English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the talnet of the country U مردم با استعداد کشور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
colony U گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
democracy U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracies U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
popular U مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscite U مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscites U مردم خواست رای قاطبه مردم
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
to never let yourself get to thinking like them <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
populations U تعداد مردم مردم
population U تعداد مردم مردم
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
capacities U استعداد
gifted U با استعداد
turn U استعداد
ingenuity U استعداد
turns U استعداد
capacity U استعداد
parted U با استعداد
aptitude U استعداد
liability to disease U استعداد
predispostion U استعداد
property U استعداد
capability U استعداد
endowment U استعداد
unintelligent U بی استعداد
genius U استعداد
geniuses U استعداد
aptitudes U استعداد
talents U استعداد
cabiler U استعداد
potentiality U استعداد
potentialities U استعداد
brilliance U استعداد
gormless U کم استعداد
inapt U بی استعداد
endowments U استعداد
verve U استعداد
ungifted U بی استعداد
aptness U استعداد
susceptibility U استعداد
simpleminded U کم استعداد
susceptivity U استعداد
talent U استعداد
talentless U بی استعداد
amplitude U استعداد
talented U استعداد
capability U استعداد پیشرفت
strength U استعداد رزمی
strengths U استعداد رزمی
academic aptitude U استعداد تحصیلی
arts U استعداد استادی
art U استعداد استادی
tendencies U توجه استعداد
tendency U توجه استعداد
scholastic aptitude U استعداد تحصیلی
occupational aptitude U استعداد شغلی
mechanical aptitude U استعداد فنی
clever U باهوش با استعداد
cleverer U باهوش با استعداد
cleverest U باهوش با استعداد
liabilities U بدهکاری استعداد
liability U بدهکاری استعداد
flair U استعداد خصیصه
division slice U استعداد لشگری
artistry U استعداد هنرپیشگی
capacity U استعداد مقام
aptitude tests U ازمون استعداد
aptitude test U ازمون استعداد
capacity U گنجایش استعداد
capacities U استعداد مقام
capacities U گنجایش استعداد
frost susceptibility U استعداد یخزدگی
command strength U استعداد یکان
artistic aptitude U استعداد هنری
indisposedness U عدم استعداد
authorized strength U استعداد مجاز
indispositions U عدم استعداد
indisposition U عدم استعداد
cleverness U هوشیاری استعداد
imitativeness U استعداد تقلید
caliber U گنجایش استعداد
end strength U استعداد نهایی
shifts U نوبتی استعداد
palooka U بوکسور بی استعداد
capable U با استعداد صلاحیتدار
risible faculty U استعداد خنده
resistibility U استعداد مقاومت
reproductivity U استعداد هم اوری
reproductivity U استعداد تولید
war strenght U استعداد جنگی
shifted U نوبتی استعداد
child prodigy U بچهبا استعداد
shift U نوبتی استعداد
sconce U جمجمه استعداد
potentialize U دارای استعداد کردن
able با استعداد صلاحیت دار
talent for musics U استعداد یا ذوق موسیقی
effective strength U استعداد رزمی موثر
fabllibility U استعداد خطا کردن
gifted U موید شخص با استعداد
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
flatlander U موج سوار کم استعداد
scholastic aptitude test U ازمون استعداد تحصیلی
habiliment U جامه استعداد فکری
manpower cieling U سطح استعداد پرسنل
level of strength U سطح استعداد رزمی
level of strength U میزان استعداد رزمی
physical aptitude test U ازمون استعداد جسمانی
versatile U دارای استعداد و ذوق
allotropy U استعداد تغییر و تبدیل
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
vocational aptitude test U ازمون استعداد شغلی
potentially U با داشتن استعداد نهانی
reduced strenght U حداقل استعداد جنگی
accountable strength استعداد قابل توجه
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
naturals U مسلم استعداد ذاتی
natural U مسلم استعداد ذاتی
gift U استعداد پیشکش کردن
gifts U دارای استعداد کردن
gifts U استعداد پیشکش کردن
knack U صدای شلاق استعداد
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
gift U دارای استعداد کردن
potentialities U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
potentiality U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
battle bill U فهرست استعداد رزمی ناو
edacity U استعداد خوردن شکم پرستی
self rating U تعیین میزان استعداد خود
rhymester U شاعربی استعداد وکم مایه
potential U دارای استعداد نهانی پتانسیل
Iranians have a gift of tongues. U ایرانیها استعداد زبان دارند
means end capacity U استعداد درک وسیله- هدف
strengths U قدرت رزمی استعداد نفری
strength U قدرت رزمی استعداد نفری
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
green thumb U استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
authorized strength of theater U استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
one's light s U نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
rimester U قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
manning level U درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
folk U مردم
the people U مردم
folks U مردم
peopling U مردم
public U مردم
population [pop.] U مردم
peoples U مردم
the deaf U مردم کر
peopled U مردم
people U مردم
reputedly U در نظر مردم
townsfolk U مردم شهری
public-spirited U خیرخواه مردم
rush U ازدحام مردم
citizenship U مردم تبعیت
rushed U ازدحام مردم
rushing U ازدحام مردم
communism U مردم داری
commons U مردم عادی
ruck U مردم عادی
rucks U مردم عادی
anthropometry U مردم سنجی
the american public U مردم امریکا
Among the people . U درمیان مردم
most people U بیشتر مردم
the dregs of the people U مردم پست
sociability U مردم امیزی
demography U مردم نگاری
outside opinion U عقیده مردم
the many U بیشتر مردم
popularity U مردم پسندی
the offscourings humanity U مردم پست
on the tongues of men U سر زبان مردم
parade U اجتماع مردم
the old U مردم سالخورده
other people U مردم دیگر
the public U عموم مردم
other people U سایر مردم
population [pop.] U تعداد مردم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com