Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
centralist
U
مرکز گرای
centralists
U
مرکز گرای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transit bearing
U
گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
medical assemblage
U
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal
U
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center
U
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark
U
علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center
U
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
skeptic
U
شک گرای
halophile
U
ابشور گرای
back azimuth method
U
گرای وارونه
ruralist
U
روستا گرای
saprophytic
U
پوده گرای
theocentric
U
خدا گرای
militarists
U
جنگ گرای
segregationist
U
جدایی گرای
separatist
U
جدا گرای
materialist
U
ماده گرای
theist
U
یزدان گرای
materialists
U
ماده گرای
grid azimuth
U
گرای شبکه
grid bearing
U
گرای شبکه
feudal
U
تیول گرای
solipsist
U
نفس گرای
assumed azimuth
U
گرای فرضی
militarist
U
جنگ گرای
relative bearing
U
گرای نسبی
communalist
U
اشتراکی گرای
pragmatist
U
مصلحت گرای
pneumotropic
U
ریه گرای
lipophilic
U
چربی گرای
photophilic
U
نور گرای
oxyphile
U
اسید گرای
oxyphil
U
اسید گرای
socialist
U
جامعه گرای
socialists
U
جامعه گرای
magnetic azimuth
U
گرای مغناطیسی
progressivist
U
پیشرفت گرای
compass azimuth
U
گرای مغناطیسی
capitalist
U
سرمایه گرای
capitalists
U
سرمایه گرای
nudist
U
برهنگی گرای
egalitarian
U
تساوی گرای
extroverts
U
برون گرای
extrovert
U
برون گرای
heliotrope
U
افتاب گرای
incalescent
U
گرما گرای
compass direction
U
گرای مغناطیسی
meliorist
U
بهبود گرای
dermotropic
U
پوست گرای
impressionists
U
برداشت گرای
realists
U
راستین گرای
equalitarian
U
تساوی گرای
structuralist
U
ساخت گرای
structuralists
U
ساخت گرای
supremacist
U
برتری گرای
supremacists
U
برتری گرای
realistic
U
تحقق گرای
realistic
U
راستین گرای
realistically
U
تحقق گرای
realistically
U
راستین گرای
nationalist
U
ملت گرای
individualist
U
فرد گرای
unitary
U
توحید گرای
sectarian
U
فرقه گرای
impressionist
U
برداشت گرای
realists
U
تحقق گرای
individualists
U
فرد گرای
unitarian
U
توحید گرای
ultramodernist
U
فرانو گرای
realist
U
تحقق گرای
doctrinaire
U
ایین گرای
realist
U
راستین گرای
nationalists
U
ملت گرای
true azimuth
U
گرای حقیقی
escapist
U
گریز گرای
escapists
U
گریز گرای
evolutionist
U
فرگشت گرای
visionaries
U
الهامی رویا گرای
visionary
U
الهامی رویا گرای
regionalist
U
منطقهای ناحیه گرای
corrected azimuth
U
گرای تصحیح شده
hygrophyte
U
گیاه رطوبت گرای
reactionaries
U
مخالفت گرای بی منطق
regionalistic
U
منطقهای ناحیه گرای
reactionary
U
مخالفت گرای بی منطق
azimuth angle
U
زاویه گرای نجومی هواپیما
compass azimuth
U
گرای قطب نمای کشتی
true azimuth
U
سمت حقیقی گرای جغرافیایی
back azimuth method
U
گرای معکوس در اخراج اشعه
azimuth
U
گرای نجومی راس القدم
closing azimuth error
U
اشتباه گرای بستن پیمایش
imperialistic
U
استعمار گرای بهره جویانه
traditionalist
U
پیرو روایات وسنن سنت گرای
traditionalists
U
پیرو روایات وسنن سنت گرای
layihg azimuth
U
گرای روانه کردن لوله توپ
conversion angle
U
زاویه تبدیل گرای مسیر ناو
quixotic
U
ارمان گرای وابسته به دان کیشوت
gyroscope
U
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscopes
U
وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
militarists
U
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
militarist
U
ارتش گرای هواخواه توسعه یا سیاست نظامی
ozone
U
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
introverts
U
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introvert
U
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
steer
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steered
U
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon
U
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
azimuth deviation
U
اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
isocentre
U
هم مرکز
meddles
U
مرکز
meddled
U
مرکز
meddle
U
مرکز
middle
U
مرکز
middles
U
مرکز
intermediate exchange
U
مرکز
centred
U
مرکز
centre
U
مرکز
centre forward
U
مرکز
station
U
مرکز
centers
U
مرکز
stationed
U
مرکز
centered
U
مرکز
stations
U
مرکز
heart
U
مرکز
concentric
U
هم مرکز
center
U
مرکز
center line
U
خط مرکز
acentric
U
بی مرکز
omphalos
U
مرکز
hearts
U
مرکز
center of lift
U
مرکز برا
county seat
U
مرکز بخشداری
contrifuge
U
گریز از مرکز
concentric cable
U
کابل هم مرکز
center drill
U
مته مرکز
center of mass
U
مرکز هدف
center gage
U
مرکز سنج
center of distribution
U
مرکز پخش
center of dispersion
U
مرکز پراکندگی
center mark
U
مرکز سوراخ
chiral center
U
مرکز کایرال
center of gravity
U
مرکز ثقل
concentrically
U
باداشتن یک مرکز
cost center
U
مرکز هزینه زا
computing center
U
مرکز محاسبات
center of mass
U
مرکز جرم
centre of crest circle
U
مرکز خمیدگی
centre of pressure
U
مرکز فشار
centrifugal
U
گریزنده از مرکز
coaxial cable
U
سیم هم مرکز
coaxial cable
U
کابل هم مرکز
centrifugal
U
فرار از مرکز
civic centre
U
مرکز شهر
centroid
U
شبه مرکز
centroid
U
مرکز ثقل
centrifugal
U
مرکز گریز
centroid
U
مرکز جرم
centripetal
U
مرکز گرا
centripetal
U
مایل به مرکز
centrifugal
U
گریز از مرکز
communication center
U
مرکز مخابرات
centre of activities
U
مرکز عملیات
center of pressure
U
مرکز فشار
center of resistance
U
مرکز مقاومت
center of symmerty
U
مرکز تقارن
symmerty center
U
مرکز تقارن
center punch
U
مرکز سوراخ
center punch
U
مرکز منگنه
center sleeve
U
مرکز مجوف
central city
U
مرکز شهر
central control panel
U
مرکز کنترل
computer center
U
مرکز کامپیوتر
central office
U
مرکز تلفن
central tendency
U
تمایل به مرکز
center web
U
مرکز چرخ
cryptocenter
U
مرکز رمز
telephore e.
U
مرکز تلفن
surrending the centre
U
تفویض مرکز
subscriber's station
U
مرکز مشترک
subcentral
U
نزدیک مرکز
speech center
U
مرکز گویایی
sodom
U
مرکز فساد
sleep center
U
مرکز خواب
signal center
U
مرکز پیام
signal center
U
مرکز مخابرات
shopping center
U
مرکز فروش
sensorium
U
مرکز احساس
training center
U
مرکز اموزش
school center
U
مرکز اموزش
rhinencephalon
U
مرکز شامه
respiratory center
U
مرکز تنفسی
reserve center
U
مرکز احتیاط
theocentric
U
خدا مرکز
toll exchange
U
مرکز تلفن
urban centre of a community
U
مرکز شهرک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com