phone U تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phones U تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
phoning U تلفن یا ماشین برای صحبت با کی در مسافت طولانی
facing distance U مسافت بین نفرات در صف برای سهولت چرخش به اطراف
photo distance U مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
lay up U ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
time distance U مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
mean free for scattering U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
mean free path for attenuation U مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
range scale U طبله برد مقیاس مسافت جدول مسافت
attenuation mean free path U مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
scattering mean free path U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
halving U نیم حباب منطبق شونده درانواع دوربینها و مسافت یابها برای تراز کردن
short international U مسابقهای که هر تیرانداز 03تیر از مسافت 05 متر و 03تیر از مسافت 53 متر و 03تیر از مسافت 52 متر با تیرو کمان می اندازد
range resolution U قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
range section U قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
thick Ethernet U شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
range component U عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
windsor round U مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری و 63تیر از مسافت 05 متری و63 تیر از 04 متری با کمان
ethernet U شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
vehicle stopping distance U مسافت ایست وسیله نقلیه مسافت ایست خودرو
enlist U برای سربازی گرفتن
enlisting U برای سربازی گرفتن
enlists U برای سربازی گرفتن
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
extra cover U پوشش اضافی برای بل گرفتن
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
to run for the bus U برای گرفتن اتوبوس دویدن
darts U پیکان اندازی 2 نفره یا 4 نفره با 3 پیکان در هربار برای هر نفر از مسافت 8 یا 9 متر
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
telescopes U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
move U مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
gig U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
moved U مانوور برای گرفتن نفر جلو
bass bug U حشره برای گرفتن ماهی خاردار
gigs U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
telescope U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
To have design on someone . To malign someone . U برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
to hog <idiom> U بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
moves U مانوور برای گرفتن نفر جلو
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
carry U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
carries U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
carried U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
cp U دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
tampion U توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
carrying U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
prize fight U جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
coincidence range finder U مسافت یاب دوشاخهای مسافت یاب انطباقی
road distance U مسافت روی جاده یا مسافت طی شده از جاده
absorption mean free path U مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
mean free path absorption U مسافت ازاد میانگین در جذب مسافت جذب
dummies U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
dead letter box U فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
bids U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
shut out <idiom> U مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
dummy U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
bid U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
little go U نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
pass pattern U مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
provisor U کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
decoying U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoy U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing U گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
ATC U مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
braids U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
internal wrenching bolt U پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
damping vane U پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
gauging rod U میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
antedates U سبقت
antedate U سبقت
overtaking U سبقت
precession U سبقت
precedence U سبقت
antecedence U سبقت
antedated U سبقت
overtaking lane U خط سبقت
competitive U سبقت جو
transcendence or cy U سبقت
competitiveness U سبقت جو
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
Biomimicry U تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
caban U طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
telemetering U ارزیابی کردن موشکها مسافت سنجی کردن مسافت سنجی
prediction angle U زاویه سبقت
GIVE WAY U سبقت آزاد
transcend U سبقت جستن
passant U سبقت گیر
outguess U سبقت جستن
GIVE WAY U محل سبقت
stadia line U خط انحراف سبقت
lead angle U زاویه سبقت
lateral tell U سبقت عرضی
one-upmanship U یک قدم سبقت
lead U زاویه سبقت
transcends U سبقت جستن
transcending U سبقت جستن
leads U زاویه سبقت
transcended U سبقت جستن
lead pursuit U مسیر سبقت
competition U سبقت جوئی
lead lag relation U رابطه سبقت
leads U سبقت هادی
leads and lags U سبقت ها و تاخیرها
get the start of U سبقت جستن بر
one upmanship U یک قدم سبقت
exceeding U سبقت و پیشی
competitions U سبقت جوئی
lead U سبقت هادی
sofar U سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
overtaking vessel U شناوه سبقت گیرنده
overtaking vessel U ناو درحال سبقت
competition U هم چشمی سبقت جویی
competitions U هم چشمی سبقت جویی
leading line U خط بستن زاویه سبقت به توپ
toget the start of one's rival U بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
one-upmanship U سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
prediction mechanism U دستگاه مدبر یا محاسب سبقت هدف
one upmanship U سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
kinetic lead U سبقت مربوط به شتاب یاانرژی سینتیک
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
to cut brake or beat a r U گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
anticipation U سبقت وقوع قبل از موعد مقرر پیشدستی
to take a sample of blood U گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
lacrosse U بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com