Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
circulatory
U
مربوط یه دوران خون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
period
U
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
periods
U
منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
anthropic
U
مربوط به دوران پیدایش انسان
coordinated turn
U
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
Other Matches
business cycle
U
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period
U
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
vertigo
U
دوران
era
U
دوران
cycle
U
دوران
cycled
U
دوران
cycles
U
دوران
gyrations
U
دوران
gyration
U
دوران
eras
U
دوران
period
U
دوران
rotation
U
دوران
circulation
U
دوران
circulations
U
دوران
swimming
U
دوران
periods
U
دوران
rotate
U
دوران کردن
off season
U
در دوران کم کاری
till in old
[great]
age
U
تا در دوران سالمندی
peacetime
U
دوران صلح
space age
U
دوران کیهان
wartime
U
دوران جنگ
rotates
U
دوران کردن
wifehood
U
دوران زوجیت
fulcrum
U
نقطه دوران
off season
U
در دوران کسادی
life
U
دوران زندگی
rotation
U
چرخش دوران
lucid interval
U
دوران افاقه
rotated
U
دوران کردن
the whirligig of fashion
U
دوران دایمی مد
axis of rotation
U
محور دوران
revolutions
U
چرخش دوران
lives
U
دوران زندگی
revolution
U
دوران شورش
revolution
U
چرخش دوران
circulations
U
دوران خون
circulation
U
دوران خون
qyaternary
U
دوران چهارم
rotation about a line
U
دوران دور یک خط
sense of rotation
U
جهت دوران
aftertime
U
دوران پیری
plane of rotation
U
سطح دوران
climacteric
U
دوران یائسگی زن
dizzy
U
دچار دوران سر
paleozoic
U
دوران اول
race
U
دوران مسیر
raced
U
دوران مسیر
races
U
دوران مسیر
distance between centers
U
طول دوران
revolutions
U
دوران شورش
stound
U
دوران درد
angle of rotation
U
زاویه دوران
off season
U
وابسته به این دوران
vertiginous
U
سرگیجهای دوران کننده
rotation about a point
U
دوران دور یک نقطه
season
U
دوران چاشنی زدن
rotational
U
دوران گردش بدور
iceman
U
یخی بستر دوران یخ
seasoned
U
دوران چاشنی زدن
obligated tour
U
دوران مشمولیت وفیفه
revolution
U
دور دوران کامل
seasons
U
دوران چاشنی زدن
revolutions
U
دور دوران کامل
instantaneous center of rotation
U
مرکز دوران لحظهای
golden ages
U
دوران رونق و رفاه
golden age
U
دوران رونق و رفاه
jumped-up
U
تازه به دوران رسیده
spinning
U
چرخش
[گردش]
[دوران ]
rotation
U
دوران گردش بدور
geocentric
U
دوران زمین مرکزی
azoic
U
دوران ماقبل تاریخ
rotation around
[about]
a point
U
دوران دور نقطه ای
geriatrician
U
امراض دوران پیریgyrfalcon
geriatrist
U
امراض دوران پیری
The whirligig of time revolves.
U
دوران دایمی زمان می چرخد.
Early Christian architecture
U
سبک معماری دوران مسیحیت
yaw
U
دوران هواپیما حول محورقائم
retrograde
U
دوران در خلاف جهت معمول
gyrate
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrated
U
چرخ زدن دوران داشتن
gyrates
U
چرخ زدن دوران داشتن
protectorate
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
mesozoic era
U
دوران دوم زمین شناسی
whirls
U
چرخش یا دوران جریان سیال
whirling
U
چرخش یا دوران جریان سیال
whirled
U
چرخش یا دوران جریان سیال
long run period
U
دوران محاسبه بلند مدت
whirl
U
چرخش یا دوران جریان سیال
peripheral course
U
دوران پیش دانشگاهی نظامی
rotation about ...
U
دوران دور ...
[محوری یا جایی]
age earnings profile
U
برنامه درامد در دوران زندگی
gyrating
U
چرخ زدن دوران داشتن
yawed
U
دوران هواپیما حول محورقائم
Difficult times lie ahead.
U
دوران سختی درپیش است
protectorates
U
دوران حکومت کرامول درانگلستان
Victoriana
U
وابسته به دوران ملکه ویکتوریا
unemployment benefit
U
کمک دریافتی در دوران بیکاری
whirligig of something
U
دوران دایمی
[اصطلاح مجازی]
rolls
U
دوران حول محور طولی غلطش
hallstatt
U
وابسته به دوران قبل از عصراهن اروپا
lying in
U
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
Pre-Raphaelites
U
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
roll
U
دوران حول محور طولی غلطش
paleontology
U
مبحث زیست شناسی دوران قدیم
We are living in the age of mass communication.
U
ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
paleocene
U
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
It reminds me of my schooldays .
U
مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
vorticity
U
میزان برداری دوران موضعی سیال
lathe center
U
مرکز یا محور دوران ماشین تراش
Pre-Raphaelite
U
هر نقاش ایتالیایی پیش از دوران رافائل
twists
U
دوران حول محور افقی پیچش
twisting
U
دوران حول محور افقی پیچش
twist
U
دوران حول محور افقی پیچش
rolled
U
دوران حول محور طولی غلطش
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
bank
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
banks
U
دوران یا متمایل شدن هواپیماحول محور طولی
dog days
U
چله تابستان دوران رکود و عدم فعالیت
quadrangles
U
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
Edwardian
U
معماری دوران ادوارد اول و دوم وسوم
Edwardian
U
ادبیات و هنر و مد لباس دوران ادوارد هفتم
quadrangle
U
حیاط یافضای بزرگ که دوران ساختمان باشد
rhythm method
U
روش تنظیم خانواده از راه شناخت دوران باروری زن
mastodon
U
پستانداری شبیه فیل که در دوران الیگوسن وپلیستوسن میزیسته
paleontologist
U
ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
ornithopter
U
هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
golden age
U
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
golden ages
U
دوران طلایی که در آن بشر شاد و سعادتمند و معصوم بود
autumn
U
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
autumns
U
برگ ریزان زمان رسیدن و نزول چیزی دوران کمال
lenten veil
U
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
wheel mode
U
ماهواره یا بخشی از ان که اغلب با سرعت کم بمنظورپایدارسازی وضعیت دوران میکند
inertia welding
U
جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
pinned
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
pinning
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
shamanism
U
پیروی از عقاید جادوگران وکاهنان دوران اولیه تمدن بشر
rotor incidence
U
زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
pin
U
میخ کوچک ساعت محور کوچکی که چیزی دوران بگردد
disturbing moment
U
گشتاوری که در جهت دوران هواپیما حول یک محور بر ان اثر میکند
hunger cloth
U
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
pitch speed
U
حاصل ضرب گام هندسی متوسط و تعداد دوران درواحد زمان
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
probation officer
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
sabbatical year
U
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
dendrochronology
U
دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
pitch control
U
کنترل دوران هواپیما حول محور عرضی در هواپیماهای عمود پروازو در سرعت نسبی کم یا صفر
new deal
U
روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
wheel satellite
U
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
vortex line
U
خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
gyro
U
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
constant speed propeller
U
ملخی که سیستم کنترل ان دارای یک گاورنر و یک فیدبک بوده و گام ملخ را به منظورثابت نگه داشتن سرعت دوران تنظیم میکند
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
rate integration gyro
U
ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
combustion starter
U
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
coriolis effect
U
پاسخهای فیزیولوژیکی شخصی که داخل یک محفظه در حال دوران در هر جهت بجز جهت موازی با محورهادرحال حرکت است
vane pump
U
خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
eight bit system
U
مربوط به یک
as for
U
مربوط به
pertaining
U
مربوط به
germane
U
مربوط
curatorial
U
مربوط به
pertinenet
U
مربوط
affined
U
مربوط
lineal
U
مربوط به خط
related
U
مربوط
caprine
U
مربوط به بز
condequent
U
مربوط
for
U
مربوط به
hydraulic
U
مربوط به اب
proper
U
مربوط
coordinate
U
مربوط
pertinent
U
مربوط به
cretaceous
U
مربوط به گچ
pertinent
U
مربوط
apposite
U
مربوط
irrelevant
U
نا مربوط
relevant
U
مربوط
coherent
U
مربوط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com