English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 216 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
A hurdle race . U مسابقه دو با مانع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
trial U مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
trials U مسابقه مهارت موتورسواردر مسیر با مانع سه حرکت مجاز در پرشهاو پرتابها درهر دور
chaser U اسب مسابقه با مانع
chasers U اسب مسابقه با مانع
hurdle U مسابقه پرش ازروی مانع
hurdles U مسابقه پرش ازروی مانع
barrier U نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
barriers U نقطه اغاز مسابقه اسبدوانی مانع
deathlon U مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
hurdler U شرکت کننده در مسابقه پرش از مانع
intermediate hurdles U مسابقه دو 004 متر با مانع
jump racing U مسابقه پرش از مانع
shuttle hurdles U مسابقه دو امدادی یا رفت وبرگشت با مانع
shuttle play U مسابقه دو رفت و برگشت امدادی یا با مانع
steeplechasing U مسابقه دو 0003 متر با مانع
Other Matches
hedgehog U مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
hedgehogs U مانع جوجه تیغی شکل نوعی جنگ افزارضد زیردریایی یا مانع ضدزیردریایی
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
hooligans U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan U مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war U مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race U مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
opener U مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
selling plater U اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
crest clearing U محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
dams U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
senior U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors U مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
match play U مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
obstructor U وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
ocant altitude U ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
dragway U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip U مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
quadrangular meet U مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
slaloms U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slalom U مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
ice racing U مسابقه سرعت روی یخ مسابقه روی یخ
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
clogs U مانع
shield U مانع
clogged U مانع
clog U مانع
bar U مانع
handicaps U مانع
balking U مانع
balked U مانع
barriers U مانع
balk U مانع
curtains U مانع
blocks U مانع
balks U مانع
baulked U مانع
barricade U مانع
barricaded U مانع
shields U مانع
barricades U مانع
barricading U مانع
baulks U مانع
baulking U مانع
pull back U مانع
hurdle U دو با مانع
hurdles U مانع
hurdles U دو با مانع
swimmingly U بی مانع
impediment U مانع
impediments U مانع
hurdle U مانع
interference U مانع
stumbling blocks U مانع
pull-back U مانع
pull-backs U مانع
hindrance U مانع
hindrances U مانع
massif U مانع
massifs U مانع
shackle U مانع
shackled U مانع
shackles U مانع
shackling U مانع
stumbling block U مانع
blocked U مانع
repellent U مانع
repellents U مانع
encumbrances U مانع
preventive U مانع
restraints U مانع
restraint U مانع
obstacle U مانع
drawback U مانع
drawbacks U مانع
encumbrance U مانع
hinders U مانع
hindering U مانع
block U مانع
snag U مانع
snagging U مانع
snags U مانع
masking U مانع
crests U مانع
cresting U مانع
crest U مانع
hinder U مانع
hindered U مانع
bars U مانع
in the way U مانع
set back U مانع
hedge U مانع
hedged U مانع
impeditive U مانع
impedimental U مانع
impedient U مانع
hold back U مانع
hedges U مانع
flight U مانع
flight U مانع در دو
obstaele U مانع
preventor U مانع
stop U مانع
dike U مانع
strait jacket U مانع
strait jackets U مانع
barrier U مانع
stopped U مانع
stopping U مانع
dead lock U مانع
handicap U مانع
constraint U مانع
degage U بی مانع
stops U مانع
debarring U مانع شدن
debars U مانع شدن
fettered U قید مانع
hindered U مانع شدن
color line U مانع نژادی
hindering U مانع شدن
obturate U مانع شدن
debar U مانع شدن
fettering U قید مانع
fetters U قید مانع
revokes U مانع شدن
revoked U مانع شدن
debarred U مانع شدن
revoke U مانع شدن
impedes U مانع شدن
impeded U مانع شدن
revoking U مانع شدن
hinder U مانع شدن
impede U مانع شدن
fetter U قید مانع
obstructiveness U مانع آفرینی
legitimating U مانع مشروع
legitimated U مانع مشروع
legitimate U مانع مشروع
obstructions U مانع عایق
obstructions U مانع شدن
obstructions U ایجاد مانع
obstruction U مانع عایق
obstruction U مانع شدن
obstruction U ایجاد مانع
watertight U مانع دخول اب
locked <adj.> <past-p.> U مانع شده
disabled <adj.> <past-p.> U مانع شده
obstructive <adj.> U مانع آفرین
emcumber U مانع شدن
stayed U مانع عصاء
stymies U مانع شدن
stymieing U مانع شدن
stymied U مانع شدن
stymie U مانع شدن
barred <adj.> <past-p.> U مانع شده
barricaded <adj.> <past-p.> U مانع شده
blocked <adj.> <past-p.> U مانع شده
closed <adj.> <past-p.> U مانع شده
antitank obstacle U مانع ضد تانک
intromit U مانع شدن
intermediate hurdle U مانع متوسط
inhibitor U مانع شونده
inhibiter U مانع شونده
incumber U مانع شدن
in the road U مانع راه
imperviable U مانع ازدخول
keep away U مانع شدن
keep back U مانع شدن
letted U مانع شدن
legitimate excuse U مانع مشروع
legal impediment U مانع مشروع
legal impediment U مانع قانونی
stockade U ایجاد مانع
stockades U ایجاد مانع
sound barrier U مانع صوتی
crimped U مانع چروکیدن
hurdler U دونده دو با مانع
deterrent U مانع شونده
covering barrier U مانع پوششی
covering barrier U مانع پوشاننده
class barrier U مانع طبقهای
bulletproof U ضد یا مانع گلوله
acinetic U مانع حرکت
beach obstacle U مانع ساحلی
antisubmarine barrier U مانع ضد زیردریایی
barbette U مانع برج
defilade U حفاظ مانع
deobstruent U رد کننده مانع یا سد
deterrents U مانع شونده
repressive U مانع شونده
crested U مانع دید
high hurle U مانع بلند
gelandesprung U پرش از مانع
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com