English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
estrus U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
erogenous U ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
eroticism U تحریکات جنسی
erotogenic U محرک تحریکات جنسی
estrogen U هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
offing U دران نزدیکی ها
sexual intercourse U مواقعه نزدیکی جنسی
heat U تحریک جنسی زنان
heats U تحریک جنسی زنان
phased array U ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
it is a racy wine U شراب رادارد
He is in fear of his life. U ترس جانش رادارد
nymphomanic U دچار جنون خوابیدن با مرد دیوانه برای بغل خوابی بامرد
best governed country U کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
rated altitude U ارتفاعی که در ان موتورپیستونی بیشترین توان رادارد
to pull the wires U تحریکات کردن
androgen U هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
creep U مرحله به مرحله جلو رفتن
sequenced ejection U سیستم پرتاب مرحله به مرحله
creeps U مرحله به مرحله جلو رفتن
sophistication U نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
proprioceptive U تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
boost phase U مرحله دوم پرتاب موشک مرحله روشن شدن موتورمرحله دوم
isogamete U سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sexes U احساسات جنسی روابط جنسی
sex U احساسات جنسی روابط جنسی
leapfrogs U پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogging U پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrog U پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogged U پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
assembler U اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
impregnant U ابستن
in fawn U ابستن
bigger U ابستن
in pup U ابستن
in calf U ابستن
in the family way U ابستن
pregnant U ابستن
pergnant U ابستن
greatest U ابستن
great- U ابستن
expectant U ابستن
big U ابستن
biggest U ابستن
great U ابستن
with young U ابستن
enceinte U ابستن
big with child U ابستن
gravid U ابستن
gravida U ابستن
gravida U زن ابستن
with child U ابستن حامله
heavy U ابستن باردار
impregnates U ابستن کردن
impregnating U ابستن کردن
conceives U ابستن شدن
cow in calf U گاو ابستن
lime U ابستن کردن
limes U ابستن کردن
coneive U ابستن شدن
heavier U ابستن باردار
heavies U ابستن باردار
heaviest U ابستن باردار
impregnate U ابستن کردن
impregnation U ابستن سازی
engendering U ابستن شدن
engender U ابستن شدن
engenders U ابستن شدن
engendered U ابستن شدن
fertilisers U ابستن کننده
conceiving U ابستن شدن
fertilizer U ابستن کننده
fertilizers U ابستن کننده
insemination U ابستن کردن
to get with child U ابستن کردن
anticipant U ابستن باردار
conceive U ابستن شدن
impregnant U ابستن کننده
conceived U ابستن شدن
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
pregnability U قابلیت ابستن شدن
impregnability U استواری ابستن نشدنی
fecundate U ابستن کردن گشنیدن
the mare is in foal U مادیان ابستن است
gestate U ابستن بودن حمل کردن
appulse U نزدیکی
inwarness U نزدیکی
sexual intercourse U نزدیکی
nearby U در نزدیکی
togetherness U نزدیکی
nearness U نزدیکی
neiggourhood U نزدیکی
around U در نزدیکی
nighness U نزدیکی
propinquity U نزدیکی
closeness U نزدیکی
contiguity U نزدیکی
copulate U نزدیکی
accession نزدیکی
imminence U نزدیکی
approximations U نزدیکی
approximation U نزدیکی
vichywater U نزدیکی
adjacence or cency U نزدیکی
vicinage U نزدیکی
intimity U نزدیکی
copulated U نزدیکی
affinity U نزدیکی
affinities U نزدیکی
vicinity U نزدیکی
adduction U نزدیکی
proximity U نزدیکی
copulating U نزدیکی
copulates U نزدیکی
inflight phase U مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
hereabout U درهمین نزدیکی ها
adjacence U نزدیکی مجاورت
therabout U در همان نزدیکی
kinder U نزدیکی تشابه
sexual intercourse of doubful nature U نزدیکی به شبهه
verges U نزدیکی حدود
verge U نزدیکی حدود
proximity of blood U خویشی نزدیکی
nodality U نزدیکی به گره
going on U نزدیکی تماس
In the vicinity ( neighbourhood ). U همین نزدیکی ها
adjacency U نزدیکی مجاورت
phasing U مرحله بندی مرحله بندی عملیات
combat phase U مرحله درگیری در رزم مرحله رزم
thereabout U درهمان نزدیکی تقریبا
hang about U در نزدیکی منتظر بودن
in with <idiom> U دررفاقت ،التفات یا نزدیکی با
To have sexual intercourse with a woman . U با زنی نزدیکی کردن
imminency U نزدیکی مشرف بودن
imminence U نزدیکی مشرف بودن
incestuously U با گناه نزدیکی بمحارم
abutment U بست دیوار نزدیکی
rapprochement U نزدیکی تمایل بدوستی
umbilical U واقع در نزدیکی ناف مرکزی
Heris U شهر هریس در نزدیکی تبریز
Is there a ... nearby? آیا ... در این نزدیکی ها هست؟
accessibility U امکان نزدیکی وسیله وصول
land sick U کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
The gas station is nearby . U پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
therein U دران
Is there an inexpensive restaurant around here? U آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
phased attack U تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
therabout U دران حدود
thereabout U دران حدود
slideway U راهی که دران سر
womenfolk U زنان
applaudingly U کف زنان
fair sex U زنان
womankind U زنان
feminine U زنان
machine U نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machines U نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
to score with a girl <idiom> U موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
corona discharge U تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
machined U نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
nautch U که دران رقاص میرقصند
then U انگاه دران هنگام
therewith U دران هنگام بدانوسیله
it is not subject to review U دران روا نیست
hirsutism U نابجارویی مو در زنان
uneven parallel bars U پارالل زنان
boastingly U لاف زنان
womanly U در خور زنان
womenfolk U جماعت زنان
asymetrical bars U پارالل زنان
greensickness U کم خونی زنان
gaspingly U نفس زنان
gyringly U چرخ زنان
gynocracy U حکومت زنان
gynecocracy U حکومت زنان
menses U قاعدگی زنان
feminity U طبقه زنان
evadingly U طفره زنان
wifely U درخور زنان
mutch U زنان وکودکان
flutteringly U پروبال زنان
pantingly U نفس زنان
catamenia U قاعدگی زنان
reelingly U چرخ زنان
the female sex U زنان ودختران
gynaecocracy U حکومت زنان
gynecology U پزشکی زنان
demimonde U زنان هرزه
menstruation U قاعدگی در زنان
feminicide U قتل زنان
periods U قاعده زنان
period U قاعده زنان
plume U پر کلاه زنان تل
plumes U پر کلاه زنان تل
beauties U زنان زیبا
womankind U گروه زنان
womanish U مربوط به زن یا زنان
women's dres U جامه زنان
boxers U مشت زنان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com