English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
communication center U مرکز مخابرات
signal center U مرکز مخابرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
area signal center U مرکز مخابرات منطقه
Other Matches
communication operation instructions (co U دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
medical assemblage U مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal U با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center U مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center U مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
electric communication U مخابرات
communication U مخابرات
interphone U مخابرات داخلی
intercoms U مخابرات داخلی
telecommunications U مخابرات تلگرافی
subscriber line U خط مشترک [مخابرات]
signal corps U رسته مخابرات
data link U محور مخابرات
marking panel U پرده مخابرات
signal panel U پرده مخابرات
signal communications U ارتباط و مخابرات
signal bridge U پل مخابرات ناو
signal axis U محور مخابرات
telecommunication network U شبکه مخابرات
telecommunication technique U تکنیک مخابرات
communication U ارتباط و مخابرات
intercom U مخابرات داخلی
telecommunication traffic U ترافیک مخابرات
radiographic U مخابرات رادیویی
panel code U کد پرده مخابرات
transmission U مخابره مخابرات
transmission U مخابرات ارسال
transmissions U مخابره مخابرات
transmissions U مخابرات ارسال
signal corps U قسمت مخابرات
communication engineering U مهندسی مخابرات
signaled U رسته مخابرات
communications U ارتباط و مخابرات
communication receiver U گیرنده مخابرات
communication technician U تکنیسین مخابرات
panel U پرده مخابرات
signal U رسته مخابرات
communication theory U تئوری مخابرات
panels U پرده مخابرات
signalled U رسته مخابرات
communication engineer U مهندس مخابرات
panel U پرده شبکه مخابرات
intercommunication U مخابرات داخلی یکان
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
helio U ایینه ویژه مخابرات
signal operation instruction U دستور کار مخابرات
communication and electronics U رسته مخابرات و الکترونیک
panels U پرده شبکه مخابرات
communication chief U رئیس مخابرات یکان
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
master station U پست اصلی مخابرات
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
strangle U در مخابرات یعنی دستگاه
intercept U نفوذکردن در شبکه مخابرات
cordless [cordless telephone] U تلفن بی سیم [مخابرات]
digital subscriber line [DSL] U خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
cordless telephone U تلفن بی سیم [مخابرات]
signalled U علایم مخابراتی مخابرات
cordless phone U تلفن بی سیم [مخابرات]
signaled U علایم مخابراتی مخابرات
signal U علایم مخابراتی مخابرات
intercepted U نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepting U نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercepts U نفوذکردن در شبکه مخابرات
teletypewriter U دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
spring loaded U فنری کلید ناپایدار در مخابرات
sign off U علایم ختم مخابرات یامکالمات
cryptofacility U تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
cordless telephone U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless phone U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
phone extension U شماره تلفن فرعی [مخابرات]
wigway U ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
cordless [cordless telephone] U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
asymmetric digital subscriber line [ADSL] U خط مشترک دیجیتال نامتقارن [مخابرات ]
cryptocompromise U تولید خطر برای مخابرات رمز
radiographs U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
tele communication U مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
radiograph U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
demodulate U از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
loran U تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
lights out U علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
high bit-rate digital subscriber line [HDSL] U خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا [مخابرات ]
teleprinter U تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
phonopore U اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
teleprinters U تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
dial up line U خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
track telling U ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
G. U استاندارد در چند رسانهای و مستقیم مخابرات برای موضوع سیگنال صوتی با پهنای باند a کیلوهرتز که روی کانال ای با فرفیت a کیلوبایت در ثانیه ارسال میشود
axis of signal communication U محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
communication engineering U تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
centre U مرکز
centre forward U مرکز
center U مرکز
middles U مرکز
middle U مرکز
centers U مرکز
center line U خط مرکز
heart U مرکز
stations U مرکز
stationed U مرکز
station U مرکز
centered U مرکز
intermediate exchange U مرکز
isocentre U هم مرکز
acentric U بی مرکز
meddled U مرکز
meddles U مرکز
hearts U مرکز
centred U مرکز
concentric U هم مرکز
omphalos U مرکز
meddle U مرکز
computer center U مرکز کامپیوتر
central city U مرکز شهر
concentrically U باداشتن یک مرکز
central control panel U مرکز کنترل
central office U مرکز تلفن
central tendency U تمایل به مرکز
centre of activities U مرکز عملیات
computing center U مرکز محاسبات
symmerty center U مرکز تقارن
cryptocenter U مرکز رمز
county seat U مرکز بخشداری
center punch U مرکز سوراخ
cost center U مرکز هزینه زا
center punch U مرکز منگنه
center sleeve U مرکز مجوف
center web U مرکز چرخ
contrifuge U گریز از مرکز
centre of crest circle U مرکز خمیدگی
concentric cable U کابل هم مرکز
centre of pressure U مرکز فشار
regional center U مرکز منطقهای
coaxial cable U سیم هم مرکز
centripetal U مایل به مرکز
centripetal U مرکز گرا
centroid U مرکز جرم
centroid U مرکز ثقل
centroid U شبه مرکز
coaxial cable U کابل هم مرکز
carpooling center [American E] U مرکز همسفری
center of symmerty U مرکز تقارن
centrifugal U گریزنده از مرکز
centrifugal U فرار از مرکز
centrifugal U مرکز گریز
centrifugal U گریز از مرکز
civic centre U مرکز شهر
chiral center U مرکز کایرال
sleep center U مرکز خواب
provision center U مرکز توشه
profit centre U مرکز سود
primary center U مرکز اولیه
primary center U مرکز عمده
pivot point U مرکز چرخش
theocentric U خدا مرکز
outskirt U دور از مرکز
operation center U مرکز عملیات
off center U خارج از مرکز
nerve center U مرکز عصبی
mid channel U مرکز کانال
radio centeral U مرکز بی سیم
telephore e. U مرکز تلفن
sodom U مرکز فساد
signal center U مرکز پیام
speech center U مرکز گویایی
subcentral U نزدیک مرکز
subscriber's station U مرکز مشترک
surrending the centre U تفویض مرکز
shopping center U مرکز فروش
sensorium U مرکز احساس
training center U مرکز اموزش
school center U مرکز اموزش
rhinencephalon U مرکز شامه
respiratory center U مرکز تنفسی
reserve center U مرکز احتیاط
message center U مرکز پیام
toll exchange U مرکز تلفن
mass concrete U مرکز جرم
feeding center U مرکز تغذیه
epicenter U مرکز زلزله
cf U بازیکن مرکز
education center U مرکز اموزش
kuk kiwo U مرکز تکواندو
health centre U مرکز سلامتی
documentation center U مرکز اسناد
diffracting center U مرکز پراشنده
data center U مرکز داده
fluid centre U مرکز سیال
head quarters U مرکز فرماندهی
urban centre of a community U مرکز شهرک
mart U مرکز بازرگانی
manual exchange U مرکز دستی
main exchange U مرکز اصلی
wheel center U مرکز چرخ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com