Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
action agent
U
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drill sergeant
U
گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
clean up party
U
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
program of targets
U
برنامه هدفها
list of targets
U
لیست هدفها
target dossiers
U
پرونده هدفها
target overlay
U
کالک هدفها
schedule of targets
U
برنامه هدفها
group of targets
U
گروه هدفها
target list
U
لیست هدفها
target system
U
سیستم هدفها
combat cargo officer
U
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
replot data
U
عناصر دوباره بردن هدفها
acoustical surveillance
U
اکتشاف وتجسس هدفها به طریقه صوتی
target information center
U
مرکز جمع اوری اطلاعات هدفها
burn through range
U
مسافتی که رادار در ان میتواند هدفها را کشف کند
flash ranging location
U
تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
trap
U
سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
target offset methode
U
روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
weapon selector
U
مقیاس یا جدول تعیین خسارات اتمی یا میزان دوزدریافتی هدفها
radio range
U
ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
ideologies
U
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ideology
U
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
target selector
U
دوربین انتخاب هدف دوربینی که مخصوص انتخاب هدفها به وسیله توپ است
in charge
<adj.>
U
مسئول
responsible
U
مسئول
answerable
U
مسئول
frankpledge
U
مسئول
accountable
U
مسئول
warden
U
مسئول
liable
U
مسئول
responsive
U
مسئول
responsible
<adj.>
U
مسئول
data administrator
U
مسئول داده ها
custodians
U
مسئول مرموزات
helmsmen
U
مسئول سکان
to hold responsible
U
مسئول کردن
custodians
U
مسئول سرپرست
custodian
U
مسئول سرپرست
custodian
U
مسئول مرموزات
account
U
مسئول بودن
undertaker
U
جواب گو مسئول
That's not my province.
U
من مسئول آن نیستم.
cupola tender
U
مسئول کوره
Not my department.
<idiom>
U
من مسئول نیستم.
to hold responsible
U
مسئول قراردادن
cryptographer
U
مسئول رمز
officer on duty
U
افسر مسئول
undertaking
U
جواب گو مسئول
wagon master
U
مسئول واگن
in charge
<idiom>
U
مسئول بودن
undertakers
U
جواب گو مسئول
purchasing officer
U
مسئول خرید
liable for damages
U
مسئول خسارات
lineman's plier
U
انبردست مسئول خط
issue commissary
U
مسئول توزیع
officer in charge
U
افسر مسئول
authoring system
U
سیستم مسئول
accountable
U
مسئول حساب
supplies officer
U
مسئول مواد
furnace attendant
U
مسئول کوره
helmsman
U
مسئول سکان
furnace man
U
مسئول کوره
data base administrator
U
مسئول پایگاه داده ها
anchor detail
U
نفرات مسئول لنگر
irresponsibly
U
بطور غیر مسئول
officer in charge
U
افسر مسئول اجرا
be to blame
<idiom>
U
مسئول کارزشت بودن
irresponsible
U
غیر مسئول نامعتبر
demolition firing party
U
گروه مسئول انفجارخرج
shipment sponsor
U
مسئول ارسال کالاها
ambulanceman
U
راننده یا مسئول آمبولانس
cryptoguard
U
مسئول حفافت رمز
demolition firing party
U
گروه مسئول تخریب
operations detachment
U
قسمت مسئول عملیات
corespondent
U
مسئول جواب گویی
captain of the top
U
مسئول گروه کار
have a hand in
<idiom>
U
مسئول کاری شدن
courier transfer officer
U
افسر مسئول پیک
tallyman
U
مسئول کنترل محموله
finger in the pie
<idiom>
U
دست داشتن ،مسئول بودن
blast furnaceman
U
مسئول یا متصدی کوره بلند
shipment unit
U
یکان مسئول ارسال کالاها
aircraft guide
U
مسئول هدایت هواپیما درفرودگاه
make one's bed and lie in it
<idiom>
U
مسئول انجام کاری بودن
brakeman
U
مسئول ترمز در تیم لوژسواری
harbour master
U
مسئول بندر متصدی لنگرگاه
tipstaff
U
مامور مسئول زندانیان دردادگاه
company secretary
U
مسئول مالی و حقوقی شرکت
establishing authority
U
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
every man is a for his action
U
هرکس مسئول کردارخویش است
detail officer
U
افسر مسئول گروه بیگاری
range officer
U
افسر مسئول میدان تیر
communication security custodian
U
مسئول وسایل تامین مخابراتی
clock method
U
روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
proponent
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponents
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
courier transfer officer
U
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
self service
U
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
self-service
U
بدون مسئول توزیع سلف سرویس
coordinated procurement assigness
U
شعبه مسئول خرید کلی اماد
ship's serviceman
U
مسئول کارهای دفتری وخدماتی ناو
vouch
U
ضمانت کردن مسئول واقع شدن
mensch
U
[انسان آراسته، بالغ، درستکار و مسئول]
officiant
U
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
burdened
U
مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
interceptor controller
U
افسر مسئول پست استراق سمع
flight sister
U
افسر مسئول بهداشت و تغذیه هواپیما
to blame somebody for something
U
کسی را مسئول کارناقص
[اشتباه ]
کردن
beach unit
U
یکان مسئول اسکله یا خدمات ساحلی
syntheses
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
accountably
U
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
test examiner
U
مسئول ازمایشات مهارت تخصصی و کارایی شغلی
eaves droper
U
مسئول بگوش ایستادن استراق سمع کننده
beach organization
U
یکان مسئول اداره اسکله قسمت ساحلی
general delivery
U
بخشی از ادارهی پست که مسئول اینگونهمراسلات است
section crew
U
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
treasurers
U
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
treasurer
U
مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
air defense artillery controller
U
مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
section gang
U
دسته کارگران مسئول یک قسمت از راه اهن
fcc
U
CommunicationCommision Federalسازمان امریکایی مسئول منظم کردن ارتباطات
dock receipt
U
رسیدی که مسئول لنگرگاه پس ازدریافت کالا صادر میکند
guardship
U
ناو یا کشتی نگهبان یا مسئول گشت زنی دریایی
caveat emptor
U
یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
security specialist
U
فردی که مسئول امنیت فیزیکی مرکز کامپیوتر است
cryptocustodian
U
مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
Would you call the head waiter, please?
U
لطفا ممکن است مسئول سرپیشخدمت را صدا کنید؟
boatswain
U
افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
caveat venditor
U
یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
boatswains
U
افسری که مسئول افراشتن بادبان ولنگر طنابهای کشتی است
communication security custodian
U
مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
guinea pig
U
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pigs
U
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
aided tracking
U
سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
radar tracking
U
تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
custodians
U
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
custodian
U
فرد یا سازمانی که مسئول نگهداری و تعمیر داده ذخیره روی فلاپی دیسک ها
necessity
U
درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
internal telecommunications unions
U
یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
embarkation officer
U
افسر مسئول بارگیری یا سوارشدن افسر نافر سوار شدن ستون
surrogates
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
claims officer
U
افسر رسیدگی به شکایات افسر مسئول تنظیم ادعانامه ها
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
disclaimers
U
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimer
U
عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
unaccountably
U
غیر مسئول غیر قابل توصیف
unaccountable
U
غیر مسئول غیر قابل توصیف
support command
U
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
range section
U
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
custodial guard
U
گروه محافظین ندامتگاه نگهبان ندامتگاه مسئول ندامتگاه
releasing officer
U
افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
tactical air controler
U
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
demolition guard
U
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
implied trust
U
امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
gregorian calendar
U
تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
without recourse
U
عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
almanacs
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacks
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanac
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
interpretations
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretation
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
aeromedical unit
U
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
interpretable
U
قابل تفسیر تفسیر بردار
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
calender
U
تقویم
calendar
U
تقویم
desktop
U
تقویم
evaluation
U
تقویم
rating
U
تقویم
appraisals
U
تقویم
valuation
U
تقویم
evaluations
U
تقویم
ratings
U
تقویم
appraisal
U
تقویم
calendars
U
تقویم
valuations
U
تقویم
estimating
U
تخمین تقویم
estimates
U
تخمین تقویم
julain date
U
تقویم ژولین
assessments
U
تقویم براورد
evaluated
U
تقویم کردن
value
U
تقویم کردن
values
U
تقویم کردن
valuing
U
تقویم کردن
calendars
U
تقویم ورزشی
information processing
U
تقویم اخبار
ephermeris
U
تقویم نجومی
ephemeris
U
تقویم نجومی
calendar
U
تقویم ورزشی
assessment
U
تقویم براورد
estimated
U
تخمین تقویم
address calendar
U
تقویم نجومی
appraiser
U
تقویم کننده
assess
U
تقویم کردن
evaluating
U
تقویم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com