English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
frigate bird U مرغابی دریاهای گرمسیری که بالهای بلندقوی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lignum vi tae U یکجور درخت گرمسیری صمغ دار درامریکاکه چوب سختی دارد
tropical U نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا گرمسیری مدارراس السرطان
high seas U دریاهای ازاد
high seas U دریاهای باز
the four seas U دریاهای پیرامون بریتانیا
grouper U نوعی ماهی دریاهای گرمسیر
musk ox U یکجور گاو عنبر در دریاهای شمالی امریکا
mealy wings U بالهای غباردار
pectorla fins U بالهای سینه
pectorla fins U بالهای جلوماهی
wingspans U طول بالهای هواپیما
wingspan U طول بالهای هواپیما
tropologic U گرمسیری
ibis U لک لک گرمسیری
subtemperate U گرمسیری
tropical U گرمسیری
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
impennate U دارای بالهای رشد نکرده
tropical condition U شرایط گرمسیری
tropical climate U اقلیم گرمسیری
semitropic U نیمه گرمسیری
pinniped U که بالهای شنایی داردچون خوک ابی
pantropical U منتشر درنواحی گرمسیری
selva U جنگل بارانی گرمسیری
tropical rainforest U جنگل بارانی گرمسیری
tropicopolitan U گیاه یا جانور گرمسیری
lantana U شاه پسند گرمسیری
tropic U گرمسیری مدارراس السرطان
granadilla U انواع گل ساعت گرمسیری
pantropic U منتشر درنواحی گرمسیری
wing box U ساختمان اصلی بالهای مدرن استرس اسکین
woodruff U حشره مصنوعی دارای بالهای سیاه و سفید
rotaglider U گلایدرهایی که دارای بالهای دورانی ازاد هستند
tillandsia U درخت اناناس گرمسیری امریکایی
intertropical U واقع بین دو منطقه گرمسیری
duckings U مرغابی
duck U مرغابی
ducks U مرغابی
drakes U مرغابی نر
ducked U مرغابی
redshank U مرغابی
drake U مرغابی نر
scoter U مرغابی سیاه
teal U مرغابی جره
gaggle U دسته مرغابی
gaggles U دسته مرغابی
duckling U جوجه مرغابی
goldeneye U نوعی مرغابی
ducking U شکار مرغابی
sarcelle U مرغابی جره
eider U مرغابی شمالی
kingduck U مرغابی شمالی
tropic U نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا
crab U پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
cathedrals U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedral U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
crabs U پرواز با بالهای افقی همراه با اندکی انحراف سمتی در اثربادهای جانبی
horned grebe U مرغابی شانه بسر
mallard U نوعی مرغابی وحشی
smew U مرغابی شمال اروپاواسیا
mallards U نوعی مرغابی وحشی
salp U جنسی ازجانوران گرمسیری زجاجی وخمرهای شکل اقیانوسی
salpa U جنسی ازجانوران گرمسیری زجاجی وخمرهای شکل اقیانوسی
grebe U اسفرود بی دم مرغابی شابه بسر
decoy duck U مرغابی ای که مرغان دیگررابدام میاندازد
ducker U غوطه خور مرغابی گیر
marionette U عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
crepuscular birds U مرغابی که درسرخی شامگاه بیرون می اید
eiderdown U پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
eiderdowns U پرنرمی که از مرغابی شمالی بدست می اید
marionettes U عروسک خیمه شب بازی نوعی مرغابی
sailwing U هواپیمایی که بالهای ان تنهادرصورت وجود باد نسبی شکل و برش نمای یک ایرفویل را به خود میگیرند
psilosis U یکجور ناخوشی گرمسیری که نشانه ان زخم شدن شامه مخاطی دهان است
albatross U یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
albatrosses U یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
man darin duck U یکجور مرغابی کاکل دار که اصل ان از چین است
pass shooting U شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
possitive stagger U ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
nautilus U حلزونهای گرمسیری مارپیچی جنوب اقیانوس ساکن و اقیانوس هند
negative stagger U ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
neotropical U متعلق به امریکای جنوبی ونواحی گرمسیری امریکای شمالی
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
ceiba U درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
he has worms U دارد
has U دارد
chain U دارد.
chains U دارد.
he is ill with fever U تب دارد
are there any remarks? U دارد
heavy fighting is in progress U دارد
he has a rage for money U دارد
hast U او دارد
there is a time for everything U دارد
Buttonhole U کتی که در دو طرف دکمه دارد
what the odds U چه اهمیت دارد
Windows GDI U بیتی دارد
what hurt is there in that U چه زیانی دارد
our library is well stocked U خوبی دارد
what matter? U چه اهمیت دارد
walls have ears U گوش دارد
he tops .0 metres U یک مترونیم قد دارد
it depends [on] U بستگی دارد [به]
he speaks to the purpose U قصدی دارد
the reason is manifold U چنددلیل دارد
not a patch on U چه دخلی دارد
there is a rumour that U شهرت دارد که
the reason is two fold U دودلیل دارد
virus U وجود دارد
multungulate U که بیش از دو سم دارد
He has a day off. U او مرخصی دارد.
viruses U وجود دارد
it is usual with him U عادت دارد
it is sufficiently stamped U کسرتمبر دارد
he is 0 years old U او ده سال دارد
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
he is fifty U تمام دارد
it has sides U سه پهلو دارد
There is a knack in it . U یک فنی دارد
the probability is U احتمال دارد
But one leg to the fowl. <proverb> U مرغ یک پا دارد .
he has a maggot in his head U وسواس دارد
I owe him a dept of gratitude. U حق بگردنم دارد
he has a spite against me U بامن لج دارد
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , U بزرگ دارد
figure on <idiom> U بستگی دارد به
he has an a. to grind U مقصود دارد
he has an axe to grind U غرض دارد
god is U خداوجود دارد
he is in the know U اطلاع ویژه دارد
he is rightly named U اسم بامسمائی دارد
rubrician U کتاب نماز دارد
basses U کسی که صدای بم دارد
he insists on going U اصرار دارد برفتن
length U خط با طول جر حرف دارد
he is in a hurry to go U عجله دارد برفتن
lengths U خط با طول جر حرف دارد
bass U کسی که صدای بم دارد
he has much merit U بسیار شایستگی دارد
he is f. of money U پول فراوان دارد
battery U که یک باتری پشتیبان دارد
batteries U که یک باتری پشتیبان دارد
he has much merit U خیلی قابلیت دارد
he must needs go U بیخوداصرار دارد برفتن
back U که یک باتری پشتیبان دارد
it is very important U بسیار اهمیت دارد
it is worth 0 rials U ده ریال ارزش دارد
he has a loose tongue U دهان لقی دارد
double decker U هرچیزیکه دو لایه دارد
it is wringing U خیلی تراست یا اب دارد
it needs to be done carefully U اینکارتوجه لازم دارد
it speaks well for him U بامن نظرمساعد دارد
it stand well with him U بامن نظرمساعدی دارد
delectus U برای ترجمه دارد
bigamists U زنی که دوشوهر دارد
bigamist U زنی که دوشوهر دارد
backs U که یک باتری پشتیبان دارد
he bears out his name U اسم بامسمایی دارد
in all like U احتمال کلی دارد
it askes for attention U توجه لازم دارد
It is much sought after خیلی طالب دارد.
it is of frequent U خیلی مورد دارد
it is particularly difficult U یک اشکال بخصوصی دارد
likelihood U احتمال کلی دارد
it is particularly difficult U یک دشواری ویژه دارد
he keeps my a U حساب مراونگه می دارد
Somebody is beating at (upon)the door. U یک کسی دارد در می زند
There are two sides to every question . <proverb> U هر مساله ای دو جنبه دارد.
She has a delightfully mellow voice . U صدای گرمی دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure . U فشار خون دارد
My hair is falling. U موهایم دارد می ریزد
She has a lovely ( nice ) voice. U صدای قشنگه دارد
what is wrong with that? U مگراین چه عیبی دارد
Does it matter if I dont come ? U اشکالی دارد اگرنیایم ؟
what does it meant U یعنی چه چه معنی دارد
The kettel is boiling. U قوری دارد می جوشد
He is distantly related to us . U نسبت دوری با ما دارد
With his foul temper. U با اخلاق سگه که دارد
There is only one condition attached to it . U فقط یک شرط دارد
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. U شهوت کلام دارد
he has Roman nose U او بینی عقابی دارد
She has a lovely (nice) voice. U صدای قشنگه دارد
There is always a right way of doing everything. U هرکاری راهی دارد
He has influential contacts everywhere. U همه جا دست دارد
He is against [opposed to] me . با من ضد است. [ضدیت دارد]
She has a subtle charm. U جذابیت ظریفی دارد
He writes a legible ( beautiful ) hand . U خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
He takes my advice. He listens to me. U از من حرف شنوایی دارد
well and good U باشد چه ضرر دارد
He writes well . he wields a formidable pen . U قلم خوبی دارد
the export of ... is granted the premium. U صدور ... جایزه دارد.
(not to be) sneezed at <idiom> U ارزش داشتن را دارد
the cat has nine lives U سگ هفت جان دارد
She has engaging manners . U رفتار گیرایی دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com