Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 123 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
i overpaid him for his work
U
مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i paid his d. wages
U
مزد او را انچه لازم بود دادم
he has a rushing business
U
کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
I asked for ...
من سفارش ... را دادم.
i warned him of danger
U
او را از خطراگاهی دادم
i gave him some others
U
چندتای دیگر به او دادم
i paid the debt plus interest
U
بدهی را با بهره ان دادم
i gave the beggar one rial
U
یک ریال به ان گدا دادم
i lost the train
U
قطار را از دست دادم
i took up where he left
U
از جایی که او ول کرد من ادامه دادم
That's not what I ordered.
آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
I asked for the child.
من یک برای بچه سفارش دادم.
i gave it a slight press
U
انرا کمی فشار دادم
I asked for a small portion.
من یک پرس کوچک سفارش دادم.
i assured him of that
U
به او در این باره اطمینان دادم
i lent him what money i had
U
هرچه پول داشتم به او وام دادم
I clinched a lucrative deal.
U
معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
i did that last
U
ان کار را اخر از همه انجام دادم
I listend but heard nothing .
U
گوش دادم ولی چیزی نشنیدم
all that property
U
تمام ان دارایی یامال داازدست دادم
i parted from
U
تمام ان دارایی یا مال را ازدست دادم
whatever
U
انچه
that which
U
انچه
whatever
U
هر انچه
I missed the connection.
U
من اتوبوس
[قطار هواپیمای]
رابط را از دست دادم.
i floored the paper
U
پاسخ همه پرسشهایی را که در کاغذ بود دادم
i swore him to secrecy
U
او را سوگند دادم که راز راپوشیده نگاه دارد
he is on his legs
U
کارش دایراست
i lost my friends
U
دوستان خود را از دست دادم دوستانم از من جدا شدند
I did the work ,but he got the credit.
U
کار رامن انجام دادم ولی امتیازش ر ااوگرفت
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction.
U
د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
i lent him what money i had
U
انچه پول ...
oive such as you have
U
انچه که داریدبدهید
as for as i know
U
انچه من میدانم
so far as
U
تا ان اندازه که انچه
as far as i can see
U
انچه من می فهمم
for a iknow
U
انچه من می دانم
for aught i know
U
انچه من میدانم
as far as in me lies
U
انچه از من بر می اید
what
U
هرچه انچه
He is attentive to his work .
U
متوجه کارش است
He is completely absorbed by his business.
U
کاملاجذب کارش است
he prospered in his business
U
کارش بالا گرفت
the needful
U
انچه باید کرد
more than needs
U
بیش از انچه بایسته
pitcherful
U
انچه دریک سبوجابگیرد
makefast
U
انچه قایق را به ان میبندند
ties of friendship
U
انچه دوستی اقتضامیکند
he did his level best
U
انچه از دستش برامدکرد
purview of a book
U
انچه کتابی فرامیگیرد
penful
U
انچه در یک قلم جا گیرد
He eventually landed in prison .
U
عاقبت کارش بزندان کشید
He is unpredicateble. He acts haphazardly.
U
کارش حساب وکتابی ندارد
he drives a roaring trade
U
کارش خوب گرفته است
Let the secretary get on with it .
U
بگذارید منشی کارش را بکند
the requirements of the law
U
انچه درقانون قید شده
my recollectio of it is
U
انچه من بیادمی اورم اینست
do the necessary
U
انچه باید کرد بکنید
so far as i can guess
U
انچه من میتوانم حدس بزنم
out of sight out of mind
U
از دل برود هر انچه از دیده برفت
i did all in my power
U
انچه در توانم بود کردم
my sentiment toward him
U
انچه من راجع باواحساس میکنم
cartful
U
انچه دریک گاری جا بگیرد
capful
U
انچه دریک کلاه جابگیرد
layered
U
انچه مربوط به لایه ها باشد
it purports that
U
انچه از این فهمیده میشوداین که .....
fastest
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fasted
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
get off one's butt
<idiom>
U
سرش شلوغه کارش شروع شده
fasts
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
fast
U
که کارش را خیلی سریع انجام میدهد
the document purports that
U
انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
bound
U
انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
redefinable
U
انچه مجددا قابل تعریف است
whatsoe'er
U
هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
he undid what i had done
U
انچه من رشته بودم او پنبه کرد
penny worth
U
انچه برابر یک پنی میتوان خرید
wine cooper
U
کسیکه کارش جادادن یافروختن باده است
melodramatist
U
کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
I have no fault to find with his work .
U
از کارش هیچ عیبی نمی توان گرفت
he prospered in his business
U
در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
whaterer
U
هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
fortuitism
U
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
what you see is what you get
U
انچه می بینید همان است که بدست می اورید
findings
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
finding
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
i speak under correction
U
انچه می گویم ممکن است درست نباشد
boat train
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
He'll never get anywhere.
U
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
boat trains
U
ترنی که کارش بردن مسافر به لنگرگاه کشتیها است
paintress
U
زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
pawn broker
U
کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
chimney sweep
U
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
to get in somebody's way
U
مانع کردن کسی
[چیزی]
که بتواند کارش را انجام دهد
dynamic
U
زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
ringman
U
کسیکه دراسب دوانی کارش شرط بندی بامردم است
dynamically
U
زیر برنامهای که هر با که فراخوانی میشود باید کارش مشخص شود
chimney sweeps
U
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
fortuist
U
کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
nemo dat quod non habet
U
هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
He'll never amount to anything.
<idiom>
U
او
[مرد]
هیچوقت موفق نمی شود.
[در زندگیش یا کارش]
[اصطلاح روزمره]
crammer
U
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
the inquisition
U
دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
piecer
U
درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
bill poster
U
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
quantum meruit
U
هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
bill posters
U
کسی که کارش چسباندن پوستر و آگهی بر دیوار و تابلوهای اعلانات است
industrial union
U
اتحادیهای که هر نوع کارگر بدون توجه به کارش میتواند در ان عضو باشد
daemon
U
در سیستم unix برنامهای که کارش را بدون دانستن کاربر خودکار انجام میدهد
air man
U
کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
breach of trust
U
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
First come first served.
U
هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
Bounty hunter
U
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
knife boy
U
خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
rattening
U
محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
he was p in his business
U
خوب بود کارش رونق گرفته بود
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
whateer
U
هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
lapful
U
به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
letter of recall
U
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
halfpennyworth
U
انچه به نیم پنی خریده شود ارزش نیم پنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com