Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
a man in his forties
U
مرد چهل و خورده ساله
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brownie
U
دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
brownies
U
دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
quinquennial
U
پنج ساله دوره پنج ساله
decennry
U
ده ساله
year-long
U
یک ساله
annual
U
یک ساله
triennal
U
سه ساله
sexennial
U
شش ساله
ten years old
U
ده ساله
decades
U
01 ساله
vicennial
U
02 ساله
triennial
U
سه ساله
annuals
U
یک ساله
decade
U
01 ساله
nonagenarian
U
نود ساله
tenant from year to year
U
مستاجر یک ساله
septuagenarian
U
هفتاد ساله
quinquagenarian
U
پنجاه ساله
half yearly
U
نیم ساله
quadrangena rian
U
چهل ساله
octennial
U
هشت ساله
annually
U
همه ساله
perennial
U
همه ساله
colts
U
اسب 3 یا 4 ساله
colt
U
اسب 3 یا 4 ساله
perennials
U
همه ساله
octogenarians
U
هشتاد ساله
centenarians
U
جشن صد ساله
centenarian
U
جشن صد ساله
bicentenary
U
دویست ساله
bicentenaries
U
دویست ساله
tercentennial
U
سیصد ساله
octogenarian
U
هشتاد ساله
seventy
U
هفتاد ساله
septennial
U
هفت ساله
year by year
U
همه ساله
sorrel
U
گوزن نر سه ساله
seventies
U
هفتاد ساله
triennium
U
دوره سه ساله
yearling
U
گیاه یک ساله
f.year old
U
پنج ساله
sepennial
U
هفت ساله
chiliad
U
هزار ساله
he is 0 years old
U
او ده ساله است
semiyearly
U
نیم ساله
quinquagenary
U
پنجاه ساله
year-round
<idiom>
U
همه ساله
sexennium
U
دوره شش ساله
annuallyy
U
هر ساله سالیانه
bimillenary
U
دو هزار ساله
octogenarians
U
وابسته به ادم 08 ساله
annuallyy
U
همه ساله هر سال
indiction
U
دوره پانزده ساله
bicentennials
U
جشن دویست ساله
nursey race
U
مسابقه اسبهای 2 ساله
strike it rich
<idiom>
U
یک شبه ره صد ساله رفتن
nonagenarian
U
ادم نود ساله
millennial
U
جشن هزار ساله
millenium
U
دوره هزار ساله
lustrum
U
دوره پنج ساله
teens
U
نوجوان ده تا91 ساله
octogenarian
U
وابسته به ادم 08 ساله
mares
U
مادیان 4 ساله یا بیشتر
quadrangena rian
U
ادم چهل ساله
quinquennium
U
دوره پنج ساله
quinquenniad
U
دوره پنج ساله
quinquagenary
U
شخص پنجاه ساله
mare
U
مادیان 4 ساله یا بیشتر
pricket sister
U
گوزن ماده دو ساله
decades
U
دوره ده ساله دهدهی
bicentennial
U
جشن دویست ساله
filly
U
مادیان اصیل 3 یا 4 ساله
fillies
U
مادیان اصیل 3 یا 4 ساله
tercentenary
U
سه قرن سیصد ساله
septennium
U
دوره هفت ساله
tercentenaries
U
سه قرن سیصد ساله
bicentenary
U
جشن دویست ساله
septennate
U
دوره هفت ساله
maturity
U
مسابقه اسبهای 4 ساله
decade
U
دوره ده ساله دهدهی
bicentenaries
U
جشن دویست ساله
quinquagenarian
U
شخص پنجاه ساله
junior college
U
دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
indiction
U
مالیات پانزده ساله املاک
sexagesimal
U
شصتم دوره شصت ساله
men affifty and above
U
مردان پنجاه ساله به بالا
millenial
U
وابسته به دوره هزار ساله
She must be at least 40.
U
او
[زن]
کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
mother goose stakes
U
مسابقه کره مادیانهای سه ساله
millenarianism
U
اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
millenarian
U
معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
derby
U
مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
derbies
U
مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
pythiad
U
دوره چهار ساله جشنهای ورزشی " پیتین "
one thousand guineas
U
مسابقه شرطبندی مادیانهای اصیل 3 ساله در انگلستان
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant
U
پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
two thousands guineas
U
مسابقه شرطبندی بین اسبهای اصیل 3 ساله انگلیسی
little
U
خورده
irriguous
U
اب خورده
eaten
U
خورده
it was eaten
U
خورده شد
juniorate
U
مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
hammer hard
U
چکش خورده
vermiculate
U
کرم خورده
puckery
U
چین خورده
kinky
U
گره خورده
plicated
U
چین خورده
kinky
U
پیچ خورده
patsy
U
فریب خورده
on oath
U
قسم خورده
tetched
U
بهم خورده
thrawart
U
پیچ خورده
mildewy
U
باد خورده
stickit
U
شکست خورده
maggoty
U
کرم خورده
starveling
U
گرسنگی خورده
symphsis
U
عضوجوش خورده
twisty
U
پیچ خورده
mussy
U
بهم خورده
jiggly
U
تکان خورده
worm eaten
U
کرم خورده
wound
U
پیچ خورده
underdogs
U
سگ شکست خورده
grubbier
U
کرم خورده
grubbiest
U
کرم خورده
grubby
U
کرم خورده
callous
U
پینه خورده
corrosion
U
خورده شدن
turkey
U
شکست خورده
turkeys
U
شکست خورده
belly pinched
U
گرسنگی خورده
kaput
U
کاملا شک ست خورده
deluded
U
فریب خورده
moth eaten
U
بید خورده
moth-eaten
U
بید خورده
underdog
U
سگ شکست خورده
failures
U
شکست خورده
failure
U
شکست خورده
wounding
U
پیچ خورده
wounds
U
پیچ خورده
craven
U
شکست خورده
withered
U
چروک خورده
messy
U
بهم خورده
indisposed
U
بهم خورده
conglomerate
U
به هم جوش خورده
conglomerates
U
به هم جوش خورده
cleft
U
ترک خورده
clefts
U
ترک خورده
clift
U
ترک خورده
crossed out
U
قلم خورده
teched
U
بهم خورده
butt welded
U
از سر جوش خورده
carious
U
کرم خورده
corrodible
U
خورده شدنی
crackly
U
چین خورده
crimpled
U
چوروک خورده
folded picture
U
تصویر تا خورده
brushed
U
شانه خورده
dehiscent
U
ترک خورده
distempered
U
بهم خورده
aggresive
U
خورده شده
engrained
U
پینه خورده
writhen
U
تاب خورده
cancelled
U
قلم خورده
stamped
U
تمبر خورده
dislocated
U
بهم خورده
fretted by rust
U
زنگ خورده
worm-eaten
U
کرم خورده
picked
U
کلنگ خورده
eaten
U
خورده شده
writhen
U
پیچ خورده
spun glass
U
شیشه تاب خورده
wrounght iron mill bar
U
اهن جوش خورده
common ashlar
U
سنگ چکش خورده
weldment
U
چیز جوش خورده
to be fooled
U
فریب خورده بودن
to be deluded
U
فریب خورده بودن
I have a cold.
U
من سرما خورده ام.
[پزشکی]
thraw
U
پیچ خورده دررفته
cat gets one's tongue
<idiom>
U
گربه زبونش را خورده
Are you daft ?
U
مگر مغز خر خورده ای ؟
These shoes dont fit me.
U
زنگ مدرسه خورده
Today I took laxatives.
U
امروز مسهل خورده ام.
chartered accountant
U
حسابدار قسم خورده
rolled iron or steel
U
فولاد نورد خورده
beaten
U
چکش خورده فرسوده
rancid
U
باد خورده فاسد
it is sufficiently stamped
U
کم تمبر خورده است
inure or en
U
پینه خورده کردن
interwrought
U
بهم جوش خورده
lost
U
شکست خورده گمراه
i have caught a thorough chill
U
سرمای حسابی خورده ام
grounded
U
توپ به زمین خورده
cut in
U
چاک خورده شکافته
foul anchor
U
لنگر تاب خورده
deep dyed
U
زیاد رنگ خورده
bound barrel
U
لوله تاب خورده
impacted
U
باهم جوش خورده
patsy
U
شخص گول خورده
rolled glass
U
شیشه نورد خورده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com