English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 228 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
emporia U مرکز بازرگانی
emporium U مرکز بازرگانی
emporiums U مرکز بازرگانی
mart U مرکز بازرگانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
staple U اساسی مرکز بازرگانی عمده
stapled U اساسی مرکز بازرگانی عمده
stapling U اساسی مرکز بازرگانی عمده
emporia U جای بازرگانی مرکز فروش
emporium U جای بازرگانی مرکز فروش
emporiums U جای بازرگانی مرکز فروش
shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail park U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
mall U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مرکز تجاری [تجارت و بازرگانی]
Other Matches
medical assemblage U مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
centrifugal U با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
provision center U مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center U مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
mercantile U بازرگانی
merchantry U بازرگانی
trading U بازرگانی
mercantile agent U بازرگانی
emporetic U بازرگانی
commercial U بازرگانی
corporate [commercial] <adj.> U بازرگانی
relating to business <adj.> U بازرگانی
for-profit <adj.> U بازرگانی
trade U بازرگانی
commercial <adj.> U بازرگانی
business <adj.> U بازرگانی
commerce U بازرگانی
traded U بازرگانی
merchant marine U ناوگان بازرگانی
quasi commercial U نیمه بازرگانی
trade secrets U اسرار بازرگانی
trade secret U اسرار بازرگانی
bilateral trade U بازرگانی دو طرفه
sea borne commerce U بازرگانی دردریا
balance of trade U تراز بازرگانی
volume of trade U حجم بازرگانی
trade mark U علامت بازرگانی
quasi commercial U شبه بازرگانی
trade deficit U کسری بازرگانی
mercantilism U سیاست بازرگانی
business U موسسه بازرگانی
union <adj.> U اتحادیه بازرگانی
board of trade U وزارت بازرگانی
business activity U فعالیت بازرگانی
business cycle U دور بازرگانی
merchantman U کشتی بازرگانی
board of trade U هیئت بازرگانی
commercially U از راه بازرگانی
bill exchange U برات بازرگانی
trade unions U اتحادیه بازرگانی
trade union U اتحادیه بازرگانی
chamber of trade U اتاق بازرگانی
commercial bank U بانگ بازرگانی
commercial attache U وابسته بازرگانی
merchant bank U بانک بازرگانی
merchant banks U بانک بازرگانی
commercial banks U بانکهای بازرگانی
commercial policy U سیاست بازرگانی
businesses U موسسه بازرگانی
domestic trade U بازرگانی داخلی
commercial tax U مالیات بازرگانی
commercial representative U نمایندگی بازرگانی
commercial revolution U انقلاب بازرگانی
trades unions U اتحادیه بازرگانی
business enterprise U بنگاه بازرگانی
idiograph U نشان بازرگانی
trade fairs U نمایشگاه بازرگانی
trade fair U نمایشگاه بازرگانی
foreign trade U بازرگانی خارجی
business fluctuations U نوسانات بازرگانی
internal trade U بازرگانی داخلی
maritime commerce U بازرگانی دریایی
business union U اتحادیه بازرگانی
chamber of commerce U اطاق بازرگانی
chamber of commerce U اتاق بازرگانی
jobbing U واسطه بازرگانی
hanse U اتحادیه بازرگانی یا سیاسی
business economics U علم اقتصاد بازرگانی
maritime U وابسته به بازرگانی دریایی
commercial intercourse U معامله یا مراوده بازرگانی
business transaction U داد و ستد بازرگانی
business cycle U دور فعالیت بازرگانی
master mariner U ناخدای کشتی بازرگانی
trade journal U روزنامه یا مجله بازرگانی
firmest U کارخانه موسسه بازرگانی
firm U کارخانه موسسه بازرگانی
firms U کارخانه موسسه بازرگانی
businesses U کسب و کار بازرگانی
business U کسب و کار بازرگانی
brokering U واسطه معاملات بازرگانی
ideograph U سمبل و علامت بازرگانی
broker U واسطه معاملات بازرگانی
brokered U واسطه معاملات بازرگانی
mentoring U مرشدی [تجارت و بازرگانی]
brokers U واسطه معاملات بازرگانی
firmer U کارخانه موسسه بازرگانی
commercial center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
dealing U مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
micro-economics U اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
microeconomics U اقتصاد خرد [تجارت و بازرگانی]
clearing agreement U موافقتنامه بازرگانی بین دوکشور
chamber of commerce U اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
mentoring U مربی بودن [تجارت و بازرگانی]
foreign trade multiplier U ضریب فزاینده بازرگانی خارجی
mall U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
international chamber of commerce U اتاق بازرگانی بین المللی
interstate commerce U بازرگانی در میان ایالتهای یک کشور
jaycee U عضو اطاق بازرگانی جوانان
mercantilism U سیاست موازنه بازرگانی کشور
shopping center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
overseas trade fair U نمایشگاه بین المللی بازرگانی
indiaman U کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
retail centre [British] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
hermes U خدای بازرگانی ودزدی وسخنوری
strip mall U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
industries and mines U اتاق بازرگانی و صنایع ومعادن
retail park U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مجتمع تجاری [تجارت و بازرگانی]
bounties U تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
polacca U کشتی دکلی بازرگانی دردریاهای مدیترانه
over-the-counter trading of securities U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
outside market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
over-the-counter market U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
kerb market [British E] U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
curb market [American E] U بازرگانی اوراق بهادار در خارج از بورس
polacre U کشتی دکلی بازرگانی دردریای مدیترانه
commercialization U تبدیل بصورت بازرگانی تجارتی کردن
lawmerchant U قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی
dromond U کشتی جنگی یا بازرگانی قرون وسطی
longboat U بزرگترین قایق داخل کشتی بازرگانی
boarded U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
the open door U ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
long boat U بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
inland duty U حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
supercargo U مباشر کارهای بازرگانی وفروش کالا در کشتی
favorable balance of trade U موازنه مساعد بازرگانی تراز مثبت تجاری
galleon U کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
galleons U کشتی بادبانی بازرگانی یاجنگی اسپانیولی قرن پانزدهم
low-tech U وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
imperial institute U بنگاه امپراطوری است در لندن برای پیشرفت بازرگانی
convoy U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
comdex U نمایشگاه بازرگانی کامپیوترهای بزرگ در امریکا و سایر کشورها کامدکس processing Data municationand
e f t a (european free trade association U فنلاند که تعرفه گمرکی و سود بازرگانی را درمعاملات فیمابین خود ازمیان برداشته اند
centre forward U مرکز
center U مرکز
omphalos U مرکز
heart U مرکز
center line U خط مرکز
isocentre U هم مرکز
intermediate exchange U مرکز
middle U مرکز
centred U مرکز
acentric U بی مرکز
centers U مرکز
stations U مرکز
middles U مرکز
hearts U مرکز
station U مرکز
concentric U هم مرکز
centre U مرکز
meddle U مرکز
centered U مرکز
stationed U مرکز
meddled U مرکز
meddles U مرکز
factories U مرکز تولید
sensorium U مرکز احساس
feeding center U مرکز تغذیه
shopping center U مرکز فروش
signal center U مرکز مخابرات
diffracting center U مرکز پراشنده
rhinencephalon U مرکز شامه
factory U مرکز تولید
headquarters U مرکز فرماندهی
training center U مرکز اموزش
education center U مرکز اموزش
school center U مرکز اموزش
respiratory center U مرکز تنفسی
epicenter U مرکز زلزله
documentation center U مرکز اسناد
signal center U مرکز پیام
concentric cable U کابل هم مرکز
computing center U مرکز محاسبات
eccentricities U خروج از مرکز
surrending the centre U تفویض مرکز
computer center U مرکز کامپیوتر
communication center U مرکز مخابرات
pivot point U مرکز چرخش
subscriber's station U مرکز مشترک
contrifuge U گریز از مرکز
sleep center U مرکز خواب
sodom U مرکز فساد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com