English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vibratile U مرتعش مواج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
undulating U مواج
brucellosis U تب مواج
billowy U مواج
resonant line U خط مواج
floating U مواج
undulatory U مواج
undulatory discharge U تخلیه مواج
wavily U بطور مواج
floating U سیال مواج
floating reticle U عدسی مواج
fishtail wind U باد مواج
undulatory current U جریان مواج
oscillating discharge U تخلیه مواج
ripple U مانند اب مواج شدن
flotage U جسم مواج وشناور
resonant line tuner U میزان سازی با خط مواج
rippling U مانند اب مواج شدن
ripples U مانند اب مواج شدن
rippled U مانند اب مواج شدن
floating lines U خطوط مواج عکس هوایی
ninon U پارچه نرم و مواج ابریشمی
floating mark U نقاط مواج عکس هوایی
fluctuable U مستعد بالا و پائین رفتن مواج
shaky U مرتعش
trembly U مرتعش
wangler U مرتعش
tremulous U مرتعش
Quakers U مرتعش
shuddery U مرتعش
shivery U مرتعش
tottery U مرتعش
vibrant U مرتعش
shakier U مرتعش
shakiest U مرتعش
Quaker U مرتعش
trepid U مرتعش
tremulant U مرتعش
floating reticle U تار موی مواج زاویه یاب یا دوربین
floating lines U خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
totty U لزان مرتعش
trembled U مرتعش شدن
tremble U مرتعش شدن
strumming U مرتعش کردن
strum U مرتعش کردن
Parkinson's disease U فلج مرتعش
trembles U مرتعش شدن
strummed U مرتعش کردن
strums U مرتعش کردن
jars U مرتعش شدن خوردن
tirl U مرتعش کردن لرزش
trembled U مرتعش ساختن رعشه
trepid U ترسان مرتعش کننده
jar U مرتعش شدن خوردن
jarred U مرتعش شدن خوردن
tremble U مرتعش ساختن رعشه
vibrators U مرتعش کننده لرزانگر
vibrator U مرتعش کننده لرزانگر
dirl U مرتعش کردن لرزیدن
trembles U مرتعش ساختن رعشه
thriller U هیجان انگیز مرتعش کننده
thrillers U هیجان انگیز مرتعش کننده
quake U بهیجان امدن مرتعش شدن
quakes U بهیجان امدن مرتعش شدن
quaking U بهیجان امدن مرتعش شدن
induction vibrator U لرزانگرالقائی مرتعش کننده القائی
seismic U وابسته به زمین لرزه مرتعش
quaked U بهیجان امدن مرتعش شدن
counter recoil cylinder U استوانه هادی پیستون مواج استوانه عاید
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com